درس خارج فقه استاد سید هاشم حسینی بوشهری

1403/01/27

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: فصل فی الحیض/ حکم خون مشتبه بین حیض و بکارت/

مروری بر جلسه گذشته

بحث در مسأله 705 بود. عرض شد که مرحوم سید (ره) در ادامه بحث از اختبارِ خون حیض از بکارت فرموده است: «و الاختبار المذكور واجب فلو صلت بدونه بطلت و أن تَبيَّن بعد ذلك عدم كونه حيضا إلا إذا حَصَل منها قصدُ القربة بأن كانت جاهلة أو عالمة أيضا إذا فُرِض حصولُ قصد القربة مع العلم أيضا»[1] .

به نظر مرحوم سید (ره)، اختبار مذکور [به نحو انغماس و تطوّق، برای تمییز خون حیض از بکارت]، واجب است پس، اگر زن بدون اختبار نماز بخواند، نمازش باطل است، هرچند که بعداً معلوم شود که آن خون، حیض نیست [، مثلاً خون کمتر از سه روز باشد] مگر اینکه از نماز آن زن قصد قربت حاصل شود؛ به این نحو که نسبت به وجوب اختبار در فرض مسأله جاهل باشد یا عالِم به مسأله باشد زمانی که حصول قصد قربت با علم نیز قابل فرض باشد.

صاحب جواهر (ره) نیز در باب وجوب اختبار فرموده است: «و ليُعلَم أنَّ ظاهر الأصحاب و الأخبار وجوب الاختبار المذكور»[2] ؛ ظاهر کلام اصحاب و اخبار این است که اختبار مذکور، واجب است.

شیخ انصاری (ره) نیز فرموده است: «فظاهر النصّ‌ و الفتوى وجوب الاختبار»[3] ؛ ظاهر نص و فتوا وجوب اختبار است.

همچنین، روایات نیز بر وجوب اختبار دلالت دارند و همان‌طور که سابقاً در روایت خلف‌بن حماد عرض شد، امام کاظم (ع) به رعایت تقوی امر کرده است و بعد فرموده است که زن به وسیله گذاشتن پنبه در فرج آزمایش کند تا مشخص شود که آن خون، حیض است یا بکارت است و از کلام امام (ع) فهمیده می‌شود که اختبار واجب است چون امام (ع) فرموده است: «تَسْتَدْخِلُ‌ الْقُطْنَة ثُمَّ‌ تَدَعُهَا مَلِيّاً ثُمَّ‌ تُخْرِجُهَا إِخْرَاجاً رَقِيقاً فَإِنْ‌ كَانَ‌ الدَّمُ‌ مُطَوَّقاً فِي الْقُطْنَةِ‌ فَهُوَ مِنَ‌ الْعُذْرَةِ‌ وَ إِنْ‌ كَانَ‌ مُسْتَنْقِعاً فِي الْقُطْنَةِ‌ فَهُوَ مِنَ‌ الْحَيْض»[4] . درست است که «تستدخل» جمله خبریه است ولی جمله خبریه در اینجا در مقام انشاء است لذا در وجوب اختبار ظهور دارد.

 

سؤال: منظور از وجوب اختبار چه نوع وجوبی است؟

پاسخ: سه نوع وجوب قابل تصویر است؛ یکی وجوب نفسی است، دیگری وجوب شرطی است و سوم، وجوب طریقی است.

 

واجب نفسی، که به آن واجب ذاتی نیز گفته می‌شود به این معناست که متعلق وجوب دارای مصلحت ملزمه است و لذا بر امتثال آن ثواب و بر ترک آن عقاب مترتّب می‌شود. البته استحقاق ثواب از باب طلب بنده از خدا نیست، بلکه از باب لطف از جانب خداوند متعال در حق بندگان است.

در تعریف واجب نفسی این‌گونه آمده است: «ما وَجَب لنفسه لا لواجبٍ آخر»؛ واجبی که لنفسه واجب شده است و [مثل وضو] به خاطر واجب دیگری [، مثل نماز] واجب نشده است، مثل وجوب نماز، وجوب حج و امثال آن که وجوبشان نفسی است.

واجب شرطی، که از آن به واجب غیری نیز تعبیر شده است، واجبی است که شرط برای عملی قرار داده شده است که آن عمل دارای مصلحت نفسی است، مثل وجوب وضو از باب اینکه شرط برای نماز است که نماز مصلحت نفسی دارد لذا بر ترک واجب شرطی فی حد ذاته استحقاق عقوبت مترتّب نمی‌شود، بلکه ترتّب استحقاق عقاب بر آن از این باب است که ترک واجبِ شرطی باعث تفویت واجب نفسی می‌شود.

پس واجب شرطی واجب است که «وجب لغیره لا لنفسه»؛ واجبی است که برای عمل دیگری واجب شده است و به خودی خودش وجوبی ندارد.

 

سؤال: آیا بر انجام واجب شرطی ثوابِ مستقل مترتّب می‌شود؟

پاسخ: بله، بر واجب شرطی ثواب مستقل مترتّب می‌شود. آیت الله خویی (ره) فرموده است که به واجب شرطی و غیری نیز به طور مستقل، ثواب تعلّق می‌گیرد[5] . بنابراین، در استحقاق ثواب، تفاوتی بین واجب نفسی و واجب شرطی نیست و بر انجام هر دو تا ثواب تعلق می‌گیرد زیرا اگر شخص یک واجب شرطی را به داعی امتثال امر مولا انجام بدهد مستحق ثواب است لذا علاوه بر ثوابی که بر واجب نفسی مترتّب می‌شود ثواب دیگری نیز بر خود واجب غیری و شرطی مترتّب می‌شود.

 

واجب طریقی، به واجبی گفته می‌شود که خودِ واجب، مصلحت و موضوعیتی ندارد، بلکه شارع آن را واجب کرده است که طریق و راهی برای تحفظ نسبت به واقع باشد، مثل اینکه شارع فرموده است: «فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ»[6] ؛ اگر نمی‌دانید از آگاهان بپرسید. سؤالِ در آیه مذکور، جنبه طریقیّت دارد چون آنچه واجب است این است که انسان نسبت به چیزی که نمی‌داند آگاهی پیدا کند و سؤال پرسیدن، طریق برای تحفّظ نسبت به یادگرفتن تکالیف و عمل به آنهاست، کما اینکه وجوب تعلّم نیز وجوب طریقی است. در روایت نیز آمده است: «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ لِلْعَبْدِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ: عَبْدِي أَ كُنْتَ عَالِماً؟ فَإِنْ قَالَ: نَعَمْ، قَالَ لَهُ: أَ فَلَا عَمِلْتَ بِمَا عَلِمْتَ؟ وَ إِنْ قَالَ: كُنْتُ جَاهِلًا، قَالَ لَهُ: أَ فَلَا تَعَلَّمْتَ حَتَّى تَعْمَلَ فَيَخْصِمُهُ، فَتِلْكَ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ‌»[7] ؛ خداوند متعال در روز قيامت به بنده می‌فرمايد: بنده من! آيا مى دانستى؟ اگر پاسخ دهد: آرى، به او گفته خواهد شد: آيا به آنچه مى‌دانستى عمل كردى؟ و اگر پاسخ دهد: نمی‌دانستم، به او گفته خواهد شد: چرا نياموختى تا [بدانى و] عمل كنى. پس، او مجاب و محكوم شود. پس اين، آن حجّت قاطع است.

در روایت مذکور، نیز وجوب تعلّم، وجوب طریقی برای یادگیری تکالیف واقعی و عمل به آنها می‌باشد لذا تعلّم، جنبه طریقیّت دارد و خودش مصلحت مستقلی ندارد لذا مکلّف برای ترک تعلّم عقاب نخواهد شد.

بنابراین، اگر مکلّف به فعلی که وجوب طریقی دارد عمل نکند، یعنی بر اساس نظر مرجع تقلید خود عمل نکند ولی بر اساس احتیاط عمل کند در این صورت نیز چون با عمل به احتیاط، تکلیف واقعی را اتیان کرده است عقاب نمی‌شود. البته اگر بر اساس احتیاط عمل کند و بعد مشخص شود که احتیاط او خلاف واقع بوده است، عقاب خواهد شد چون تکلیف واقعی را به جا نیاورده است.


[1] طباطبایی یزدی، محمدکاظم، العروة الوثقی، ج1، ص317.
[2] نجفی، محمد حسن‌بن باقر، جواهر الکلام (ط- القدیمة)، ج3، ص142.
[3] انصاری، مرتضی‌بن محمد امین، کتاب الطهارة، ج3، ص135.
[4] حر عاملی، محمدبن حسن، وسائل الشیعة، ج2، کتاب الطهارة، ابواب الحیض، باب2، ص272، ح1.
[5] موسوی خویی، ابوالقاسم، مصباح الاصول (مباحث الالفاظ- مکتبة الداوری)، ج1، ص489.
[6] نحل:43.
[7] طوسی، محمدبن حسن، الأمالی، ص9.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo