< فهرست دروس

درس کفایة الاصول حسین باقری‌شاهرودی

کفایه2

99/12/11

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مفاهیم/مفهوم شرط /احتمال سوم در تعدد شرط و جزا واحد و مختار عرف و عقل

 

خلاصه جلسه قبل:

بحث تا به اینجای کار در مورد جملات‌شرطیه ای بود که جزا واحد داشت،اما در این فراز از کتاب شریف کفایه بحث در مورد جملات شرطیه ای است که شرط متعدد ولیکن جزاب واحد است و مثال معروف آن هم این است:

اذا خفی الاذان فقصر،اذا خفی الجدران فقصر

این دو جمله در منطوق ها و مفهوم هایشان تعارض تنافی وجود ندارد ولیکن منطقوق هریک با مفهوم دیگری در تنافی است،که جناب آخوند می فرماید باید به صورتی از صور رفع ید از ظاهر مفهوم یا منطوق این دست از جملات شرطی بکنیم.

در مجموع جناب آخوند ۴ احتمال در این جمله شرطیه بیان می‌فرمایند.

سه احتمال در جلسه قبل مورد بررسی قرار گرفت:

احتمال اول: مفهوم هر یک با منطوق دیگری تقیید شود که نتیجه آن می‌شود:اذا لم یخف الاذان لم یج القصر الا اذا خفیت الجدران

اگر اذان اخفا شد قصر واجب نیست مگر اینکه دیوار ها مخفی شود

و اذا لم تخف الجدران لم یجب القصر،الا اذا خفی الاذان

اگر دیوارها مخفی نشد قصر واجب نیست مگر اینکه اذان مخفی شود

احتمال دوم:این است که بگوییم این جملات شرطی دارای مفهوم نیستند و هیچ کدام از دو شرط در وجود و عدم جزا دخالتی ندارد ،هر کدام از دو شرط که واقع شد جزا هم بر آن مترتب می شود

احتمال سوم این است که بگوییم اطلاق شرط در قضیه اول و اطلاق شرط در قضیه دوم به نص قضیه دیگر مقید شده، که نتیجه آن می شود:هر دو شرط با هم موجب وجوب قصر می شوند،اما اگر یکی بود و دیگری نبود دیگر غسل واجب نخواهد بود

 

و اما بجعل الشرط هو القدر المشترک بینهما...[1]

احتمال چهارم در این بحث این است که ما در این جمله شرطیه شرط را یک عنوان خاص محسوب نکنیم یعنی شرط قصر را اخفاء اذان یا اخفاء جدران نداریم بلکه شرط یک قدر جامعی است که شامل هر دو عنوان(اخفا اذان،اخفا جدران) می باشد که با انتفا آن قصر هم منتفی می‌شود که آنقدر مشترک همان حد ترخص است.

در این صورت اگر به حد ترخص رسیدیم قصر واجب است اما اگر به حد ترخص نرسیدیم نماز کامل است و با صرف نظر از اخفا یا عدم اخفاء اذان یا جدران.

 

مختار عرف:

در انتها مرحوم آخوند می فرمایند: اگر تشخیص را به عهده عرف بگذاریم احتمال دوم را انتخاب می‌کند، چون جملات شرطیه در صورتی مفهوم دارند که یا باالوضع و یا با استفاده از مقدمات حکمت ثابت شود که شرط علت منحصره برای جزاست ،در صورتی که همان‌طور که می‌بینید جزا(وجوب قصر)علت منحصره ندارد فلذا این جمله شرطیه دارای مفهوم نیست

 

مختار عقل:

اما اگر از دیدگاه عقل به مسئله نگاه کنیم و قضاوت را به عقل بسپاریم عقل احتمال چهارم را می گزیند یعنی شرط عنوان خاصی، من جمله اخفاء اذان و اخفا جدران نباشد ،بلکه شرط یک قدر جامعی است که مشترک بین افراد است ،یعنی شرط ما در واقع حد ترخص است نه عنوان خاصی مثل اخفاء اذان و اخفا جدران

دلیل ان هم این است که:ما قبلا در فلسفه خوانده ایم،"الواحد لا یصدر الا عن الواحد" یعنی معلول واحد،علت واحد دارد

و لا یصدر عن الواحد الا الواحد

یعنی علت واحد هم معلول واحد دارد،

اگر یک چیزی علت برای معلولی شد،دیگر علت دیگری تاثیر در معلول نخواهد داشت

با حفظ مقدمه که از فلسفه بیان شد می گوییم بنابر نظر عقل معلول واحد یعنی قصر یک علت بیشتر نخواهد داشت.

در این صورت نمی‌توان هر کدام از اخفاء اذان و اخفاء جدران را علتی برای معلول واحد (قصر)دانست خیر معلول واحد علت واحد می‌خواهد که علت واحد هم طبق احتمال چهارم یک قدر جامعی است که مشترک بین اخفا اذان و اخفا جدران است،وآن قدر جامع حد ترخص می باشد.

در این صورت احتمال سوم را هم باید کنار گذاشت چون طبق احتمال سوم هر کدام از شروط اطلاق شان مقید به دیگری می شود و در نتیجه اخفاء اذان و اخفا جدران کالشرط الواحد هستند،که با وجود هر دوی ان ها با هم قصر واجب میشود و الا فلا.

و اگر هر دو شرط را علت واحد حساب کنیم که دیگر نیازی به اتخاذ قدر مشترک نیست.

امر ثالث،سیاتی ان شاء الله

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo