< فهرست دروس

درس کفایة الاصول حسین باقری‌شاهرودی

کفایه2

99/12/10

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مفاهیم/مفهوم شرط /تعدد شرط

 

خلاصه جلسه قبل:

مرحوم شیخ در مورد جملات شرطیه اخباری و انشایی قائل به تفصیل شدند،و نظرشان این بود که در جملات انشائیه شخص حکم از بین می‌رود چون هیئت در بردارنده معنای حرفی است و طبق مبنای ایشان در حروف وضع عام ،ولیکن موضوع له خاص است.

اما در جملات خبری مانند:اذاجاء زید یجب اکرامه، این جملات چون اسمیه هستند حکمشان یک حکم عام بوده و این سنخ حکم است که در مفهوم این جملات از بین می‌رود و منتفی می‌شود، چون اسما وضعشان عام و موضوع له آنها نیز عام است.

با این وجود باز هم آنچه در مفهوم جملات شرطی انشایی از بین میرود مطلق حکم است آن هم به کمک قانون علیت.

 

وذلک لما عرفت...:[1]

جواب مرحوم اخوند: در جواب مرحوم شیخ انصاری می‌فرمایند هیچ فرقی بین جمله اخباری و جملات انشائیه از حیث عام یا خاص بودن حکم آنها وجود ندارد چون در واقع فرقی بین معنای حرف و معنای اسم وجود ندارد،و اینکه در جملات انشائیه هیئت یک معنای حرفی دارد وباید در قالب یک ماده ریخته شود ،درست است که این ریخته شدن هیئت در قالب ماده یک نوع تشخص برای او محسوب می شود ولیکن این تشخص شرط استعمال است و دخلی در معنای حرفی هیئت ندارد، کما اینکه قبلاً در ابتدای کفایه مفصلا بیان شد.

این که می‌گویم معنای اسم: ما دلَّ علی المعنی استقلالاً،و اینکه در مورد حرف می‌گوییم: ما دل علی المعنی غیر مستقلاً، قید استقلال و غیر مستقل اگر قرار باشد در معنای اسم و حرف ورود پیدا بکند موضوع له اسما هم باید خاص شود، اما این دو خصوصیت (استقلالا،غیر مستقلا)مربوط به مقام استعمال است،یعنی در مقام استعمال اگر خواستیم مخاطب را مستقلاً تفهیم کنیم از اسم استفاده می کنیم و لیکن اگر خواستی مخاطب را غیرمستقلا تفهیم کنیم از حرف استفاده می‌کنیم،

و این مربوط به مقام استعمال و شرط وضع است و هیچ دخلی در معنای آنها ندارد تا بگویم معنای حرفی و موضوع له ان خاص است، خیر معنای حرفی همانند معنای اسم عام بوده و هیئت هم که یک معنای حرفی است عام بوده و اینکه باید در قالب ماده ریخته شود و مانند حرف غیر مستقل معنا نمی دهد،شرط وضع هیئت است ولاغیر.

پس فرقی بین جمله اسمی و انشایی نیست،بلکه این خصوصیت انشا و جملات انشایی است که باید در قالب هیئت و ماده خودشان را نشان بدهند که این از خصوصیات مقام استعمال آنهاست و الا معنایشان مانند معنای جملات اخباری یک نحوه وجوب کلی است.

 

مقام دوم:تعدد شرط و وحدت جزاء[2]

 

تا به حال در جملات شرطی بحث بر سر جملاتی بود که شرط علت منحصره در جزا بود،یک شرط داشتیم که با بودنش جزا هم محقق میشد ولی با نبودنش جزا منتفی میشد، حالا در امر ثانی جناب آخوند جملاتی که دارای شروط متعدد وجزایی واحد هستند را مورد بررسی قرار می‌دهد مانند مثال معروف:اذا خُفی الاذان فَقَصر،و اذا خُفی الجُدران فقصّر

همان طور که می‌بینید قصر و شکسته خواندن نماز که جزای ما باشد دارای دو شرط متعدد(احفا اذان،اخفا جدران)میباشد

اگر بگوییم که این مدل جملات دارای مفهوم نیست که کار آسان می‌شود و هر شرطی مستقلاً در جزا تأثیر می کند،هرکدام که اول حادث شد همان موجب قصر می شود، اما مشکل جایی به وجود می‌آید که قائل به مفهوم داشتن این جملات بشویم که در این صورت منطوق و مفهوم ها با هم تعارض و تنافی ندارد ولیکن مفهوم یکی با منطوق قضیه دیگری در تعارض و تنافی است که باید یک جوری این تعارض و تنافی را حل کرد

ما این جا دو منطوق و دو مفهوم داریم

 

منطوق اول:اذا خُفی الاذان فقصّر

مفهوم آن:اذا لم یخف الاذان لم یجب القصر و إن خُفی الجدران

 

منطوق دوم:اذا خُفی الجُدران فقصر

مفهوم آن:اذا لم یخف الجدران لم یجب القصر و إن خُفی الاذان

همانطور که میبینید،منطوق هر یک با مفهوم دیگری در تنافی و تعارض است که با رفع ید از ظهور یکی از منطوق یا مفهوم باید آن را حل کرد

راه های حل تعارضراه اول:

توضیح:هر کدام از دو مفهوم مذکور دارای اطلاق هستند،دقت کنید:مفهوم اول میگوید:اگر اذان مخفی نشد،قصر واجب نیست،چه این که دیوار ها مخفی بشوند یا نه

مفهوم دوم هم دارای اطلاق است و میگوید:اگر دیوار ها مخفی نشد،قصر واجب نیست،چه اینکه اذان مخفی بشود یا نشود،

حالا ما اطلاق مفهوم اول را با منطوق قضیه ی دوم(اذا خفی الجدران فقصر)مقید میکنیم که حاصل ان میشود:هر گاه اذان مخفی نشد،قصر هم واجب نیست،مگر اینکه دیوار ها مخفی شوند

و به همین صورت،مفهوم مطلق قضیه ی دوم را با منطوق قضیه ی اول(اذا خفی الاذان فقصر)مقید میکنیم،که حاصل ان میشود:اگر دیوار ها مخفی نشد،قصر هم واجب نیست،مگر اینکه اذان مخفی شود.

حاصل این دو تقیید،انحصار شرط قصر در اخفا اذان و اخفا جدران میشود،و اگر دیوار ها و اذان اخفایشان با هم منتفی شد،قصر هم منتفی میشو،در نتیجه شرط ثالثی برای قصر نخواهد بود

 

راه دوم:

ما در این قضیه دو شرط مطلق داریم:

قضیه ی اول می گوید: شرط قصر فقط اخفاء اذان است

شرط دوم می گوید شرط قصر فقط اخفاء دیوارهاست.

طریق علاج رفع ید از این دو اطلاق است به این صورت که اطلاق شرط اول را با نص شرط دوم مقید کنیم اطلاق شرط دوم را هم با نص شرط اول مقید کنیم، که نتیجه‌اش این می‌شود که هر دو شرط با هم و در کنار هم علت قصر می‌شوند و اگر یکی بود و دیگری نبود قصر محقق نخواهد شد.

در نتیجه ممکن است قصر علت ثالث یا رابعی هم داشته باشد.

راه سوم و چهارم سیاتی ان شالله

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo