< فهرست دروس

درس کفایة الاصول حسین باقری‌شاهرودی

کفایه2

1400/01/18

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: عام و خاص/آیا اجمال خاص به عام سرایت می کند؟ /

 

خلاصه جلسه قبل:

تا به حال چهار فصل از فصول عام بیان شد: فصل اول: در مورد معنا و اقسام عام بود فصل دوم: در مورد ادات عام بود.فصل سوم: در مورد مصادیق عام بود.فصل چهارم که تتمه ان در جلسه قبل گذشت در مورد حجیت عام در افراد باقی مانده بود که ثمره ی آن این شد: اگر عام را در افراد باقی‌مانده حجت بدانیم در افراد مشکوک نیز می‌توانیم به عام تمسک کنیم،ولی که اگر قائل به عدم حجیت عام در افراد باقیمانده بشویم در این صورت در مورد افراد مشکوک نمی‌توان به عام تمسک کرد

 

درس امروز

فصل پنجم: در فصل چهارم بیان شد وقتی مخصص می‌آید و عام را تخصیص می‌زند،مفهوم و مصداق خاص برای ما کاملاً روشن و مشخص است،مثلا مولا میفرماید:اکرم العلما و لاتکرم الفساق،ما هم معنای خاص(فساق) را میدانیم و هم مصادیق خاص را میشناسیم،اما شک ما از این جهت است که ایا علاوه بر این مخصص(لا تکرم الفساق)مخصص دیگری هم امده تا باز هم از افراد باقی مانده تعدادی را خارج کند یانه، همچنان افراد باقی مانده،تعدادشان دست نخورده باقی مانده و جز افرادی که با مخصص خارج شده اند،فرد یا افراد دیگری خارج نشده است.

اما در فصل پنجم بحث پیرامون مخصصی است که آمده و عام را تخصیص زده، ولیکن مفهوم یا مصداق مخصص برای ما مجمل و نا معلوم است.

در این صورت سوالی که پیش می آید این است: اگر مخصص ما مجمل بود،آیا این اجمال به عام هم سرایت می‌کند؟ و آن را از حجیت ساقط می‌کند یا نه؟ همان طور که گفته شد گاهی مفهوم مخصص برای ما روشن نیست و به همین خاطر دچار اجمال شده است، و گاهی معنا و مفهوم خاص برای ما کاملاً روشن است ولیکن مصادیق آن برای ما روشن نیست و به همین علت خاص ما دچار اجمال شده است. برای مثال مولا می‌فرماید: اکرم العلما و لا تکرم الفساق منهم، در این مثال معنای فسق برای ما نامعلوم است! آیا فسق به معنای گناه کبیره است؟ یا اعم از کبیره و صغیره ؟

این می‌شود شبهه مفهومیه؛گاهی مولا می‌فرماید: اکرم العلما ولاتکرم الفساق منهم، ما می دانیم مراد و منظور مولا از این خاص یعنی فسق چیست، ولیکن نمی‌دانیم زید و عمر و بکر هم داخل این خاص(فساق) هستند یا نه؟ که این می‌شود شبهه مصداقیه که در جلسه بعدی به ان میپردازیم.

 

بررسی شبهه مفهومیه

ابتدا مرحوم آخوند به بررسی شبهه مفهومیه می پردازد:

اگر مخصص ما به لحاظ مفهوم اجمال داشته باشد از چهار حالت خارج نیست: یا اینکه مخصص ما متصل است و یا منفصل، حالا در این مخصص منفصل یا امر دایر بین اقل و اکثر است و یا امر دائر بین متباینین است،در مخصص متصلی که مفهوم ان برای ما مجمل است هم مسئله به همین صورت است؛ یا امر دایر بین اقل و اکثر است یا امر دایر بین متباینین می باشد، که در قالب مثال بیان خواهیم کرد:

برای مثال مولا می‌فرماید:اکرم العلماء و به صورت متصل می فرماید:ولاتکرم الفساق منهم، حالا ما نمی دانیم منظور از فسخ گناه کبیره است(اقل)یا اعم از گناه کبیره و صغیره (اکثر)؛یا اینکه مولا بصورت منفصل خاص را مطرح می‌کند یعنی ابتدا می‌فرمایند: اکرم العلما، سپس در بیان دیگر می فرمایند: لاتکرم الفساق من العلما، که اینجا هم امر دایر است بین اقل (به معنای گناه کبیره) و اکثر (به معنای گناه کبیره و صغیره)؛

گاهی هم مولا می‌فرماید: اکرم العلماء،و به صورت متصل می فرماید ولاتکرم زیداً، و ما نمی‌دانیم معنا و منظور از زید،چه کسی است؟ آیا منظور زید بن عمر است؟یا زید بن بکر؟ که در این حال امر دایر بین متاینین(زید بن عمر،زید بن بکر)است، و نمی‌دانیم منظور مولا، کدام فرد بوده؟ این شکل از مسئله در خصوص مخصص منفصل هم تصور می‌شود،مثلا مولا مخصص منفصل مجملی آورده،که امر در آن دائر بین متباینین است.

خلاصه چهار صورت:

۱_مخصص متصل امر دائر بین اقل و اکثر

۲_مخصص متصل امر دائر بین متباینین

۳_مخصص منفصل،امر دائر بین اقل و اکثر

۴_مخصص منفصل،امر دائر بین متباینین

 

سپس مرحوم آخوند حکم هر یک از صور چهارگانه را به صورت جدا جدا بیان می فرمایند:

عدم سرایت اجمال خاص به عام

اما جایی که مخصص ما متصل است و امرهم دایر بین اقل و اکثر باشد: مرحوم اخوند می فرمایند: در این صورت اجمال خاص نه حقیقتاً و نه حکما به عام سرایت نخواهد کرد.

بیان مطلب:اگر مولا بفرماید:اکرم العلماء و سپس در دلیل خاص منفصل بفرماید: لاتکرم الفساق من العلما،همانطور که قبلا هم مرحوم آخوند به آن اشاره فرمودند،ابتدا به ساکن عام ظهور در عمومیت پیدا کرده(یعنی اکرام شامل تک تک علما شده) اما دلیل خاص منفصل، به دلیل نص یا اظهر بودنش نسبت به دلیل عام، اقوی میباشد،فلذا بر او مقدم شده و جلوی حجیت عام نسبت به همه ی افرادش را میگیرد،اما دلیل عام را از ظهورش نمی‌اندازد.

حالا از جایی که دلیل خاص ما مجمل است و ما نمی‌دانیم منظور از فسق،گناه کبیره است یا اعم از کبیره و صغیره؟چون امر دائر بین اقل و اکثر است،اقل(فسق به معنای کبیره)برای ما یقینی است،یعنی قدر متیقن از فسق گناه کبیره میباشد، بعبارة اخری،ما به طور یقینی میدانیم کسی که گناه کبیره انجام داده فاسق است،اما در مورد شخصی که گناه صغیره مرتکب شده شاکّ هستیم،فلذا اخذ به قدر متیقن(کبیره) کرده و کسی را که صغیره مرتکب شده جز فساق حساب نمیکنیم و در ان به عام تمسک کرده و اکرامش میکنیم،چون حجیت عام در غیر قدر متیقن(مرتکب صغیره)مزاحمی نخواهد داشت و در حق او(اقل:مرتکب صغیره)حجت است،.

این بود معنای عدم سرایت اجمال خاص به عام حقیقتاً.

معنای عدم سرایت اجمال خاص به عام

اما عدم سرایت اجمال خاص به عام حکماً به چه معناست ؟

توضیح مطلب:شاید کسی بگوید درست است که خاص مجمل است،ولی ما علم اجمالی داریم که مراد از خاص (فسق در مثال مذکور) یا گناه کبیره است یا اعم از کبیره و صغیره است،و از آنجایی که علم اجمالی منجز است این جلوی ظهور عام و حجیت او نسبت به مرتکب صغیره را هم می‌گیرد،و اجمال خاص به عام هم سرایت میکند و فرد مشکوک را حکما داخل در خاص(فسق) میکند!

در جواب می گوییم:علم اجمالی در صورتی منجز خواهد بود که منحل نشود، در صورتی که علم اجمالی ما به خاطر وجود قدر متیقن،منحل می‌شود، و از بین می‌رود،بله اگر قدر متیقن نبود،حرف شما درست بود(کما اینکه در دوران امر بین متباینین،به علت منجز بودن علم اجمالی،اجمال خاص حکما به عام سرایت میکند که در اینده توضیح ان خواهد آمد)

و اما حکم سه صورت دیگر سیاتی انشالله

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo