< فهرست دروس

درس رسائل استاد حمیدرضا آلوستانی

بخش1

96/01/30

بسم الله الرحمن الرحیم

و أمّا أخبار العرض على الكتاب، فهي و إن كانت متواترةً بالمعنى[1] إلّا أنّها بين طائفتين:

إحداهما: ما دلّ على طرح الخبر الذي يخالف الكتاب.

و الثانية: ما دلّ على طرح الخبر الذي لا يوافق الكتاب.

أمّا الطائفة الاُولى، فلا تدلّ على المنع[2] عن الخبر الذي لا يوجد مضمونه في الكتاب و السنّة.

فإن قلت: ما من واقعةٍ إلّا و يمكن استفادة حكمها من عمومات الكتاب المقتصر[3] في تخصيصها على السنّة القطعيّة، مثل قوله تعالى:

«خَلَقَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً» البقرة /29، و قوله تعالى: «إِنَّما حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ ... الخ‌» البقرة/173، و «فَكُلُوا مِمَّا غَنِمْتُمْ حَلالًا طَيِّباً»الأنفال /69، و «يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَ لا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ» البقرة/185، و نحو ذلك، فالأخبار المخصّصة لها- كلّها- و لكثير من عمومات السنّة القطعيّة، مخالفةٌ للكتاب و السنّة[4] .

جلسه 103 (ص 247)

قلت:

أوّلاً: إنّه لا يُعَدُّ مخالفةُ[5] ظاهر العموم- خصوصاً مثل هذه‌[6] العمومات-، مخالفة؛ و إلّا[7] لعُدّت الأخبار الصادرة يقيناً[8] عن الأئمّة عليهم السّلام المخالفةُ[9] لعمومات الكتاب و السنّة النبويّة، مخالفةً[10] للكتاب و السنّة، غاية الأمر ثبوت الأخذ بها[11] مع مخالفتها لكتاب اللّه و سنّة نبيّه صلّى اللّه عليه و آله، فتخرج[12] عن عموم أخبار العرض، مع أنّ الناظر في أخبار العرض على الكتاب و السنّة يقطع بأنّها تأبى عن التخصيص[13] .

و كيف يُرتكب التخصيص في قوله عليه السّلام: «كلُّ حديث لا يُوافِقُ كتابَ اللّه فهو زُخرُفٌ»، و قوله: «ما أتاكم من حديث لا يوافِق كتابَ اللّه فهو باطلٌ»، و قوله عليه السّلام: «لا تَقبَلوا علينا خلاف القرآن؛ فإنّا إن حدّثنا حدّثنا بموافقة القرآن و موافقة السنّة»، و قد صحّ عن النبيّ صلّى اللّه عليه و آله أنّه قال: «ما خالف كتاب اللّه فليس من حديثي‌، أو لم أقلُه»، مع أنّ أكثر عمومات الكتاب قد خُصّص[14] بقول النبيّ صلّى اللّه عليه و آله؟

و ممّا يدلّ على أنّ المخالفة لتلك العمومات لا تعدّ مخالفةً: ما دلّ[15] من الأخبار على بيان حكم ما لا يوجد حكمه في الكتاب و السنّة النبويّة؛ إذ بناءً على تلك العمومات لا يوجد واقعةٌ لا يوجد حكمها فيهما.

فمن تلك الأخبار[16] : ما عن البصائر و الاحتجاج و غيرهما مرسلاً عن رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله، أنّه قال:

«ما وجدتم في كتاب اللّه فالعمل به لازمٌ و لا عُذر لكم في تركه، و ما لم يكن في كتاب اللّه تعالى و كانت فيه سنّة منّي فلا عذرَ لكم في ترك سنّتي‌، و ما لم يكن فيه سنّةٌ منّي، فما قال أصحابي فقولوا به؛ فإنّما مَثَلُ أصحابي فيكم كمَثَل النجوم، بأيّها اُخذ اهتُدي، و بأيّ أقاويل أصحابي أخذتم اهتديتم، و اختلافُ أصحابي[17] رحمةٌ لكم، قيل: يا رسول اللّه، و مَن أصحابك؟ قال: أهلُ بيتي ... الخبر».

فإنّه صريحٌ في أنّه قد يرد من الأئمّة عليهم السّلام ما لا يوجد في الكتاب و السنّة[18] .

و منها: ما ورد في تعارض الروايتين: مِن ردّ ما لا يوجد في الكتاب و السنّة إلى الأئمّة عليهم السّلام.

مثل: ما رواه في العيون عن ابن الوليد، عن سعد بن عبد اللّه، عن محمّد بن عبد اللّه المسمعي، عن الميثميّ، و فيها:

«فما ورد عليكم من خبرين مختلفين فاعرضوهما على كتاب اللّه»- إلى أن قال:- «و ما لم يكن في الكتاب فاعرضوه على سُنَن‌ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله»- إلى أن قال:- «و ما لم تجدوه‌ في شي‌ءٍ من هذه فردّوا إلينا علمه، فنحن أولى بذلك ... الخبر».

و الحاصل: أنّ القرائن الدالّة على أنّ المراد بمخالفة الكتاب ليس مجرّد مخالفة عمومه أو إطلاقه كثيرةٌ[19] ، تظهر لمن له أدنى تتبّع.

و من هنا يظهر[20] : ضعف التأمّل في تخصيص الكتاب بخبر الواحد لتلك الأخبار، بل منعه لأجلها كما عن الشيخ في العدّة[21] . أو لما ذكره المحقّق: من أنّ الدليل على وجوب العمل بخبر الواحد الإجماعُ على استعماله فيما لا يوجد فيه دلالةٌ[22] ، و مع الدلالة القرآنيّة يسقط وجوب العمل به‌.

و ثانياً[23] : إنّا نتكلّم في الأحكام التي لم يرد فيها عمومٌ من القرآن و السنّة، ككثيرٍ من أحكام المعاملات بل العبادات التي لم ترد فيها إلّا آياتٌ مجملةٌ أو مطلقةٌ من الكتاب؛ إذ لو سلّمنا أنّ تخصيص العموم يُعدّ مخالفةً، أمّا تقييد المطلق فلا يُعدُّ في العرف مخالفةً[24] ، بل هو مفسّرٌ، خصوصاً على المختار[25] : من عدم كون المطلق مجازاً عند التقييد.

 


[1] تواتر لفظی، معنوی و اجمالی در گذشته بیان شد در تواتر لفظی الفاظ روایات واحد است؛ در تواتر معنوی، الفاظ روایات مختلف است ولی در مورد موضوع واحد وارد شده اند مثل روایات مانحن فیه که در مورد عدم جواز عمل به خبر واحد غیر محفوف به قرائن وارد شده اند و تواتر اجمالی؛ روایات مختلف در موضوعات مختلف می باشند که در یک امری مشترک می باشند.
[2] یعنی به وسطه ی این اخبار نمی توانید ادعای خود، یعنی عدم حجیت خبر واحد غیر محفوف به قرائن را به صورت کلی ثابت کنید زیرا این اخبار تنها دلالت بر عدم حجیت خبر واحد غیر معلوم الصدوری دارند که مضمون آن در کتاب و سنت قطعیه بوده و مخالف باشد لذا دلالت بر عدم حجیت خبری که مضمون آن در کتاب نیامده، ندارند چون خبری که مضمون آن در کتاب و سنت قطعیه وارد نشده باشد مخالف به حساب نمی آید تا مطابق با این اخبار طرح، حکم به عدم حجیت آن لازم باشد.( به تعبیری دلیل شما اخص از مدعا می باشد).
[3] صفت عمومات.
[4] لذا تمام اخبار واحد با عرضه ی بر کتاب و سنت قطعیه وضعیت آنها به لحاظ موافق یا مخالف بودن با قرائن روشن می گردد و اخبار مذکور برای اثبات مدعای قائلین به عدم حجیت اخبار واحد، قابل استناد می باشند و به تعبیری کلیّت استدلال آنها به حال خود باقی است و دلیلی ایشان أخص از مدعی نمی باشد.
[5] بلکه عُقلا و علماء دلیل خاص و دلیل دال بر تقیید را که با عمومات ظاهراً سازگاری ندارد، مفسّر و مبیّن مراد جدّی متکلم از عام به حساب می آورند به همین جهت عام را بر خاص و مطلق را بر مقید حمل می نمایند.
[6] که بسیار کلی می باشند و در بسیاری از موارد در مورد آنها مخصّصی ذکر شده است.
[7] یعنی اگر عام و خاص و مطلق و مقید نیز مخالف به حساب آیند.
[8] یعنی خبر متواتر و خبر واحد محفوف به قرائن.
[9] صفت الأخبار.
[10] و مطابق با اخبار طرح، نباید قابل پذیرش قرار گیرند و حال اینکه همه ی علماء بالإتفاق این اخبار را می پذیرند وعام یا مطلق قرآنی را به واسطه ی این اخبار تخصیص و تقیید می زنند.
[11] الأخبار الصادرة یقیناً.
[12] الأخبار الصادرة یقیناً.
[13] لذا لازمه ی پذیرش اینکه هر نوع مخالفتی ولو به نحو عام و خاص مخالفت به حساب آمده و مطابق با اخبار مذکور باید طرح شوند، این است که باید اخبار عرضه ی بر کتاب و سنت تخصیص زده شوند در حالی که مفاد این اخبار به گونه ای است که قابل تخصیص و تقیید نمی باشند.
[14] و این نشان دهنده ی آن است که منظور از مخالفت، مخالفت به صورت عام و خاص یا مطلق و مقید نمی باشد.
[15] و این اخبار نشان دهنده ی آن هستند که به عمومات مذکور و مانند آن با نگاه بسیار وسیعی نظر نمی شود به گونه ای که گفته شود هر حکمی که از آن عمومات استفاده می شود، موجود در کتاب و سنت است لذا اگر خلاف آنها روایتی وارد شده باشد ولو به نحو خاص یا تقیید، مخالف با عمومات محسوب شود، خلاصه آنکه روایات مذکور مرادشان از مخالفت، مخالفت با آیاتی است که به صورت خاص در یک موضوعی نازل شده اند و عمومات این چنینی از مورد بحث خارج می باشند.
[16] اخباری که دلالت می کنند بر اینکه بعضی از چیزها در کتاب و سنت وارد نشده است.
[17] مصنف در صفحه 282 می فرماید: مراد از اختلاف در این روایت رفت و آمد آنها برای تحصیل علم می باشد.
[18] لذا این نشان دهنده آن است که عمومات مذکور و مانند آن با نگاه بسیار وسیعی نظر نمی شود.
[19] بنابراین به واسطه ی عرضه ی اخبار واحد بر کتاب و سنت قطعیه این گونه نمی باشد که تکلیف همه ی آنها به لحاظ مخالفت و موافقت روشن گردد لذا دلیل شما نهایتاً شامل اخبار واحدی می شود که با عرضه ی بر کتاب و سنت وضعیت آنها به لحاظ موافقت و مخالفت روشن گردد.
[20] از اینجا که روشن گردید رابطه ی عام و خاص و مطلق و مقید مخالفت به حساب نمی آید و داخل در اخبار طرح نمی شوند.
[21] ایشان در عده می فرمایند: خبر واحد نمی تواند عام قرآنی یا مطلق قرآنی را تخصیص یا تقیید بزند چون مطابق اخبار طرح، مخالف به حساب آمده لذا باید طرح گردند و نوبت به جمع نمی رسد. مصنف می فرماید: بعد از اینکه روشن شد اخبار طرح شامل چنین مخالفتی نمی شود نتیجه گرفته می شود که اخبار واحد قابلیت تخصیص و تقیید عام و مطلق قرائن را دارند.
[22] من القرآن و السّنة القطعیة.
[23] بر فرض که پذیرفته شود اخبار مذکور ناظر به عمومات قرآنی هم می باشند و اختلاف به صورت عام و خاص نیز مخالفت محسوب می شود، باز هم استدلال شما کامل نمی باشد زیرا اخبار واحد بسیاری در باب معاملات و بلکه عبادات وجود دارد که هیچ عام قرآنی با هر توسعه ای که معنا شود شامل آنها نمی شود تا با عرضه ی بر کتاب و سنت ولو بر عمومات مذکور تکلیف آنها به لحاظ موافقت و مخالفت روشن گردد.
[24] زیرا عرف تقیید را در عرض دلیل مطلق نمی بیند بلکه در طول دلیل مطلق و مفسّر آن می داند.
[25] قُدماء قائل به این بودند که لفظ مطلق بعد از تقیید، دلالتش بر مقید مجاز می باشد؛ در این صورت شاید بتوان گفت که دلیل تقیید، مخالف با دلیل مطلق است ولی متأخرین می گویند لفظ مطلق به تنهایی دلالتی نداشته و به صورت لا بشرط معنا می شود و احتمال اطلاق و تقیید در آن وجود دارد و با آمدن دلیل تقیید، ظهور در مقید پیدا می کند لذا دلیل تقیید در طول دلیل مطلق و درصدد تفسیر آن می باشد و هیچ مخالفتی با آن ندارد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo