< فهرست دروس

درس رسائل استاد حمیدرضا آلوستانی

بخش1

96/01/28

بسم الله الرحمن الرحیم

[حجية خبر الواحد[1] ]

 

و من جملة الظنون الخارجة بالخصوص[2] ، عن أصالة حرمة العمل بغير العلم:

خبر الواحد- في الجملة[3] - عند المشهور، بل كاد[4] أن يكون إجماعاً [5] .

إعلم[6] : أنّ إثبات الحكم الشرعيّ بالأخبار المرويّة عن الحجج عليهم السّلام‌ موقوفٌ على مقدّماتٍ ثلاث:

الاُولى: كون الكلام صادراً عن الحجّة[7] .

الثانية: كون صدوره لبيان حكم اللّه، لا على وجهٍ آخر، من تقيّةٍ أو غيرها[8] .

الثالثة: ثبوتُ دلالته[9] ‌ على الحكم المدّعى، و هذا[10] يتوقّف:

أوّلاً: على تعيين أوضاع ألفاظ الرواية[11] .

و ثانياً: على تعيين المراد[12] منها[13] ، و أنّ المراد مقتضى وضعها أو[14] غيره.

فهذه اُمورٌ أربعة:

قد أشرنا إلى كون الجهة الثانية من المقدّمة الثالثة من الظنون الخاصّة[15] ، و هو المعبَّر عنه بالظهور اللفظيّ، و إلى أنّ الجهة الاُولى منها ممّا لم يثبت كون الظنّ الحاصل فيها بقول اللغوي من الظنون الخاصّة، و إن لم نستبعد الحجّية أخيراً.

و أمّا المقدّمة الثانية: فهي أيضاً[16] ثابتةٌ بأصالة عدم صدور الرواية لغير داعي بيان الحكم الواقعيّ، و هي حجّة؛ لرجوعها إلى القاعدة المجمع عليها بين العلماء و العقلاء: من حمل كلام المتكلّم على كونه[17] صادراً لبيان مطلوبه[18] الواقعيّ، لا لبيان خلاف مقصوده من تقيّةٍ أو خوف؛ و لذا لا يُسمع[19] دعواه[20] ممّن يدّعيه إذا لم يكن كلامه محفوفاً بأماراته.[21]

و أمّا المقدّمة الاُولى: فهي التي عُقد لها مسألة حجّيّة أخبار الآحاد، فمرجع هذه المسألة إلى أنّ السنّة- أعني قول الحجّة أو فعله أو تقريره- هل تثبت بخبر الواحد أم لا تثبت إلّا بما يفيد القطع من التواتر و القرينة؟[22]

جلسه 99 (ص 239)

و من هنا[23] يتّضح دخولها[24] في مسائل اُصول الفقه الباحثة عن أحوال الأدلّة، و لا حاجة إلى تجشّم[25] دعوى: أنّ البحث عن دليليّة الدليل بحثٌ عن أحوال الدليل[26] ‌.

ثمّ اعلم: أنّ أصل[27] وجوب العمل بالأخبار المدوّنة في الكتب المعروفة ممّا اُجمع عليه في هذه الأعصار[28] ، بل لا يبعد كونه ضروريّ المذهب.

و إنّما الخلاف في مقامين:

أحدهما: كونها مقطوعة الصدور أو غير مقطوعة؟

فقد ذهب شِرذِمَةٌ من متأخّري الأخباريّين‌- فيما نسب إليهم- إلى كونها قطعيّة الصدور.

و هذا قولٌ لا فائدة في بيانه و الجواب عنه، إلّا التحرّز عن حصول هذا الوهم لغيرهم كما حصل لهم؛ و إلّا فمدّعي القطع لا يُلزَم[29] بذكر ضعف مبنى قطعه. و قد كتبنا في سالف الزمان في ردّ هذا القول رسالةً تعرّضنا فيها لجميع ما ذكروه، و بيان ضعفها بحسب ما أدّى إليه فهمي القاصر.

الثاني: أنّها[30] مع عدم قطعيّة صدورها معتبرةٌ بالخصوص أم لا؟

فالمحكيّ عن السيّد و القاضي‌ و ابن زهرة و الطبرسي‌ و ابن إدريس قدّس اللّه أسرارهم: المنعُ[31] ، و ربما نسب إلى المفيد قدّس سرّه؛ حيث حكى عنه في المعارج‌ أنّه قال[32] : «إنّ خبر الواحد القاطع للعذر[33] هو الذي يقترن إليه دليلٌ[34] يفضي بالنظر إلى العلم، و ربما يكون ذلك إجماعاً أو شاهداً من عقل»، و ربما ينسب إلى الشيخ، كما سيجي‌ء عند نقل كلامه‌، و كذا إلى المحقّق، بل إلى ابن بابويه، بل في الوافية: أنّه لم يجد القولَ بالحجّيّة صريحاً ممّن تقدّم على العلّامة[35] ، و هو عجيبٌ.

و أمّا القائلون بالاعتبار[36] ، فهم مختلفون من جهة: أنّ المعتبر منها كلّ ما في الكتب المعتبرة[37] - كما يحكى عن بعض‌ الأخباريّين‌ أيضاً[38] ، و تبعهم بعض المعاصرين من الاُصوليّين بعد استثناء ما كان مخالفاً للمشهور-، أو أنّ المعتبر بعضها، و أنّ المناط في الاعتبار عمل الأصحاب[39] كما يظهر من كلام المحقّق، أو عدالة الراوي، أو وثاقته[40] ، أو مجرّد الظنّ بصدور الرواية من غير اعتبار صفةٍ في الراوي[41] ، أو غير ذلك من التفصيلات‌[42] .

و المقصود هنا: بيان إثبات حجّيّته[43] بالخصوص في الجملة في مقابل السلب الكلّي[44] .

و لنذكر- أوّلاً- ما يمكن أن يحتجّ به القائلون بالمنع[45] ، ثمّ نعقّبه بذكر أدلّة الجواز[46] ، فنقول:

 


[1] یکی از مهم ترین مسائل علم اصول، مسأله ی حجیت و عدم حجیت خبر واحد است لذا محقق خراسانی(ره) در کفایة الأصول در ابتدای بحث از خبر واحد می فرمایند: و لا یخفی أنّ هذه المسأله مِن أهم المسائل الأصولیة به همین جهت باید بحث مذکور با دقت و به صورت تفصیلی پیگیری شود زیرا تعیین وضعیت آن، وضعیت ما را در مقام استنباط بسیاری از احکام شرعی مشخص می نماید چون اکثر روایات موجود در کتب مشهور روایی و غیر مشهور، خبر واحد می باشند فلذا مصنف بحث از این مسأله را مفصل تر از ظنون خاصه ی دیگر پیگیری می نمایند.
[2] در این مبحث خبر واحد به عنوان ظن خاص مورد بحث قرار می گیرد نه به عنوان ظن عام و در فرض انسداد باب علم، لذا توجه به این نکته لازم است که مباحث مذکور در آینده با لحاظ ظن خاص مطرح می گردند مثلاً در پایان همین مقدمه اقوالی که در مسأله مطرح می گردد مثلاً گفته می شود و أما القائلون بالإعتبار فهم مختلفون مراد مصنف بیان نظریه ی کسانی است که خبر واحد را از باب ظن خاص پذیرفته اند و همچنین در مقابل که می فرماید: فالمحکیُّ عن السیّد و القاضی و إبن الزهره و الطبرسی و إبن إدریس؛ المنع یعنی به عنوان ظن خاص حجت نمی دانند نه به عنوان ظن عام و در فرض انسداد باب علم.
[3] این قید اشاره به اختلافاتی دارد که در نزد قائلین به حجیت خبر واحد به عنوان ظن خاص مطرح می گردد؛ مانند اینکه آیا خبر واحد ثقه، معتبر است یا باید راوی عادل باشد و یا هر خبری که اطمینان حاصل شود که از معصوم علیه السلام صادر شده است، حجت می باشد؟.
[4] عمل به خبر واحد به عنوان ظن خاص.
[5] مخصوصاً دربین متأخرین و معاصرین لذا محقق خراسانی(ره) در ابتداء بحث از خبر واحد می فرمایند: المشهور بین الأصحاب حجیة خبر الواحد فی الجملة بالخصوص.
[6] مصنف در این قسمت درصدد تحریر محل نزاع بر می آیند. به عبارتی درصدد این می باشند که غرض عالِم علم اصول در مسأله ی خبر واحد و مباحث مربوط به آنچه می باشد.
[7] لذا دو امر باید ثابت شود یکی اینکه راوی انسان عادل و واثقی بوده که عمداً کذب از او صادر نمی شود ( کذب خبری و مخبری معاً) و دیگر اینکه. اوصافی مثل ضابط بودن راوی احراز شود تا اینکه از غلط و اشتباه در امان باشد (کذب خبری)
[8] مثلاً برای امتحان کردن صادر شده باشد.
[9] یعنی کلام او در وضعیتی باشد که بتوان از آن مراد جدی متکلم را استخراج نمود.
[10] ثبوت دلالت.
[11] و به تعبیری دلالت تصوّری و به تبع آن مراد استعمالی کلام روشن باشد، مثلاً لفظ مجمل یا مبهم نباشد.
[12] و به تعبیری دلالت تصدیقی و مراد جدی کلام ثابت گردد.
[13] الفاظ روایت.
[14] و به تعبیری مراد جدی کلام متکلم مطابق با مراد استعمالی است یا قرینه ای بر خلاف آن وجود دارد و مطلب دیگری اراده شده است یعنی مراد جدی مطابق مراد استعمالی نمی باشد.
[15] زیرا با تکیه بر اصل عدم قرینه به مراد جدی متکلم اطمینان حاصل می شود لذا این ظهور ظنی می باشد ولی چون داخل در حجیت ظواهر می باشد لذا از جمله ی ظنون خاصه به حساب می آید.
[16] مثل مقدمه سوم.
[17] کلام المتکلم.
[18] متکلم.
[19] در عرف.
[20] خلاف مقصود.
[21] خلاصه آنکه عُلماء و عُقلا به ظهور در کلمات یکدیگر استناد می نمایند و همان ظهور را به متکلم اسناد می دهند لذا اگر متکلم غیر از معنای ظاهری را اراده نموه است باید قرینه ای بر مراد خود نصب نماید.
[22] یعنی خبر واحد محفوف به قرائن مفید علم می باشد.
[23] از اینجا که روشن شد بازگشت این بحث(مسأله ی خبر واحد) به این است که آیا سنت(قول، فعل، تقریر معصوم علیه السلام) به واسطه ی خبر واحد ثابت می گردد یا خیر؟ و این بحث از احوال سنت به عنوان یکی از أدله اربعه است لذا داخل در مسائل علم اصول می شود.
[24] حجیت خبر واحد.
[25] به معنای تکلّم.
[26] و موضوع علم اصول با قطع نظر از دلیل بودن أدله اربعه می باشد و به تعبیری موضوع علم اصول ذات دلیل است لذا بحث از دلیل بودن خبر واحد برای اثبات سنت بحث از عوارض موضوع است و داخل در مسائل علم اصول می باشد نه اینکه موضوع علم اصول دلیل به وصف دلیلیت باشد و در نتیجه بحث از دلیل بودن داخل در مبادی علم اصول شود نه داخل در مسائل علم اصول.(بحثی که در بین اصولیون مطرح می باشد این است که آیا بحث از حجیت خبر واحد، از مسائل علم اصول می باشد یا خیر؟) توضیح مطلب آن است که برای روشن شدن بحث لازم است در سه مرحله مسأله ی مذکور پی گیری شود. مرحله اول بیان صاحب فصول(ره) مرحله دوم بیان شیخ انصاری(ره) و مرحله سوم بیان محقق خراسانی(ره).. مرحله ی اول: بیان صاحب فصول(ره):صاحب فصول فرمودند موضوع علم اصول أدله اربعه است یعنی کتاب، سنت، اجماع و عقل، ظاهر أدله اربعه این است که این أدله با وصف دلیل بودن موضوعیت دارند یعنی با حفظ اینکه دلیل بودن آنها مُسلّم هست، موضوع علم اصول هستند. و در چنین صورتی بحث از حجیت و عدم حجیت خبر واحد، بحث از موضوع علم اصول بوده نه عوارض آن لذا داخل در مبادی علم اصول می شود نه داخل در مسائل علم اصول؛ به همین جهت مرحوم صاحب فصول(ره) مجبور شده اند که بگویند: موضوع علم اصول ذوات أدله اربعه بدون وصف دلیلیت و حجیت آنها می باشد بنابراین هرکجا از دلیلیت و حجیت این أدله بحث می شود مثل بحث از حجیت خبر واحد به عنوان یکی از مصادیق سنت، این بحث از عوارض دلیل و عوارض موضوع بوده و داخل در مسائل علم اصول می باشد. مرحله ی دوم: بیان مرحوم شیخ انصاری(ره):مرحوم شیخ(ره) با توجه به ایرادی که بر کلام صاحب فصول(ره) وارد بوده است راه دیگری را اختیار نموده اند و آن اینکه بحث مانحن فیه در این است که آیا سنت یعنی قول، فعل و تقریر امام معصوم علیه السلام با خبر واحد ثابت می شود یا خیر؟ و این بحث از عوارض سنت به عنوان یکی از أدله اربعه است. بنابراین خواه موضوع علم اصول أدله اربعه به وصف دلیلیت باشد کما هو ظاهر کلام صاحب فصول(ره) یا موضوع علم اصول ذات أدله اربعه بدون وصف دلیلیت باشد کماصرح به صاحب الفصول(ره)، بحث از خبر واحد و حجیت آن داخل در مسائل علم اصول می باشد. مرحله ی سوم: بیان محقق خراسانی(ره):ایشان در مقام ایراد بر بیان مرحوم شیخ(ره) می فرمایند: در کتب اصولی اینگونه که شما فرمودید بحث از خبر واحد مطرح نمی گردد یعنی محل بحث اصولیون این نمی باشد که آیا سنت با خبر واحد ثابت می گردد یا خیر؟ بلکه محل بحث اصولیون این است که خبر الواحد حجةٌ أم لا؟ یعنی می توان به واسطه ی صدور یک خبر از راوی عادل یا ثقه اطمینان به صدور آن از امام معصوم علیه السلام پیدا کرد یا خیر؟ به همین جهت محقق خراسانی(ره) مسیر جدیدی را در پیش گرفته و می فرمایند: ضابطه ی مسأله ی اصولی این است که بتواند در قیاسی که مجتهد برای استنباط حکم شرعی تشکیل می دهد واقع شود و این ضابطه در خبر واحد وجود دارد مثلاً گفته می شود صلاة الجمعة قام علی وجوبها خبر الواحد و کل حُکمٍ قام علیه خبر الواحد فهو ثابتٌ. فوجوب الصلاة الجمعة ثابت لذا خبر واحد داخل در مسائل علم اصول می باشد و نیازی به طرح شیوه مرحوم صاحب فصول(ره) و مرحوم شیخ انصاری(ره) برای وارد کردن مباحثی مثل خبر واحد در مسائل علم اصول نمی باشد
[27] یعنی به صورت فی الجمله به اخبار موجود در کتب روایی مشهور عمل می شود اما اینکه آیا به همه ی اخبار عمل می شود یا خیر و یا اینکه از باب ظن خاص است یا از باب ظن مطلق اختلاف است.
[28] عصرهای متأخر.
[29] أی: لا یُجاب یعنی قانع نمی شود چون قطع دارد.
[30] اخبار مُدوّنه.
[31] یعنی به عنوان ظن خاص حجت نمی باشند.
[32] شیخ مفید(ره).
[33] یعنی خبر واحدی بالخصوص حجت باشد.
[34] أی قرینةٌ.
[35] یعنی این قول که خبر واحد به عنوان ظن خاص حجت است در بین قُدماء وجود نداشته و متأخرین قائل به آن می باشند.
[36] از باب ظن خاص.
[37] یعنی به هر کیفیتی باشد؛ یعنی ضعف سندی داشته باشد یا نداشته باشد موافق عمل مشهور باشد یا مخالف عمل مشهور باشد وهکذا.
[38] علاوه بر قُدماء از اصولیون.
[39] به لحاظ سندی صحیح باشد یا خیر( بنابراین مبنا که ضعف سندی با عمل اصحاب جبران می شود).
[40] خواه اصحاب عمل کرده باشند و خواه عمل نکرده باشند.
[41] چه عدالت و چه وثاقت.
[42] مرحوم سید یزدی(ره) در شرح فرائد الاُصول جلد 1 صفحه 426 می فرمایند: کالقول بإعتباره علی تقدیر حصول الظن بمضمونه أو بشرط عدم الظن علی الخلاف، أو بشرط عدم إعراض الأصحاب عن مضمونه أو إذا لم یکن له معارض إلی غیر ذلک.
[43] خبر واحد.
[44] لذا نیازی به طرح اقوال مختلف و بیان أدله آنها و نقد و بررسی آن أدله نمی باشد.
[45] وجه مقدم داشتن أدله قائلین به منع عمل به خبر واحد به عنوان ظن خاص دو چیز می باشد یکی اینکه قول آنها مطابق با اصل اولیه یعنی حرمت عمل به ظنون است و دیگر آنکه مباحث آن کم می باشد.
[46] از صفحه 254 و أما المجوزون بحث به صورت تفصیلی مطرح می گردد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo