< فهرست دروس

درس رسائل استاد حمیدرضا آلوستانی

بخش1

96/01/27

بسم الله الرحمن الرحیم

الأمر الثاني: دلالة مرفوعة زرارة، و مقبولة ابن حنظلة على ذلك:

ففي الاُولى: «قال زرارة: قلتُ: جُعلتُ فداك، يأتي عنكم الخبران أو الحديثان المتعارضان، فبأيّهما نعمل؟ قال: خُذ بما اشتهر بين أصحابك، وَدَعِ الشّاذّ النادر، قلت: يا سيّدي، إنّهما معاً مشهوران مأثوران عنكم؟ قال: خُذ بما يقوله أعدلهما ... الخبر».

بناءً[1] على أنّ المراد بالموصول[2] مطلق المشهور روايةً كان أو فتوىً، أو أنّ إناطة الحكم[3] بالاشتهار تدلّ على اعتبار الشهرة في نفسها و إن لم تكن في الرواية.

 

جلسه 96 (ص 233)

و في المقبولة بعد فرض السائل تساوي الراويين في العدالة، قال عليه السّلام:

«يُنظَر إلى ما كان من روايتهم عنّا في ذلك- الذي حكما به- المجمع عليه بين أصحابك، فيؤخذ به، و يُترك الشاذُّ الذي ليس بمشهورٍ عند أصحابك؛ فإنّ المُجمَع عليه لا ريب فيه، و إنّما الاُمورُ ثلاثةٌ: أمرٌ بَيِّنٌ رُشدُهُ فيُتّبعُ، و أمرٌ بيّنٌ غيُّه[4] فيُجتَنَبُ، و أمرٌ مشكلٌ يُرَدُّ حُكمُه إلى اللّه و رَسولِهِ؛ قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: حلالٌ بيِّنٌ، و حرامٌ بيِّنٌ، و شُبَهاتٌ بين ذلك، فمن ترك الشّبَهات نجا من المحرّمات، و من أخذ بالشّبهات وقع في المحرّمات و هلك من حيث لا يعلم.

قلت: فإن كان الخبران عنكم مشهورين قد رواهما الثقات عنكم ... إلى آخر الرواية».

بناءً على أنّ المراد بالمجمع عليه في الموضعين هو المشهور؛ بقرينة[5] إطلاق المشهور عليه[6] في قوله: «و يترك الشاذّ[7] الذي ليس بمشهور» فيكون في التعليل بقوله: «فإنّ المجمع عليه[8] ... الخ» دلالةٌ على أنّ المشهور مطلقاً[9] ممّا يجب العمل به، و إن كان مورد التعليل الشهرة في الرواية[10] .

و ممّا يؤيّد[11] إرادة الشهرة من الإجماع: أنّ المراد لو كان الإجماع الحقيقيّ لم يكن ريبٌ في بطلان خلافه، مع أنّ الإمام عليه السّلام جعل مقابله ممّا فيه الريب[12] .

و لكن في الاستدلال بالروايتين ما لا يخفى من الوهن:

أمّا الاُولى: فيرد عليها- مضافاً إلى ضعفها[13] ، حتّى أنّه ردّها مَن ليس دأبه الخدشة في سند الروايات كالمحدّث البحراني-: أنّ المراد بالموصول هو خصوص الرواية المشهورة من الروايتين دون مطلق الحكم المشهور[14] ؛ أ لا ترى[15] أنّك لو سُئلتَ عن أنّ أيَّ المسجدين أحبُّ إليك، فقلت: ما كان الاجتماع فيه أكثر، لم يحسن للمخاطب أن يَنسِبَ إليك محبوبيّة كلّ مكانٍ يكون الاجتماع فيه أكثر، بيتاً كان أو خاناً أو سوقاً، و كذا لو أجبتَ عن سؤال المرجِّح لأحد الرمّانين فقلت: ما كان أكبر.

و الحاصل: أنّ دعوى العموم في المقام لغير الرواية ممّا لا يظنّ بأدنى التفات‌.

مع أنّ[16] الشهرة الفتوائيّة ممّا لا يقبل أن يكون في طرفي المسألة، فقوله: «يا سيّدي، إنّهما معاً مشهوران مأثوران» أوضح شاهدٍ على أنّ المراد بالشهرة، الشهرة في الرواية الحاصلة بأن يكون الرواية ممّا اتّفق الكلّ على روايته أو تدوينه، و هذا[17] ممّا يمكن[18] اتّصاف الروايتين المتعارضتين به.[19]

و من هنا[20] يُعلم[21] الجواب عن التمسّك بالمقبولة، و[22] أنّه لا تنافي[23] بين إطلاق المجمع عليه على المشهور و بالعكس حتّى تصرف أحدهما عن ظاهره بقرينة الآخر؛ فإنّ إطلاق المشهور في مقابل الإجماع إنّما هو إطلاقٌ حادثٌ مختصٌّ بالاُصوليّين، و إلّا فالمشهور[24] هو الواضح المعروف[25] ، و منه[26] : شَهَرَ فلانٌ سيفه، و سيفٌ شاهرٌ[27] .

فالمراد[28] أنّه يؤخذ بالرواية التي يعرفها جميعُ أصحابك و لا ينكرها أحدٌ منهم، و يُترك ما لا يعرفه إلّا الشاذّ و لا يعرفه‌ الباقي، فالشاذّ مشاركٌ[29] للمشهور في معرفة الرواية المشهورة، و المشهور لا يشاركون‌ الشاذّ في معرفة الرواية الشاذّة؛ و لهذا[30] كانت الرواية المشهورة من قبيل بيّن الرشد، و الشاذّ من قبيل المشكل الذي يُردّ علمه إلى أهله؛ و إلّا[31] فلا معنى للاستشهاد بحديث التثليث.

و ممّا يُضحك الثَّكلى[32] في هذا المقام، توجيه[33] قوله: «هما معاً مشهوران» بإمكان انعقاد الشهرة في عصرٍ على فتوىً و في عصرٍ آخر على خلافها، كما قد يتّفق بين القدماء و المتأخّرين، فتدبّر[34] .

 


[1] مطابق این قاعده که اگرچه سوال راوی خاص بوده و در مورد روایت می باشد ولی جواب امام علیه السلام عام می باشد والعبرةُ بعموم الجواب لا بخصوص السؤال و به تعبیر دیگر مورد مخصّص نمی باشد.
[2] یعنی ما موصوله در ما اشتهر.
[3] این تقریر دوم در مقام استدلال به روایت است و آن اینکه اگر گفته شود مراد امام علیه السلام نیز از باب تطابق سوال و جواب شهرت روایی می باشد نه مطلق شهرت در پاسخ گفته می شود از باب تنقیح مناط و یا اینکه تعلیق الحکم علی الوصف مشعرٌ بعلّیة ذلک الوصف للحکم نشان دهنده ی آن است که روایت موضوعیت نداشته و ملاک و مناط در پذیرش، حصول شهرت می باشد لذا مطابق با مرفوعه ی زراره شهرت فتوایی نیز به خاطر دارا بودن ملاک حجیت یعنی شهرت، حجت می باشد.
[4] به معنای ضلالت.
[5] قرینه ی مقابله.
[6] مُجمعٌ علیه.
[7] همانطور که در ادامه مطرح می گردد به قرینه مقابله یعنی قرار دادن امر شاذی که مشهور نمی باشد در مقابل مجمعٌ علیه فهمیده می شود که مراد امام علیه السلام از المجمع علیه بین أصحابک، معنای ظاهری آن یعنی اجماع و اتفاق کلّ اراده نشده است بلکه از آن اراده شهرت روایی شده است.
[8] بعد از اینکه ثابت شد مراد از مجمع علیه مشهور می باشد، فقهاء این گونه استدلال می نمایند که این تعلیل دلالت بر آن دارد که ملاک در پذیرش وصف شهرت می باشد چون امام علیه السلام در واقع فرمودند: فإن المشهور علیه لا ریب فیه.
[9] روایتاً أو فتویً.
[10] زیرا همه ی موارد شهرت در این جهت که مِما لا ریب فیه هستند مشترک می باشند لذا از باب العلّة تعمّم حکم حجیت شهرت روایی به شهرت فتوایی نیز تعمیم داده می شود و شامل آن نیز می گردد.
[11] تاکنون یک شاهد ذکر شده است بر اینکه مراد از مجمعٌ علیه در مقبوله إبن حنظله معنای لغوی و ظهور اولیه آن یعنی اتفاق کل نمی باشد و آن شاهد قرینه مقابله بوده است و اینکه در مقابل مجمع علیه مسأله شاذ و غیر مشهور مطرح شده است؛ در این قسمت شاهد دیگری در این زمینه ذکر می نمایند و آن اینکه اگر مراد از مجمع علیه، معنای لغوی و معنای حقیقی آن یعنی اتفاق کل اراده شده باشد نباید امام علیه السلام می فرمودند: فإن المجمع علیه لا ریب فیه چون معنای این تعلیل آن است که: و اما غیر مجمع علیه فیه ریبٌ در حالی که اگر از مجمع علیه اتفاق کل اراده شده باشد، مقابل آن مما لا ریب فی بطلانه به حساب می آید نه مما فیه ریبٌ و اینکه امام علیه السلام مجمع علیه را مما لا ریب فیه قرار داده است و مقابل آن را مما فیه ریب قرار داده است نشان دهنده آن است که از مجمع علیه مشهور اراده نموده است که در مقابل آن شاذ و نادر قرار می گیرد نه اینکه در مقابل آن هیچ حرف قابل اعتنایی وجود نداشته باشد.
[12] امام علیه السلام می فرماید: فإن المجمع علیه لا ریب فیه یعنی شاذ و غیر مجمع علیه فیه ریبٌ.
[13] در مورد ضعف سندی این روایت گفته شده است که این روایت مرفوعه بوده و نام امام علیه السلام ذکر نشده است ولی به نظر می رسد این نمی تواند دلیل بر ضعف سند روایت مذکور باشد زیرا اولاً راوی یعنی زراره فقیه صاحب نظری بوده است که از غیر امام معصوم علیه السلام نقل نمی نماید و ثانیاً روایات زراره یا از امام صادق علیه السلام نقل می گردد و یا از امام باقر علیه السلام لذا اجمالی به لحاظ منقولٌ عنه در روایت مذکور وجود ندارد بلکه ضعف سندی روایت مذکور بدین جهت می باشد که این روایت در کتب روایی معروف ذکر نشده است و تنها إبن أبی جمهور إحسائی در کتاب عوالی اللئالی جلد 4 صفحه 133 حدیث 229 از علامه نقل کرده است و تا زراره راوی دیگری ذکر نشده است.
[14] یعنی نه موصول لفظاً شامل شهرت های دیگر می شود و نه از باب تنقیح مناط.
[15] مصنف دو شاهد ذکر می کنند بر اینکه مراد امام علیه السلام از لفظ موصول در ما اشتهر بین أصحابک عام نمی باشد.دلیل اول ایشان استناد به عرف و تبادر می باشد و به تعبیری یک دلیل وجدانی را متذکر می شود.
[16] این عبارت در مقام بیان شاهد دوم است بر اینکه محل بحث امام علیه السلام نیز مانند راوی، شهرت روایی می باشد و آن اینکه بعد از پاسخ امام علیه السلام راوی می گوید: إنّهما معاً مشهوران مأثوران عنکم و واضح است که دو فتوا در آنِ واحد درمورد یک مسأله نمی توانند دو طرف شهرت قرار بگیرند لذا مراد از مشهوران یعنی وجود دو امر مشهور در آنِ واحد که مُنجرب به تعارض می شود و تنها شهرت روایی است که از این قابلیت برخوردار می باشد زیرا مانعی وجود ندارد که دو روایت در مورد یک مسأله در کتب روایی به حد شهرت نقل شده باشند.
[17] وصف وجود شهرت در دو طرف.
[18] زیرا هیچ مانعی وجود ندارد که دو روایت در مورد یک مسأله ی فقهی در کتب روایی به صورت کثیر نقل شده و برخوردار از وصف شهرت باشند به خلاف شهرت فتوایی که وجود شهرت در یک طرف و در یک فتوا به معنای نفی شهرت در طرف دیگر و فتوای دیگر می باشد.
[19] این پاسخ مرحوم شیخ(ره) استدلال اول یعنی عمومیت موصول را پاسخ داده است اما مسأله ی تنقیح مناط یا تعلیق الحکم علی الوصف که باعث تعمیم دادن حکم شهرت می شود را پاسخ نداده است مگر اینکه گفته شود استدلال مرحوم شیخ(ره) به ظهور عرفی نشان دهنده ی آن است که تعمیم را عرف نمی پذیرد خواه از باب تنقیح مناط باشد خواه از باب تعلیق الحکم علی الوصف باشد و خواه از باب ظهور لفظی لفظ موصول باشد کما مرّ توضیحه.
[20] از جوابی که به مرفوعه ی زراره دادیم.
[21] از اینکه وصف شهرت نمی تواند در آنِ واحد در مورد دو فتوا، صادق باشد لذا مراد از مشهور، تنها شهرت روایی می باشد زیرا در ذیل این مقبوله نیز شهرت در دو طرف مسأله قرار داده شده است و راوی می فرماید: فإن کان الخبران عنکم مشهورین لذا مقبوله ی إبن حنظله نیز مانند مرفوعه ی زراره در موردی قابل تطبیق است که بتواند وصف شهرت در یک مسأله در آنِ واحد در دو طرف آن مسأله صادق باشد و آن شهرت روایی می باشد بنابراین شهرت فتوایی اولاً تخصصاً از نظر امام علیه السلام و راوی خارج بوده و ثانیاً قابلیت ورود به این روایت و به تعبیری تعمیم این روایت نسبت به آن را دارا نمی باشد.
[22] جواب دوم مرحوم شیخ (ره).
[23] زیرا مشهور و مجمع علیه در لغت هر دو به یک معنا می باشند و آن معنا امر واضحی است که بر آن اتفاق نظر وجود دارد.
[24] أی: فی اللغة.
[25] و این معنا شامل اجماع نیز می شود.
[26] الواضح المعروف.
[27] به معنای برهنه، عریان.
[28] این عبارت در واقع جواب سوم از مقبوله إبن حنظله می باشد به این صورت که مستدل فرموده بود: اگر مراد از مجمع علیه معنای اصطلاحی یعنی اتفاق کل باشد این با وجود قول شاذ و نادر در مقابل آن سازگاری ندارد لذا وجود قول شاذ و نادر در مقابل آن نشان دهنده آن است که مراد از مجمع علیه، مشهور می باشد نه اتفاق کل؛ مصنف می فرماید: مراد امام علیه السلام به قرینه ذیل روایت که مجمع علیه را بیّن الرشد می داند و به حدیث تثلیث استناد می نماید، اتفاق کل می باشد چون اگر مراد از مجمع علیه، مشهور باشد بیّن الرشد نمی باشد و وجهی برای تمسک به حدیث تثلیث که می فرماید: حلال بیّن و حرام بیّن و شبهات بین ذلک وجود ندارد چون قطعاً مشهور نیز بیّن الرشد نمی باشد لذا مراد از مجمع علیه که در مقابل آن شاذ وجود دارد این است که آن جمعیت قلیل با مشهور در صدور این حکم شرعی موافق هستند لذا اتفاق کل حاصل می گردد ولی مشهور با آن جمعیت قلیل، همراهی ننموده اند لذا شاذ و نادر می باشند.
[29] لذا مشهور به همان معنای اجماع یعنی اتفاق کل می باشد.
[30] به خاطر اینکه مشهور به معنای اتفاق کل می باشد لذا از مصادیق بیّن الرشد قرار داده شده است و إلا اگر مشهور به معنای اصطلاحی باشد یعنی اتفاق حد اکثری، نمی تواند از مصادیق بیّن الرشد قرار بگیرد.
[31] یعنی مشهور به معنای اتفاق کل باشد نه به معنای اصطلاحی.
[32] یعنی مادر جوان مُرده.
[33] قول راوی.
[34] زیرا فرض مشهوران در جایی است که بین دو شهرت در نزد فقیه تعارض حاصل شود و این با مقامی سازگاری دارد که هر دو شهرت در آن واحد در مورد واحد در نزد فقیه جمع شوند.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo