< فهرست دروس

درس رسائل استاد حمیدرضا آلوستانی

بخش1

95/12/09

بسم الله الرحمن الرحیم

ثمّ[1] إنّه لمّا كان وجه حجّية الإجماع عند الإماميّة اشتماله على قول الإمام عليه السّلام، كانت الحجّية دائرة مدار وجوده عليه السّلام في كلّ جماعةٍ هو أحدهم؛ و لذا قال السيّد المرتضى:

إذا كان علّة كون الإجماع حجّةً كون الإمام فيهم، فكلّ جماعةٍ- كثرت أو قلّت- كان قول الإمام في أقوالها، فإجماعها حجّة، و أنّ خلاف الواحد و الاثنين إذا كان الإمام أحدهما- قطعاً أو تجويزاً [2] - يقتضي عدم الاعتداد بقول الباقين و إن كثروا، و أنّ الإجماع بعد الخلاف‌[3] كالمبتدإ[4] ، في الحجّية[5] ، انتهى.

و قال المحقّق في المعتبر- بعد إناطة حجّية الإجماع بدخول قول الإمام عليه السّلام-: إنّه لو خلا المائة من فقهائنا من قوله، لم يكن قولهم حجّة، و لو حصل[6] في اثنين كان قولهما حجّة[7] ، انتهى.

و قال العلّامة رحمه اللّه- بعد قوله: إنّ الإجماع عندنا حجّةٌ لاشتماله على قول المعصوم-: و كلّ جماعةٍ قلّت أو كثرت كان قول الإمام عليه السّلام في جملة أقوالها فإجماعها حجّةٌ لأجله، لا لأجل الإجماع[8] ‌، انتهى.

جلسه 72 (ص 186)

هذا[9] ، و لكن لا يلزم من كونه[10] حجّةً تسميته[11] إجماعاً في الاصطلاح[12] ، كما أنّه ليس كلّ خبر جماعةٍ يفيد العلم متواتراً[13] في الاصطلاح.

و[14] أمّا ما اشتهر بينهم: من أنّه لا يقدح خروج معلوم النسب واحداً أو أكثر، فالمراد أنّه لا يقدح في حجّية اتّفاق الباقي، لا في تسميته[15] إجماعاً، كما علم[16] من فرض المحقّق قدّس سرّه الإمام عليه السّلام في اثنين.

نعم، ظاهر كلمات جماعةٍ يوهم تسميته إجماعاً؛ حيث تراهم يدّعون الإجماع في مسألةٍ ثمّ يعتذرون عن وجود المخالف بأنّه[17] معلوم النسب.

لكنّ التأمّل الصادق يشهد بأنّ الغرض الاعتذار عن قدح المخالف في الحجّية، لا في التسمية[18] .

نعم[19] ، يمكن أن يقال: إنّهم قد تسامحوا في إطلاق الإجماع على اتّفاق الجماعة التي علم دخول الإمام عليه السّلام فيها؛ لوجود[20] مناط الحجّية فيه، و كون وجود المخالف غير مؤثّرٍ شيئاً [21] . و قد شاع هذا التسامح بحيث كاد أن‌ ينقلب اصطلاح الخاصّة[22] عمّا وافق اصطلاح العامّة[23] ، إلى ما [24] يعمّ اتّفاق طائفةٍ[25] من الإماميّة، كما يُعرف من أدنى تتبّعٍ لموارد الاستدلال[26] .

بل إطلاق لفظ «الإجماع» بقولٍ مطلق[27] على إجماع الإماميّة فقط- مع أنّهم بعض الاُمّة لا كلّهم- ليس إلّا لأجل المسامحة؛ من جهة أنّ وجود المخالف كعدمه[28] من حيث مناط الحجّية.

و على أيّ تقدير[29] : فظاهر إطلاقهم إرادة دخول قول الإمام عليه السّلام في أقوال المجمعين بحيث يكون دلالته[30] عليه[31] بالتضمّن، فيكون الإخبار عن الإجماع إخباراً عن قول الإمام عليه السّلام، و هذا[32] هو الذي يدلّ عليه كلام المفيد و المرتضى‌ و ابن زهرة و المحقّق و العلّامة و الشهيدين‌ و من تأخّر عنهم‌.

 


[1] همانطور که در گذشته بیان شد در نزد عامه اجماع بماهو اجماع از حجیت برخوردار می باشد ولی در نزد امامیه اجماع بماهو اجماع از ارزش و اعتبار برخوردار نبوده بلکه به ملاک کاشفیت آن از قول معصوم علیه السلام از اعتبار و حجیت برخوردار بوده و از این منظر در ردیف سنت قرار می گیرد. مصنف در این قسمت به این مطلب پرداخته و به عباراتی از علمای امامیه در این زمینه اشاره می نمایند.
[2] یعنی احتمال داده شود که امام علیه السلام یکی از آن دو می باشد.
[3] یعنی اتفاق نظری که بعد از زمان اختلاف علماء حاصل می گردد.
[4] یعنی مانند اجماع ابتدایی می باشد که از ابتدا مخالفی وجود نداشته است.
[5] یعنی از حجیت و اعتبار برخوردار بوده و مخالفت گذشته ضرر زننده نمی باشد.
[6] قول امام علیه السلام.
[7] چون از ملاک و مناط حجیت اجماع در نزد امامیه یعنی کاشفیت از قول معصوم علیه السلام برخوردار می باشد.
[8] أی إتفاق بما هو إتفاق.
[9] یعنی بعد از اینکه سِرّ حجیت اجماع در نزد علمای امامیه روشن گردید.
[10] قول جماعتی که کاشف از قول امام علیه السلام است.
[11] أقوال.
[12] و إن کان إجماعاً فی اللّغة.
[13] بلکه شاید مثلاً خبر واحد محفوف به قرائن باشد که مفید علم می باشد.
[14] این عبارت دفع دخل مقدر است و آن اینکه بعضی از بیانات علماء ظهور در این دارد که اگر اتفاق کل نیز وجود نداشته باشد، ضرری به اجماع نمی زند مثلاً اگر چند نفر معلوم النسب مخالفت نمایند علماء گفته اند لا یقدح فی الإجماع با این وجود چگونه شما می گویید اگر اتفاق کل نباشد به آن اسم اجماع اطلاق نمی گردد؟.
[15] اتفاق الباقی.
[16] چون قطعاً مانند محقق حلی(ره) این مورد را ولو اینکه کاشف از قول معصوم علیه السلام می باشد و از حجیت برخوردار است به اجماع نام گذاری نمی کنند.
[17] مخالف.
[18] یعنی آنها درصدد این نیستند که بگویند اجماع در اینجا صدق می کند یا خیر بلکه می خواهند بگویند که قول آن جماعت کاشف از قول امام معصوم علیه السلام بوده و مخالفت تعدادی معلوم النسب ضرری به این کاشفیت نمی زند لذا قول این جماعت با وجود مخالف یا مخالفینی معلوم النسب از حجیت برخوردار می باشد.
[19] تاکنون مصنف درصدد این بودند که بگویند در هر موردی که اتفاق کل وجود نداشته باشد ولو اینکه قول آن جماعت کاشف از قول معصوم علیه السلام بوده و از حجیت برخوردار باشد و لکن به عنوان اجماع نام گذاری نمی شود؛ از این قسمت درصدد این برمی آیند که ثابت نمایند به چنین اتفاقی که کاشف از قول معصوم علیه السلام می باشد یعنی برخوردار از ملاک و مناط حجیت اجماع می باشد اطلاق عنوان اجماع. می شود حال یا این اطلاق و استعمال از باب مسامحه می باشد یا از این باب که بر اثر کثرت به کارگیری واژه اجماع در چنین مواردی انقلاب و تغییر اصطلاح رخ داده است
[20] تعلیل برای تسامح می باشد.
[21] یعنی ضرر به حجیت اجماع و کاشفیت آن از قول معصوم علیه السلام نمی زند.
[22] امامیه.
[23] یعنی اتفاق کل.
[24] متعلق به ینقلب.
[25] و لو اینکه اتفاق کل و همه ی امامیه نباشد.
[26] در کتب فقهی.
[27] بدون اینکه هیچ قید و قرینه ای مانند اضافه شدن به امت و امثال آن وجود داشته باشد که در این صورت ظهور در اتفاق کل دارد.
[28] زیرا ملاک و مناط در حجیت اجماع مسأله ی کاشفیت آن از قول معصوم علیه السلام می باشد و در چنین مواردی چون وجود مخالف معلوم النسب ضرری به این کاشفیت نمی زند لذا از ملاک حجیت برخوردار بوده به همین جهت عنوان اجماع بر آن اطلاق می گردد.
[29] یعنی خواه اطلاق اجماع در نزد امامیه بر اتفاق جماعتی که قول آنها کاشف از قول معصوم علیه السلام می باشد از باب مسامحه باشد یا از باب انقلاب و تغییر اصطلاح.
[30] اقوال المجمعین.
[31] دخول قول الإمام علیه السلام.
[32] یعنی اینکه ملاک در نزد آنها در حجیت اجماع دخول قول امام علیه السلام در جمع مجمعین می باشد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo