< فهرست دروس

درس رسائل استاد حمیدرضا آلوستانی

بخش1

95/12/07

بسم الله الرحمن الرحیم

و أمّا الآيات[1] : فالعمدة فيها من حيث وضوح الدلالة[2] هي آية النبأ، و هي إنّما تدلّ على وجوب قبول خبر العادل دون خبر الفاسق، و[3] الظاهر منها- بقرينة التفصيل بين العادل حين الإخبار و الفاسق[4] ، و بقرينة تعليل اختصاص التبيُّن بخبر الفاسق، بقيام[5] احتمال الوقوع في الندم احتمالاً مساوياً؛ لأنّ الفاسق لا رادع[6] له عن الكذب- هو: عدمُ الاعتناء باحتمال تعمّد كذبه، لا وجوب البناء على إصابته و عدم خطائه في حدسه؛ لأنّ الفسق و العدالة حين الإخبار لا يصلحان مناطين لتصويب المخبر و تخطئته بالنسبة إلى حدسه، و كذا احتمال الوقوع في الندم من جهة الخطأ في الحدس أمرٌ مشترك[7] بين العادل و الفاسق، فلا يصلح لتعليل الفرق به.

فعلمنا من ذلك[8] : أنّ المقصود من الآية إرادة نفي احتمال تعمّد الكذب عن العادل حين الإخبار دون الفاسق؛ لأنّ هذا هو الذي يصلح لإناطته بالفسق و العدالة حين الإخبار[9] .

و منه تبيّن[10] : عدم دلالة الآية على قبول الشهادة الحدسيّة إذا قلنا بدلالة الآية على اعتبار شهادة العدل.

فإن قلت: إنّ مجرّد دلالة الآية على ما ذكر[11] ، لا يوجب قبول‌ الخبر[12] ؛ لبقاء احتمال خطأ العادل فيما أخبر و إن لم يتعمّد الكذب، فيجب التبيّن في خبر العادل أيضاً[13] ؛ لاحتمال خطائه و سهوه، و هو خلاف الآية المفصِّلة بين العادل و الفاسق، غاية الأمر وجوبه في خبر الفاسق من وجهين[14] و في العادل من جهةٍ واحدة[15] .

قلت: إذا ثبت بالآية عدم جواز الاعتناء باحتمال تعمّد كذبه، ينفى احتمال خطائه و غفلته و اشتباهه بأصالة عدم الخطأ في الحسّ[16] ؛ و هذا أصلٌ عليه إطباق العقلاء و العلماء في جميع الموارد.

نعم[17] ، لو كان المخبر ممّن يكثر عليه الخطأ و الاشتباه لم يُعبأ بخبره؛ لعدم جريان أصالة عدم الخطأ و الاشتباه؛ و لذا يعتبرون في الراوي و الشاهد الضبط، و إن كان ربما يتوهّم الجاهل ثبوت ذلك[18] من الإجماع، إلّا أنّ المنصف يشهد: أنّ‌ اعتبار هذا في جميع موارده ليس لدليلٍ خارجيٍّ مخصّصٍ لعموم آية النبأ و نحوها ممّا دلّ على وجوب قبول قول العادل، بل لما ذكرنا: من أنّ المراد بوجوب قبول قول العادل رفع التهمة عنه من جهة احتمال تعمّده الكذب، لا تصويبه و عدم تخطئته أو غفلته[19] .

 


[1] آیاتی که برای حجیت خبر واحد عادل ذکر می کنند مثلاً آیه نبأ، آیه نفر، آیه کتمان و آیه سؤال کما سیأتی إن شاالله.
[2] دلالت بر حجیت خبر واحد عادل.
[3] توضیح بیان مصنف این است که در آیه ی نبأ بین وجوب قبول خبر عادل بدون نیاز به تبین و عدم وجوب قبول خبر فاسق، فرق گذاشته شده است. این فرق گذاری می تواند به جهات مختلفی باشد: یکی اینکه در خبر فاسق احتمال خطا و غفلت وجود دارد؛ دیگر اینکه در خبر فاسق احتمال وقوع در ندم وجود دارد سوم اینکه در خبر فاسق احتمال اراده ی خلاف ظاهر وجود دارد و چهارم اینکه. در خبر فاسق احتمال کذب عمدی وجود دارد. سه احتمال اول در خبر عادل نیز وجود دارند یعنی احتمال خطا و غفلت، احتمال وقوع در ندم و احتمال اراده ی خلاف ظاهر در خبر عادل نیز وجود دارند لذا نمی توانند علت برای فرق گذاشتن بین خبر فاسق و خبر عادل باشند ولی احتمال چهارم یعنی احتمال کذب عمدی اگرچه در خبر عادل نیز مانند خبر فاسق وجود دارد ولی چون احتمال آن در خبر عادل به جهت عدالتش ضعیف می باشد لذا عُقلا به این مقدار احتمال ضعیف اعتنا نمی کنند و اخبار عادل را مورد پذیرش قرار می دهند به همین جهت شارع مقدس نیز این عملکرد عُقلا را مورد تایید قرار داده است و حکم می نماید به پذیرش خبر واحد عادل بدون اینکه نیازمند تحقیق وتفحص باشد
[4] و این نشان دهنده ی آن است که یک نکته ای باعث فرق گذاری بین عادل و فاسق وجود دارد که به مسأله خبر دادن مربوط است و آن نکته همانطور که بیان شد مسأله احتمال کذب عمدی و عدم احتمال کذب عمدی می باشد.
[5] متعلق به تعلیل است.
[6] به معنای باز دارنده.
[7] بله عدالت و فسق در جهت کذب عمدی و کذب غیر عمدی مؤثر می باشند.
[8] توضیح گذشته.
[9] و إلا احتمال خطا و احتمال وقوع در ندم و احتمال قرینه بر اراده خلاف ظاهر نسبت به عادل و فاسق مساوی بوده و قابلیت فرق گذاشتن بین آن دو را ندارند.
[10] از اینکه روشن شد آیه نبأ هیچ ربطی به مقام خطای در حدس و عدم خطای در حس ندارد و بلکه مربوط به کذب عمدی و غیر عمدی می باشد لذا هیچ دلالتی بر پذیرش خبر واحد عادل در صورتی که عن حَدس باشد ندارد.
[11] که در خبر واحد عادل احتمال کذب عمدی منتفی است.
[12] خبر عادل.
[13] مانند خبر فاسق.
[14] احتمال کذب عمدی و احتمال خطا.
[15] احتمال خطا.
[16] و اما در امور حَدسی مثل اجماع منقول این اصول عقلائیه مثل اصل عدم غفلت جاری نمی شود چون در آنجا احتمال خطا خیلی قوت دارد و عُقلا به چنین احتمالات قوی و مُعتدٌّ به توجه کرده و آن را نفی نمی کنند.
[17] در ادامه به صورت استدراک تبصره ای ذکر می کنند در مورد اخبار حِسی از عادل که در آن مورد نیز اصول عقلائیه مثل عدم غفلت جاری نمی شوند لذا خبر ولو اینکه از عادل می باشد ولی به جهت عدم جریان اصل عدم خطا مورد پذیرش قرار نمی گیرد.
[18] یعنی گمان کرده اند آیه نبأ عام بوده و خبر هر عادلی را تصدیق می کند ولو اینکه عادل کثیر الخطا باشد و خارج شدن عادل کثیر الخطا از ذیل آیه نبأ با دلیل خارجی از باب تخصیص یعنی وجود اجماع علماء بر عدم پذیرش خبر چنین عادلی می باشد.
[19] به عبارتی شامل نشدن آیه نبأ خبر عادلی را که خطای او کثیر است از باب تخصّص می باشد یعنی از همان ابتدا آیه نبأ به ضمیمه ی اصل عُقلایی عدم خطا شامل او نمی گردد چون در حق چنین شخصی به خاطر خطای کثیر اصل عقلایی مذکور جاری نمی گردد لذا آیه نبأ شامل او نمی شود. خلاصه آنکه آیه نبأ دلالت دارد بر پذیرش اخباری که این خصوصیات در آن وجود داشته باشد؛ یکی اینکه مخبر عادل باشد دیگر اینکه خبر او حسی باشد نه حدسی و سوم اینکه .عادل کثیر الخطا نباشد لذا همانطور که دلالت بر حجیت خبر فاسق ندارد دلالت بر حجیت خبر واحد عادلی که احتمال خطای آن زیاد است مانند اخبار حدسی ندارد به همین جهت شامل اجماع منقول به خبر واحد نمی شود چون خبر در آن حدسی بوده و احتمال خطا زیاد است و اصل عقلایی عدم خطا و غفلت در حق او جاری نمی گردد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo