< فهرست دروس

درس رسائل استاد حمیدرضا آلوستانی

بخش1

95/11/26

بسم الله الرحمن الرحیم

و دعوى[1] : كون ذلك[2] منهم للبناء على كون الأخبار الصادرة عنهم عليهم السّلام من قبيل[3] تأليف المصنّفين، واضحةُ الفساد[4] .

مع أنّها لو صحّت[5] لجرت في الكتاب العزيز؛ فإنّه[6] أولى[7] بأن يكون من هذا القبيل، فترتفع ثمرة التفصيل[8] المذكور؛ لأنّ المفصِّل معترفٌ بأنّ ظاهر الكلام الذي هو من قبيل تأليف المؤلّفين حجّةٌ بالخصوص[9] ، لا لدخوله في مطلق الظنّ، و إنّما كلامه في اعتبار ظهور الكلام الموجَّه إلى مخاطبٍ خاصّ بالنسبة إلى غيره[10] .

و الحاصل: أنّ القطع حاصلٌ لكلّ متتبّعٍ في طريقة فقهاء المسلمين، بأنّهم يعملون بظواهر الأخبار من دون ابتناء ذلك[11] على حجّية الظنّ المطلق الثابتة بدليل الانسداد، بل يعمل بها من يدّعي الانفتاح[12] و ينكر العمل بأخبار الآحاد؛ مدّعياً كون معظم الفقه معلوماً بالإجماع و الأخبار المتواترة.

و يدلّ على ذلك[13] أيضاً[14] : سيرة أصحاب الأئمّة عليهم السّلام؛ فإنّهم كانوا يعملون بظواهر الأخبار الواردة إليهم من الأئمّة الماضين عليهم السّلام‌، كما يعملون بظواهر الأقوال التي يسمعونها من أئمّتهم عليهم السّلام، لا يفرّقون بينهما إلّا بالفحص[15] و عدمه[16] ، كما سيأتي‌.

و الحاصل: أنّ الفرق في حجّية أصالة الحقيقة و عدم القرينة بين المخاطب و غيره مخالفٌ للسيرة القطعيّة من العلماء و أصحاب الأئمّة عليهم السّلام.

هذا كلّه، مع أنّ التوجيه المذكور لذلك التفصيل- لابتنائه[17] على الفرق بين أصالة عدم الغفلة و الخطأ في فهم المراد[18] ، و بين مطلق أصالة عدم القرينة[19] - يوجب عدم كون ظواهر الكتاب[20] من الظنون المخصوصة و إن قلنا بشمول الخطاب للغائبين[21] ؛ لعدم جريان أصالة عدم الغفلة في حقّهم مطلقاً. [22]

فما ذكره- من ابتناء كون ظواهر الكتاب ظنوناً مخصوصة، على شمول الخطاب للغائبين- غير سديد؛ لأنّ الظنّ المخصوص إن كان هو الحاصل من المشافهة الناشئ عن ظنّ عدم الغفلة و الخطأ، فلا يجري في حقّ الغائبين و إن قلنا بشمول الخطاب لهم، و إن كان هو الحاصل من أصالة عدم القرينة فهو جارٍ في الغائبين[23] و إن لم يشملهم الخطاب.

 


[1] این عبارت درصدد پاسخ به ادعایی از جانب محقق قمی(ره) می باشد و آن اینکه اگر می بینیم علماء در مقام عمل کردن و ظهورگیری از اخبار اهل بیت علیهم السلام برآمده اند به این دلیل است که اخبار را از قبیل تألیف مصنفین می دانند که همه ی مردم مقصود به افهام لحاظ شده اند لذا نمی توان از این اجماع علماء این گونه برداشت کرد که در نظر آنها در مقام برداشت و ظهورگیری هیچ تفاوتی بین مقصود به افهام و غیر مقصود به افهام نمی باشد و در نتیجه تفصیل مارا زیر سؤال ببرید.
[2] اینکه علماء در برداشت از ظاهر اخبار رجوع به أصالة الحقیقة می نمایند و هیچ تفاوتی بین مخاطب و غیر مخاطب و هیچ تفاوتی بین مقصود به افهام و غیر مقصود به افهام قائل نمی باشند.
[3] یعنی هر کسی که به آن اخبار مراجعه نماید و در آنها نظر نماید، مَن قُصد افهامه لحاظ شده است.
[4] زیرا بسیاری از اخبار در مقام پاسخ به سوال سائلین صادر شده اند که به اعتراف خود محقق قمی(ره) مقصود به افهام در آنها فقط سائل است ولی با این وجود می بینیم علماء از این اخبار نیز برداشت و ظهورگیری می نمایند و این نشان دهنده ی آن است که هیچ تفاوتی بین مقصود به افهام و غیر مقصود به افهام قائل نمی باشند.
[5] دعوی.
[6] الکتاب العزیز.
[7] زیرا مانند کتب رائج به شیوه و اُسلوب واحد تدوین شده است و بین آیات آن ارتباط کامل می باشد و به تعبیری از اضطراب متن که در بسیاری از اخبار وجود دارد برخوردار نمی باشد.
[8] زیرا در این صورت تمام افراد مقصود به افهام لحاظ شده اند و هیچ غیر مقصود به افهامی وجود نخواهد داشت تا اینکه ما در مورد حجیت ظواهر کتاب قائل به تفصیل بین مَن قُصد افهامه و مَن لم یقصد افهامه شویم کما ذهب إلیه المحقق القمی(ره).
[9] یعنی به عنوان ظن خاص معتبر می باشد چون دلیل بر حجیت آن سیره ی جاریه مستمره ی بین عُقلا و علماء می باشد.
[10] با این توضیحی که ذکر شد یعنی آیات و روایات از قبیل تألیف مصنفین می باشند. همه مکلفین مخاطب و مقصود به افهام لحاظ شده اند لذا همه آنها حق ظهورگیری و برداشت دارند و جایی برای نزاع باقی نمی ماند.
[11] عمل به ظواهر اخبار.
[12] و این نشان دهنده ی آن است که عمل آنها از باب ظن خاص بوده و از آیات و روایات ظهورگیری می نمایند بدون اینکه هیچ تفاوتی بین مقصود به افهام و غیر مقصود به افهام قائل باشند.
[13] تفاوتی بین مقصود به افهام و غیر مقصود به افهام نمی باشد.
[14] علاوه بر اجماع علماء و عُقلا.
[15] در مورد اخباری که از گذشتگان به آنها می رسید.
[16] در مورد اخباری که مسموع بودند و به صورت مشافهةً به آنها بیان می شد.
[17] التوجیه المذکور.
[18] که این را به اجماع عُقلا و علماء و اهل لسان حجت دانسته و فقط نسبت به مقصودین به افهام جاری می شد.
[19] که شامل خطا، غفلت و اختفاء قرائن می گردد و آن را فقط نسبت به مقصودین به افهام حجت قرار داده اند نه غیر مقصودین به افهام سواءٌ کان مِن المخاطبین أم غائبین.
[20] وهمچنین ظواهر اخبار.
[21] حال مقصود به افهام باشند یا مقصود به افهام نباشند.
[22] خلاصه بیان مصنف این است که بر فرض مخاطبِ آیات قرآنی و روایات، اشخاص غائب و غیر مخاطب هم باشند نسبت به آنها اصل عدم غفلت جاری نمی شود تا اینکه گفته شود مطابق سیره عُقلا و علماء آنها نیز با تکیه بر اصل عدم غفلت حق برداشت و ظهورگیری دارند لذا اگر هم ظواهر کتاب و آیات نسبت به آنها حجیت داشته باشد از باب مطلق ظنون و در فرض انسداد باب علم می باشد نه از باب ظن خاص. به تعبیر دیگر ملاک و مناطی که در توجیه تفصیل مذکور ذکر گردید برای تفصیل بین مخاطب و غائب مفید فائده است نه بین مقصود به افهام و غیر مقصود به افهام. زیرا مقصود به افهام اگر غائب باشد اجرای اصل عدم غفلت با وجود احتمال خِفای قرائن بر او مفید فائده نمی باشد.
[23] زیرا شخص غائب چه مقصود به افهام باشد و چه نباشد، بعداز فحص و عدم وجدان قرینه ظن به عدم قرینه برای او حاصل می شود لذا نیازی به وارد کردن آنها در جمع مخاطبین نمی باشد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo