< فهرست دروس

درس رسائل استاد حمیدرضا آلوستانی

بخش1

95/11/18

بسم الله الرحمن الرحیم

[1] ثمّ إنّك قد عرفت‌: أنّ العمدة في منع الأخباريّين من العمل بظواهر الكتاب هي الأخبار المانعة عن تفسير القرآن، إلّا أنّه يظهر من‌ كلام السيّد الصدر- شارح الوافية- في آخر كلامه: أنّ المنع عن العمل بظواهر الكتاب هو مقتضى الأصل، و العمل بظواهر الأخبار خرج بالدليل؛ حيث[2] قال- بعد إثبات أنّ في القرآن محكمات و ظواهر، و أنّه ممّا لا يصحّ إنكاره، و ينبغي[3] النزاع في جواز العمل بالظواهر[4] ، و أنّ[5] الحقّ مع الأخباريّين- ما خلاصته:

أنّ التوضيح يظهر بعد مقدّمتين:

الاُولى[6] : أنّ بقاء التكليف ممّا لا شكّ فيه، و لزوم العمل بمقتضاه موقوفٌ على الإفهام[7] ، و هو يكون في الأكثر بالقول، و دلالته[8] في الأكثر تكون ظنّيّة[9] ؛ إذ مدار الإفهام على إلقاء الحقائق مجرّدةً عن القرينة[10] و على ما يفهمون، و إن كان احتمال[11] التجوّز و خفاء القرينة باقياً.

الثانية[12] : أنّ المتشابه كما يكون في أصل اللغة[13] كذلك يكون بحسب الاصطلاح[14] ، مثل أن يقول أحدٌ: أنا استعمل العمومات، و كثيراً ما اُريد الخصوص من غير قرينة، و ربما اُخاطب أحداً و اُريد غيره، و نحو ذلك، فحينئذٍ[15] لا يجوز لنا القطع بمراده، و لا يحصل لنا الظنّ به، و القرآن من هذا القبيل؛ لأنّه نزل على اصطلاحٍ خاصّ[16] ، لا أقول على وضعٍ جديد[17] ، بل أعمّ من أن يكون ذلك[18] أو يكون فيه[19] مجازات لا يعرفها العرب، و مع ذلك قد وجدت فيه كلماتٌ لا يعلم المراد منها كالمقطَّعات. [20]

ثمّ قال‌:

قال سبحانه: «مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ ... الآية»آل عمران/7، ذمّ على اتّباع المتشابه، و لم يبيّن لهم المتشابهات‌ ما هي؟ و كم هي؟ بل لم يبيّن لهم المراد من هذا اللفظ[21] ، و جعل البيان موكولاً إلى خلفائه، و النبيّ صلّى اللّه عليه و آله نهى الناس عن التفسير بالآراء، و جعلوا الأصل عدم العمل بالظنّ إلّا ما أخرجه الدليل.

إذا تمهّدت‌ المقدّمتان، فنقول: مقتضى الاُولى العمل بالظواهر[22] ، و مقتضى الثانية عدم العمل؛ لأنّ ما صار متشابهاً لا يحصل الظنّ بالمراد منه، و ما بقى ظهوره مندرجٌ في الأصل المذكور[23] ، فنطالب بدليل جواز العمل؛ لأنّ الأصل الثابت عند الخاصّة هو عدم جواز العمل بالظنّ إلّا ما أخرجه الدليل.

لا يقال: إنّ الظاهر من المحكم، و وجوب العمل بالمحكم إجماعيّ.

لأنّا نمنع الصغرى، إذ المعلوم عندنا مساواة المحكم للنصّ، و أمّا شموله للظاهر فلا.

إلى أن قال:

لا يقال: إنّ ما ذكرتم- لو تمّ[24] - لدلّ على عدم جواز العمل بظواهر الأخبار أيضاً؛ لما فيها من الناسخ و المنسوخ، و المحكم و المتشابه، و العامّ‌ المخصَّص، و المطلق‌ المقيَّد.

لأنّا نقول: إنّا لو خُلِّينا و أنفسَنا، لعملنا[25] بظواهر الكتاب و السنّة مع عدم نصب القرينة على خلافها، و لكن مُنِعنا من ذلك[26] في القرآن؛ للمنع من اتّباع المتشابه و عدم بيان حقيقته[27] ، و مَنَعنا رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله عن تفسير القرآن، و لا ريب في أنّ غير النصّ محتاجٌ إلى التفسير[28] .

و أيضاً [29] : ذمّ اللّه تعالى على اتّباع الظنّ و كذا الرسول صلّى اللّه عليه و آله و أوصياؤه عليهم السّلام، و لم يستثنوا ظواهر القرآن.

إلى أن قال:

و أمّا الأخبار[30] ، فقد سبق أنّ أصحاب الأئمّة عليهم السّلام كانوا عاملين[31] بأخبار الآحاد من غير فحصٍ عن مخصِّصٍ أو معارضٍ ناسخٍ أو مقيِّدٍ، و لولا[32] هذا لَكُنّا في العمل بظواهر الأخبار أيضاً[33] من المتوقّفين‌، انتهى.

 


[1] بحث در مورد این بوده است که اخباری ها قائل به عدم جواز ظهورگیری و برداشت از آیات قرآن بوده اند. تاکنون برای مُدعای آنان دو دلیل بیان گردید و مورد نقد و بررسی قرار گرفت. در ادامه در واقع مصنف به ذکر دلیل سومی در راستای مدعای اخباری ها مطرح می نمایند و آن دلیل این است که مرحوم سید صدر(ره)، شارح وافیه در شرح وافیه ی فاضل تونی(ره) می فرماید: اصل اولیه این است که برداشت و ظهورگیری و عمل کردن به ظواهر حرام می باشد و این قاعده شامل کتاب و سنت نیز می گردد و لکن ظواهر اخبار از این اصل اولیه یعنی حرمت عمل کردن به ظواهر به واسطه ی اجماع و اتفاق اصحاب خارج می گردد و اگر چنین دلیلی بر خروج ظواهر اخبار وجود نداشت مطابق اصل اولیه عمل به ظواهر اخبار نیز مانند ظواهر آیات قرآن جایز نمی باشد.
[2] حیثُ تعلیلیه بوده و تعلیل برای یظهر می باشد.
[3] همچنان که لا ینبغی النزاع فی جواز العل فی المحکمات.
[4] این بیان ایشان دلالت بر آن دارد که درصدد تقریر و تثبیت مُدعای اخباری ها می باشد و در واقع دلیل ایشان به نفع اخباری ها ثابت می گردد.
[5] یعنی اینکه حق با اخباری ها می باشد و ما حق برداشت و ظهورگیری از آیات قرآن و در نتیجه حق عمل به آن ظواهر را نداریم.
[6] ایشان با مقدمه ی اول درصدد این می باشند که حجیت ظواهر کتاب و سنت را به صورت فی الجمله ثابت نماید؛ توضیح این مقدمه آن است که ما یقین داریم مکلف به تکالیفی بوده ایم و کالبهائم رها نشده ایم لذا این تکالیف تا روز قیامت بر عهده ی ما ثابت است و لازمه ی این مطلب آن است که شارع مقدس درصدد بیان این تکالیف و تفهیم آن تکالیف به ما برآید.برای فهماندن این تکالیف شارع مقدس می تواند به واسطه فعل یا تقریر و یا قول آن تکالیف را ابراز نماید ولکن در غالب موارد تکالیف شرعیه بواسطه ی قول ابراز شده است و این اقوال در غالب موارد ظنی می باشند لذا اگر شارع مقدس در تفهیم این تکالیف شیوه ای غیر از شیوه عُقلا را در پیش گرفته باشد باید این شیوه به دست ما رسیده باشد و حال اینکه می بینیم شیوه جدیدی از جانب شارع مقدس نرسیده است و این نشان دهنده آن است که شارع مقدس نیز در تفهیم مقاصد خود یعنی بیان تکالیف شرعیه به همان شیوه عُقلا عمل می نماید لذا اگر قرینه ای لازم باشد شارع مقدس آن را ذکر می نماید به همین جهت ما می توانیم به ظواهر موجود عمل کنیم ولو اینکه احتمال خلاف ظاهر هم وجود دارد.همانطور که مصنف در ادامه تصریح می نمایند نتیجه این مقدمه آن است که عمل به همه ی ظواهر حجت می باشد و من جمله ی ظواهر، ظواهر کتاب و سنت خواهد بود.
[7] به همین جهت بیان کردن احکام به گونه ای که واصل باشد وظیفه ی شارع می باشد.
[8] قول.
[9] چون ما به ظاهر کلام دقت می نماییم و اگر ظاهراً قرینه ای نباشد می گوییم پس قرینه ای نیست اگرچه احتمال قرینه در واقع باشد پس ظنّی می شود.
[10] یعنی آن گونه که در بین مردم رایج است و برداشت می کنند.
[11] ولکن عُقلا در محاورات خود به چنین احتمالاتی توجّه ننموده و با تکیه ی بر اصول لفظیه مانند اصل عدم قرینه این احتمالات را دفع می نمایند.
[12] خلاصه مقدمه دوم این است که با مراجعه ی به قرآن در می یابیم که شیوه و روش شارح در تفهیم مقاصدش یعنی بیان تکالیف شرعیه همان شیوه ی رائج بین عُقلا نمی باشد تا اینکه ما بتوانیم با تکیه ی بر اصول لفظیه احتمالات خلاف ظاهر را دفع نماییم و برای آیات قرآنی ظهوری را ثابت نماییم و در نتیجه به آن ظهور عمل نماییم بلکه در آیات قرآن در بسیاری از موارد کلماتی وجود دارد یا مجازاتی به کار گرفته شده است که عرف محاوره ی عرب هیچ شناختی نسبت به آنها ندارد به همین جهت شارع مقدس می فرماید: «مِنه آیات محکمات هُنّ أُم الکتاب و أخر متشابهات» وسپس در آیات دیگر از پیروی نمودن متشابهات منع نموده است و ظواهر قرآن داخل در محکمات نمی باشند چون محکم یعنی نص قرآنی و حال اینکه ظاهر در مقابل نص می باشد لذا ظواهر قرآن داخل در متشابهات می باشد و نهی مذکور شامل آنها نیز نمی شود به همین جهت ما حق برداشت و ظهورگیری از ظواهر قرآن را نداریم. نتیجه این مقدمه دوم همانطور که مصنف در ادامه تصریح می نماید این است که ما حق برداشت و ظهورگیری از آیات قرآن و در نتیجه عمل به آن ظواهر را نداریم.به عبارت دیگر اصل اولیه حرمت عمل به ظنون می باشد مگر مواردی که با دلیل خاص خارج شده است لذا اخبار به واسطه اجماع و محکمات قرآن به واسطه نصوص قرآنی خارج شده اند ولی ظواهر قرآن داخل در متشابهات می باشند نه داخل در محکمات تحت عموم اصل اولیه باقی می مانند و دلیلی برای خروج آنها وجود ندارد به همین جهت اخباری ها قائل به حرمت عمل به ظواهر قرآن می باشند.
[13] مثل الفاظ مشترک لفظی.
[14] عرف خاص.
[15] در این هنگام که شیوه ی او دانسته شود.
[16] زیرا در قرآن در بسیاری از موارد معنای خلاف ظاهر اراده شده است و در بسیاری از موارد عام یا مطلقی ذکر شده است و حال اینکه از عام عموم و از مطلق اطلاق اراده نشده است.
[17] به این صورت که الفاظ از معنای اولیه و لغویه به معنای جدیدی نقل داده شده باشند.
[18] وضع جدید.
[19] قرآن.
[20] علی ای حالٍ همه ی این امور نشان دهنده ی آن است که آیات قرآنی به صورت شیوه ی رایج بین مردم نازل نشده است بلکه به شیوه و روش خاصی نازل شده است لذا نمی تواند ظواهر قرآنی مانند ظواهر کلمات دیگر حجت باشند بلکه فهمیدن آیات قرآنی ظهورگیری و برداشت از آنها به اهل آن یعنی اهل بیت علیهم السلام واگذار شده است چون آنها آشنا با شیوه و فرهنگ آیات قرآنی می باشند.
[21] لفظ متشابه.
[22] زیرا فرض این است که قرینه ی خفیّه ای در کار نمی باشد و همین معنای ظاهری اراده شده است و مراد جدّی مولا می باشد.
[23] یعنی عدم جواز العمل بالظّن إلا ما خرج بدلیل.
[24] اگر تمام باشد یعنی حرمت عمل به ظواهر کتاب را اثبات کند.
[25] چون سیره عُقلا عمل به ظواهر می باشد و شارع هم شیوه جدیدی را ارائه نداده است لذا مطابق قاعده باید به ظواهر قرآن و سنت نیز عمل شود همانطور که به ظواهر در محاورات عرفیه عمل می شود.
[26] عمل به ظواهر.
[27] و ظاهراً ظواهر قرآن داخل در محکم نمی باشند پس داخل در متشابه می باشند لذا از عمل به آنها نیز منع شده است.
[28] بنابراین از برداشت و ظهورگیری که نوعی از تفسیر می باشد منع شده است.
[29] یعنی علاوه بر اینکه از پیروی نمودن متشابهات منع شده است و از تفسیر کردن آیات قرآن منع شده است از عمل به مطلق ظنون نیز منع شده است إلا ما خرج بالدلیل در حالی که ظواهر قرآن خارج نشده اند.
[30] این عبارت استیناف بیانی و پاسخ به سؤال مقدر است و آن اینکه اگر از عمل کردن به ظنون مانند ظواهر نهی شده است این نهی شامل سنت نیز می شود پس چگونه شما اخباری ها به سنت عمل می نمایید؟.
[31] واین نشان دهنده ی آن است که قطعاً دلیلی به دست آنها رسیده بود که به دست ما نرسیده است.
[32] اگر عمل اصحاب بر اخبار آحاد نبود.
[33] مانند عمل به ظواهر کتاب.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo