< فهرست دروس

درس رسائل استاد حمیدرضا آلوستانی

بخش1

95/10/20

بسم الله الرحمن الرحیم

[1] فإن قلت: ما الفرق بين هذا الوجه الذي مرجعه إلى المصلحة في‌ العمل بالأمارة و ترتيب أحكام الواقع على مؤدّاها، و بين الوجه السابق الراجع إلى كون قيام الأمارة سبباً[2] لجعل مؤدّاها على المكلّف؟

مثلاً: إذا فرضنا قيام الأمارة على وجوب صلاة الجمعة مع كون الواجب في الواقع هي الظهر، فإن كان في فعل الجمعة مصلحةٌ[3] يتدارك بها[4] ما يفوت بترك صلاة الظهر، فصلاةُ الظهر في حقّ هذا الشخص خاليةٌ[5] عن المصلحة الملزمة، فلا صفة تقتضي وجوبها الواقعي، فهنا وجوبٌ واحدٌ- واقعاً و ظاهراً- متعلّقٌ بصلاة الجمعة[6] . و إن لم تكن في فعل الجمعة صفة[7] ، كان الأمر بالعمل بتلك الأمارة قبيحاً؛ لكونه[8] مفوّتاً للواجب مع التمكّن من إدراكه[9] بالعلم.

فالوجهان[10] مشتركان في اختصاص الحكم الواقعيّ بغير من قام عنده الأمارة على وجوب صلاة الجمعة، فيرجع الوجه الثالث إلى الوجه الثاني، و هو كون الأمارة سبباً لجعل مؤدّاها هو الحكم الواقعي لا غير و انحصارِ الحكم في المثال بوجوب‌ صلاة الجمعة، و هو التصويب الباطل[11] .

جلسه 43(ص 116)

قلت[12] : أمّا رجوع الوجه الثالث إلى الوجه الثاني فهو[13] باطل؛ لأنّ‌ مرجع جعل مدلول الأمارة في حقّه[14] - الذي هو مرجع الوجه الثاني- إلى أنّ صلاة الجمعة واجبة عليه واقعاً[15] ، كالعالم بوجوب صلاة الجمعة، فإذا[16] صلّاها فقد فعل الواجب الواقعي، فإذا انكشف مخالفة الأمارة للواقع فقد انقلب موضوع الحكم واقعاً إلى موضوعٍ آخر[17] ، كما إذا صار المسافر بعد فعل صلاة القصر حاضراً إذا قلنا[18] بكفاية السفر في أوّل الوقت لصحّة القصر واقعاً.

و معنى وجوب العمل‌ على طبق الأمارة[19] : وجوب ترتيب‌ أحكام الواقع‌ على‌ مؤدّاها[20] من دون أن يحدث[21] في الفعل مصلحةٌ على تقدير مخالفة الواقع- كما يوهمه[22] ظاهر عبارتي العدّة و النهاية المتقدّمتين‌- فإذا[23] أدّت[24] إلى وجوب صلاة الجمعة واقعاً، وجب ترتيب أحكام الوجوب الواقعي و تطبيق العمل على وجوبها الواقعي، فإن[25] كان في أوّل الوقت جاز الدخول فيها بقصد الوجوب و جاز تأخيرها، فإذا فعلها[26] جاز له فعل النافلة و إن حرمت[27] في وقت الفريضة المفروض كونها في الواقع هي‌ الظهر؛ لعدم وجوب الظهر عليه فعلاً و رخصته في تركها. و إن كان في آخر وقتها حَرُم تأخيرها و الاشتغال بغيرها.

 


[1] بعد از اینکه مصنف مبنای طریقیت، سببیت و سلوکیه را توضیح داده و تفسیر می نمایند در ادامه درصدد توضیح بیشتر نسبت به مبنای مختار خود(یعنی مصلحت سلوکیه) می پردازند به همین جهت ایرادی را مطرح نموده و درصدد پاسخ از این ایراد برآمده تا اینکه تفاوت مصلحت سلوکیه با مسلک سببیت که بازگشت به تصویب می نماید روشن گردد و از خِلال این مباحث شبهات و توهماتی که نسبت به مبنای ایشان به ذهن می رسد را به گونه ای پاسخ دهد.خلاصه اینکه غرض مصنف از طرح ایراد و پاسخ تفصیلی به آن روشن شدن مبنای خود یعنی مصلحت سلوکیه با تمام زوایای آن می باشد.
[2] یعنی باعث حدوث مصلحت در مُؤَّدای أماره گردیده و در نتیجه باعث جعل آن مُؤَّدی به عنوان حکم الله واقعی می شود در نزد کسی که أماره برای او اقامه شده است.
[3] خواه این مصلحت در خود صلاة جمعه باشد و خواه اینکه سلوک به سوی نماز جمعه برخوردار از مصلحت باشد.
[4] مصلحت.
[5] زیرا همانطور که بیان شد این مصلحت حادثه مانع و مزاحم از فعلیت مصلحت واقعیه می گردد لذا مصلحت موجود در واقع یعنی مصلحتی که صلاة ظهر در نفس الأمر از آن برخوردار بوده است مؤثر در ثبوت حکم واقع نمی شود.
[6] یعنی بر همان عملی که أماره برآن قائم شده است.
[7] یعنی مصلحت مُلزمه.
[8] عمل کردن به أماره.
[9] واجب واقعی.
[10] یعنی وجه دوم مطابق قول به سببیت و وجه سوم یعنی قول مصلحت سلوکیه.
[11] خلاصه ایراد مذکور این است که هرگاه مطابق أماره مصلحتی جعل گردد(خواه این مصلحت در مفاد و مؤّدای أماره جعل گردد و خواه در عمل کردن به أماره)مانع از فعلیت و تأثیر مصلحت موجود در واقع در جهت ثبوت حکم می گردد چون همانطور که بیان شد این مصلحت با مصلحت موجود در واقع مزاحمت می نماید و اجازه ی فعلیت و تأثیر به آن نمی دهد. بنابراین تنها یک حکم در حق مکلف ثابت می گردد و آن همان حکمی است که أماره بر آن قائم شده است. و این یعنی همان تصویب که شما اعتراف به بطلان آن دارید.
[12] مصنف با لحاظ این ایراد در واقع 5 پاسخ. ذکر می نمایند یکی پاسخ در همین قسمت است، قسمت دوم صفحه 120(چاپ کنگره) با عبارت فعلم من ذلک و قسمت سوم همان صفحه با عبارت و أما قولک و قسمت چهارم صفحه 121 با عبارت و أما قولک و قسمت پنجم همان صفحه با عبارت و أما ماذکر مطرح می گردد. و سپس در صفحه122 با عبارت مما ذکرنا یظهر حال الأمارة علی الموضوعات الخارجیة به بحث از أماراة در موضوعات خارجیه می پردازند کما سیأتی إن شاء الله
[13] رجوع.
[14] مَن قام عنده الأمارة.
[15] به خلاف وجه ثالث و مصلحت سلوکیه که باعث جعل حکم ظاهری می گردد و حکم الله واقعی به حال خود باقی می باشد.
[16] فاء تفریع است یعنی حال که حکم واقعی است، این اثر را درپی دارد.
[17] لذا به موضوع گذشته که یک حکم الله واقعی بوده است در زمان خودش عمل نموده و تکلیف نسبت به آن زمان از او ساقط می گردد و به همین جهت نیازمند اعاده در وقت یا قضا در خارج وقت ندارد.
[18] در مورد صلاة مسافر دو مبنا وجود دارد؛ بعضی می گویند به محض داخل شدن وقت و مسافر بودن، حکم واقعی برای او قصر است ولی بعضی می گویند در صورتی حکم واقعی قصر می باشد که تا آخر وقت حاضر نشود و إلا حکم قصر برای او ظاهری است لذا در صورت حضور قبل از خروج وقت کشف خلاف می شود و باید نمازش را اعاده کند.
[19] که مفاد وجه ثالث و مصلحت سلوکیه می باشد.
[20] أمارة.
[21] لذا حکم واقعی به حال خودش باقی است و نهایتاً یک حکم ظاهری جعل می شود و آن اینکه مُؤَدّای أماره را به نظر واقع ببینید.
[22] حدوث مصلحت در فعل.
[23] فاء تفریع است یعنی حال که هیچ مصلحتی بر فعل ایجاد نمی شود حکم الله واقعی سرجای خودش است.
[24] منجرب شود.
[25] فاء مفید تفریع می باشد یعنی حال که واجب است مطابق با أماره عمل شود و به حسب ظاهر احکام واقع برآن مترتب گردد، لازم است با مفاد أماره تا زمانی که کشف خلاف نشده است معامله ی حکم واقعی نمائیم به عبارتی دیگر باید تمام آثار واقع را برآن مترتب نماید.
[26] نماز جمعه را.
[27] نافله.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo