< فهرست دروس

درس رسائل استاد حمیدرضا آلوستانی

بخش1

95/10/06

بسم الله الرحمن الرحیم

أمّا الكلام في الأوّل[1] ، فمحصّله:

أنّ مجرّد تردّد التكليف بين شخصين لا يوجب على أحدهما شيئاً؛ إذ العبرة في الإطاعة و المعصية بتعلّق الخطاب بالمكلّف الخاصّ، فالجنب‌ المردّد بين شخصين غير مكلّفٍ بالغسل و إن ورد من الشارع:

أنّه يجب الغسل على كلّ جنبٍ؛ فإنّ كلاً منهما شاكٌّ[2] في توجّه هذا الخطاب إليه، فيقبح عقاب واحدٍ من الشخصين يكون جنباً بمجرّد هذا الخطاب الغير المتوجّه‌ إليه.

نعم، لو اتّفق لأحدهما[3] أو لثالثٍ[4] علمٌ[5] بتوجّه خطابٍ[6] ‌ إليه دخل[7] في اشتباه متعلّق التكليف الذي تقدّم حكمه بأقسامه.

و لا بأس بالإشارة إلى بعض فروع المسألة؛ ليتّضح انطباقها على ما تقدّم في العلم الإجمالي بالتكليف.

فمنها: حمل أحدهما الآخر و إدخاله في المسجد للطواف أو لغيره، بناءً على تحريم[8] إدخال الجنب أو إدخال النجاسة الغير المتعدّية[9] :

فإن قلنا: إنّ الدخول و الإدخال متحقّقان بحركةٍ واحدة[10] ، دخل في المخالفة المعلومة تفصيلاً و إن تردّد[11] بين كونه من جهة الدخول أو الإدخال.

و إن جعلناهما متغايرين في الخارج كما في الذهن:

فإن جعلنا الدخول و الإدخال راجعين إلى عنوان مُحَرَّمٍ واحد[12] - و هو القدر المشترك بين إدخال النفس و إدخال الغير- كان من المخالفة المعلومة للخطاب التفصيلي، نظير ارتكاب المشتبهين بالنجس.

و إن جعلنا كلاً منهما عنواناً مستقلاً، دخل في المخالفة للخطاب المعلوم بالإجمال الذي عرفت فيه الوجوه المتقدّمة.

و كذا[13] من جهة دخول المحمول و استئجاره الحامل- مع قطع النظر عن حرمة الدخول و الإدخال عليه أو فرض عدمها-؛ حيث إنّه علم‌ إجمالاً بصدور أحد المحرّمين: إمّا دخول المسجد جنباً، أو استئجار جنبٍ للدخول في المسجد[14] .

إلّا أن يقال بأنّ الاستئجار تابعٌ لحكم الأجير، فإذا لم يكن‌ في تكليفه محكوماً بالجنابة و اُبيح له الدخول في المسجد، صحّ استئجار الغير له.

 

جلسه 34 (ص 98)

و منها[15] : اقتداء الغير بهما في صلاةٍ[16] أو صلاتين:

فإن قلنا بأنّ عدم جواز الاقتداء من أحكام الجنابة الواقعيّة[17] ، كان الاقتداء بهما في صلاةٍ واحدة موجباً للعلم التفصيلي ببطلان الصلاة، و الاقتداء بهما في صلاتين من قبيل ارتكاب الإناءَين[18] ، و الاقتداء بأحدهما في صلاةٍ واحدةٍ كارتكاب أحد الإناءَين[19] .

و إن قلنا: إنّه يكفي في جواز الاقتداء عدم جنابة الشخص في حكم نفسه[20] ، صحّ الاقتداء في صلاةٍ فضلاً عن صلاتين؛ لأنّهما طاهران[21] بالنسبة إلى حكم الاقتداء.

و الأقوى: هو الأوّل[22] ؛ لأنّ الحدث[23] مانعٌ واقعي لا علمي[24] .

نعم، لا إشكال في استئجارهما لِكَنس[25] المسجد فضلاً عن استئجار أحدهما؛ لأنّ صحّة الاستئجار تابعةٌ[26] لإباحة الدخول لهما لا للطهارة الواقعيّة، و المفروض إباحته[27] لهما.

و قس على ما ذكرنا جميع ما يرد عليك، مميّزاً بين الأحكام المتعلّقة بالجنب من حيث الحدث الواقعي، و بين الأحكام المتعلّقة بالجنب من حيث إنّه[28] مانعٌ ظاهريّ للشخص المتّصف به[29] .[30]

 


[1] یعنی اشتباه در حکم از ناحیه تعدد مکلف باشد.
[2] به تعبیری هریک از آنها از زاویه ی خودش، شک در ثبوت تکلیف دارد که مجرای اصل براءة است لذا تا اجرای اصل براءة تکلیف از او نفی می گردد.
[3] مانند فرضی که یکی از آنها به دیگری اقتدا نماید و ما وجود شرایط صحت صلاة امام را در نظر مأموم معتبر بدانیم و همچنین احکام ظاهریه ی در حق دیگران را، احکام واقعی تلقی ننمائیم.
[4] مثلاً در فرضی که یکی از آن دو امام واقع گردد و دیگران به او اقتدا نمایند و در أثناء نماز برای امام حدثی حاصل گردد و او آن شخص دیگر را که احتمال جنابتش وجود دارد، امام قرار دهد. در اینجا برای مأمومین یقین به بطلان صلاة حاصل می گردد حال یا به جهت جنابت امام اول و یا به جهت جنابت امام دوم.
[5] یعنی علم تفصیلی متولد از علم اجمالی.
[6] ولو اینکه نمی داند آن خطاب چه می باشد.
[7] یعنی از شک در تکلیف که مجرای اصل براءة می باشد خارج می گردد و داخل در شک در مکلفٌ به خواهد شد.
[8] زیرا در غیر این صورت تنها مسأله ی حرمت دخول حامل مطرح می گردد و او هم معلوم نیست که جُنب باشد لذا مخالفت قطعیه ی عملیه که مورد بحث باشد محقق نمی شود و نهایتاً مخالفت احتمالیه محقق می شود که از محل بحث خارج است.
[9] در مورد وارد نمودن نجاستی که سرایت کننده ی به مسجد می باشد هیچ اختلافی در حرمت و عدم جواز آن نیست ولی در مورد وارد نمودن نجاستی که سرایت کننده ی به مسجد نمی باشد اختلاف است؛ بعضی از فقها می گویند أدله ای که دلالت می نمایند بر دور نمودن نجاست از مسجد مطلق بوده و هر نوع نجاستی را شامل می گردد و لذا بنابراین مبنا در فرض مذکور(حامل و محمول) علم تفصیلی به وجود نجاست در مسجد حاصل می گردد.
[10] به تعبیری اگرچه ظاهراً یک فعل واقع شده است ولی در واقع مصداق عنوان دخول و همچنین مصداق عنوان إدخال می باشد.
[11] خطاب تفصیلی حرمت.
[12] مثلاً گفته شود هم دخول و هم إدخال از باب ورود الجُنب فی المسجد حرام می باشند.
[13] یعنی یلزم المخالفة للخطاب المردد من جهة دخول المحمول و إستئجاره مع قطع.
[14] البته این در صورتی است که گفته نشود احکام ظاهریه ی یک شخص در حق دیگران حکم واقعی تلقی می شود زیرا اگر این چنین گفته شود، شخص مورد اجاره (أجیر) ظاهراً محکوم به طهارت است لذا أجیر کردن او حرام نبوده پس مخالفت قطعیه صورت نمی گیرد و نهایتاً به خاطر احتمال جنابت محمول(موجِر) مخالفت احتمالیه صورت می گیرد.
[15] یکی از فروع در مسأله.
[16] مثل اینکه یکی از آن دو ابتداءً به عنوان امام جماعت قرار بگیرد ولی در أثناء صلاة مُحدث شود و دیگری جایگزین او گردد.
[17] یعنی گفته شود زمانی مأموم می تواند به امامی اقتدا نماید که آن امام در واقع برخوردار از شرائط امامت باشد و به عبارتی احکام ظاهریه ی امام برای حکم به جواز امامت کفایت نمی کند.
[18] یعنی مخالفت قطعیه صورت گرفته است.
[19] یعنی احتمال مخالفت وجود دارد.
[20] به تعبیری گفته شود احکام ظاهریه ی در حق امام، نسبت به مأموم حکم واقعی تلقی می شود.
[21] چون نسبت به هر دو اصل عدم جنابت جاری می گردد بدون اینکه مانع ومعارضی وجود داشته باشد.
[22] عدم جواز اقتداء.
[23] مثل جنابت.
[24] به تعبیر دیگر حکم ظاهری در حق ایشان در حق دیگران نافذ نبوده و به عنوان حکم واقعی قرار داده نمی شود.
[25] به معنای خاک روبی.
[26] به تعبیر دیگر حکم ظاهری در حق ایشان، نسبت به دیگران نافذ بوده و به عنوان حکم واقعی تلقی می شود.
[27] زیرا هر یک از آنها شک در جنابت دارد و اصل عدم جنابت بدون هیچ مانع ومعارضی در حق آنها جاری می گردد و فرض هم این است که احکام ظاهریه ی دیگران در حق ما حکم واقعی تلقی می شود.
[28] جُنب یا جنابت.
[29] مثلاً در نماز جمعه یکی از شرایط صحت آن این است که عدد نمازگزارها به پنج نفر برسد حال سؤال این است که اگر این دو شخص در نماز جماعتی شرکت کنند که تعداد نمازگزارها به ضمیمه ی این دو نفر به عدد پنج برسد آیا عدد صحت صلاة جمعه محقق می گردد یا خیر؟.
[30] تتمة:خلاصه آن که علم تفصیلی متولد از علم اجمالی در صورتی که با اصلی از اصول عملیه، محکوم به حکم ظاهری گردد مخالفت با آن جایز است. مگر اینکه دلیل خاصی در مورد خاصی مانعیت ایجاد نماید مثلاً اگر دو نفر قصد ازدواج با شخصی را داشته باشند که یقیناً خواهر رضاعی یکی از آنها می باشد، در این فرض علم تفصیلی متولد از علم اجمالی وجود دارد و لکن به حسب قاعده نسبت به هر یک از آنها اصل عدم تحقق رضاعت جاری می گردد. و مطابق قاعده باید گفته شود برای هیچ یک از آن دو مانعی از جواز ازدواج وجود ندارد و لکن در مسأله ی نکاح اولاً از باب اهمیت مطلب به جهت تولید نسل و حفظ نسب و ثانیاً به جهت اینکه بعضی از أدله ظهور در احراز شرائط، واقعاً دارند، حکم به عدم جواز ازدواج نسبت به هر یک از آنها صادر می شود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo