< فهرست دروس

درس رسائل استاد حمیدرضا آلوستانی

بخش1

95/08/02

بسم الله الرحمن الرحیم

[1] وقد عثرت[2] - بعد ما ذكرت هذا[3] - على كلامٍ يُحكى عن المحدّث الأسترابادي في فوائده المدنيّة، قال- في عداد[4] ما استدلّ به على انحصار الدليل في غير الضروريّات الدينيّة[5] في السماع[6] عن الصادقين عليهم السّلام-:

الدليل التاسع مبنيّ على مقدّمة دقيقة شريفة تفطّنتُ[7] لها بتوفيق اللّه تعالى، و هي:

أنّ العلوم النظرية قسمان[8] :

قسمٌ[9] ينتهي إلى مادّةٍ هي قريبة من الإحساس، و من هذا القسم علم الهندسة و الحساب و أكثر أبواب المنطق[10] ، و هذا القسم لا يقع فيه الخلاف بين العلماء و الخطأ في نتائج الأفكار؛ و السبب في ذلك[11] أنّ الخطأ في الفكر إمّا من جهة الصورة أو من جهة المادّة، و الخطأ من جهة الصورة لا يقع من العلماء؛ لأنّ معرفة الصورة من الاُمور الواضحة عند الأذهان المستقيمة، و الخطأ من جهة المادّة لا يتصوّر في هذه العلوم؛ لقرب الموادّ فيها إلى الإحساس.

و قسمٌ ينتهي إلى مادّةٍ هي بعيدة عن الإحساس، و من هذا القسم الحكمة الإلهيّة و الطبيعية و علم الكلام و علم اُصول الفقه و المسائل النظرية الفقهيّة و بعض القواعد المذكورة في كتب المنطق؛ و من ثَمَّ وقع الاختلافات و المشاجرات بين الفلاسفة في الحكمة الإلهيّة و الطبيعيّة، و بين‌ علماء الإسلام في اُصول الفقه و المسائل الفقهيّة و علم الكلام، و غير ذلك.

و السبب في ذلك: أنّ القواعد المنطقيّة إنّما هي عاصمةٌ من الخطأ من جهة الصورة، لا من جهة المادّة، و ليست في المنطق قاعدةٌ بها يُعلم أنّ كلّ مادّةٍ مخصوصةٍ داخلةٌ في أيّ قسم من الأقسام، و من المعلوم[12] امتناع وضع قاعدةٍ تكفل بذلك.

ثمّ استظهر ببعض الوجوه تأييداً لما ذكره، و قال بعد ذلك:

فإن قلت: لا فرق في ذلك بين العقليّات و الشرعيّات؛ و الشاهد على ذلك ما نشاهد من كثرة الاختلافات الواقعة بين أهل الشرع في اُصول الدين[13] و في الفروع الفقهيّة.

قلت: إنّما نشأ ذلك من ضمّ مقدّمةٍ عقليّة باطلة بالمقدّمة النقليّة الظنيّة أو القطعيّة.

و من الموضِحات[14] لما ذكرناه- من أنّه ليس في المنطق قانونٌ يعصم عن الخطأ في مادّة الفكر-: أنّ المشّائيين ادّعوا البداهة في أنّ تفريق ماء كوزٍ إلى كوزين إعدامٌ لشخصه و إحداثٌ لشخصين آخرين، و على هذه المقدّمة بنوا إثبات الهيولى، و الإشراقيين ادّعوا البداهة في أنّه ليس إعداماً للشخص الأوّل‌ و إنّما انعدمت صفةٌ من صفاته، و هو الاتصال.

ثمّ قال:

إذا عرفت ما مهّدناه من الدقيقة الشريفة، فنقول:

إن تمسّكنا بكلامهم عليهم السّلام فقد عُصِمنا من الخطأ، و إن تمسّكنا بغيرهم لم نُعصم عنه‌، انتهى كلامه.

و المستفاد[15] من كلامه: عدم حجّية إدراكات العقل في غير المحسوسات و ما تكون مبادئه قريبة من الإحساس.

 


[1] . بیان کلام محدث استرآبادی(ره)
[2] (به معنای برخورد کردم، دسترسی پیدا کردم) مرحوم شیخ(ره) بعد از اینکه اجمالاً نظریه منصوب به اخبارییون را تحلیل می کند، درصدد این برمی آید که سخن گروهی از بزرگان اخباری ها را نقل نمایند و تا مخاطب را به این مطلب برساند که بیان خود آنها هم در مورد حجیت و عدم حجیت قطع حاصل از مقدمات عقلیه ی نظریه متفاوت است.
[3] یعنی بعد از اینکه گفته شد به بسیاری از اخباریون اسناد داده شده است، قطع حاصل از مقدمات عقلیه ی نظریه قابل اعتماد نمی باشد.
[4] به معنای شُمار- ردیف.
[5] اما اگر دلیل عقلی در موردی امری بدیهی و ضروری باشد مورد پذیرش واقع می شود.
[6] یعنی نقلی باشد.
[7] به معنای آگاهی می بخشم.
[8] علوم نظری بر سه قسم می باشد که محدث استر آبادی(ره) یک قسم را که مواد آنها امور محسوس می باشند ذکر نکرده اند مانند علم جغرافیا که در مورد خصوصیات إقلیمی کره زمین سخن می گوید و علت عدم ذکر آن این است که این مواد از محل بحث ما که بحث از احکام شرعیه و امور إعتباریه بوده، خارج می باشند لذا ایراد برخی از شارحین وارد نمی باشد.
[9] یعنی مواد آنها محسوسات نمی باشند ولی از عقلیات واضحه بدیهی هستند که به منزله ی امور حسیّه می باشند به همین جهت مصنف تعبیر می کنند به امور قریب به حس مانند علم حساب که موضوعش عدد وکم منفصل می باشد و مانند علم هندسه که موضوعش اشکال و کم متصل می باشد.
[10] مانند موضوعات علم منطق مثل باب تقسیم، باب معرِّف و معرَّف، مواد اولیه و بدیهیه و.
[11] عدم وقوع در خلاف و خطا.
[12] به علت اینکه مواد علوم نامتناهی است.
[13] مثلاً یک فقیهی مفهوم شرط را قبول دارد لذا از یک روایت برداشتی دارد که دیگری که مفهوم شرط را قبول ندارد آن برداشت را نمی پذیرد.
[14] این عبارت مربوط به قبل از إن قلت می باشد و در واقع یک مثال است برای اینکه در مواد بعید از احساس، خطا وجود دارد و خطا از ناحیه ی ماده ی استدلال می باشد و مثالی که ذکر می شود برای جسم طبیعی است. توضیح مطلب آنکه دو مکتب فلسفه مَشاء و إشراق با یکدیگر اختلاف دارند پیرامون هَیولا مشائین می گویند هر جسمی از دو جوهر ترکیب یافته یکی به نام هیولا(ماده) و دیگری به نام صورت نوعیه، هیولا عبارت است از استعداد و قابلیت یک شیء و صورت نوعیه عبارت است از فعلیت یک شیء مثلاً آبی که در یک ظرف وجود دارد زمانی که در دو ظرف ریخته می شود این انعدام یک شخص و احداث دو شخص دیگر است و اما علماء اشراق می گویند اجسام بسیط می باشند و همین صورت نوعیه تشکیل دهنده ی جسم می باشد لذا در مثال فوق می گویند نه انعدامی صورت گرفته نه احداث جدیدی بلکه این شخص همان شخص اول است ولی صفتی از صفاتش تغییر کرده است یعنی قبلاً دارای هیئت اتصالیه بوده است ولی الان دارای هیئت انفصالی شده است.
[15] از آن جایی که از پایان کلام محدث استر آبادی(ره) اینگونه برداشت می شود که احکام عقلیه به طور کلی خواه حکم عقل بدیهی باشد یا حکم عقل نظری باشد و در عقل نظری خواه موادش حسی باشد یا قریب به حس باشد و یا بعید به حس حجیت ندارند لذا مرحوم شیخ(ره) درصدد تصحیح این برداشت بر می آیند و می فرمایند: از مجموعه ی بیانات محدث استر آبادی(ره) این به دست می آید که ادراکات عقلیه در غیر محسوسات و در اموری که مواد آنها قریب به احساس نمی باشند حجیت ندارند لذا نتیجه این می شود که طبق نظر ایشان احکام عقلیه در امور محسوس( یعنی بدیهیه) و امور ملحق به محسوس (مواد قریب به حس) حجت می باشد و این مطابق با بیانی است که به اخباری ها نسبت داده می شود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo