< فهرست دروس

درس رسائل استاد حمیدرضا آلوستانی

بخش1

95/07/05

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مقصد اول در قطع/وجوب متابعت قطع /ذکر چند مقدمه در قطع

 

0.1- المقصد الأوّل

0.2- في القطع

 

قبل از شروع بحث بیان چهار نکته حائز اهمیت می باشد.

نکته اول:

جعل به اعتبارات مختلفی تقسیم می شود یکی تقسیم به جعل بسیط و جعل مرکب است.جعل بسیط به معنای ایجاد شیئ و احداث آن شیئ و خلق آن شیئ می باشد که مفاد کان تامه است لذا جعل در این صورت به معنای خَلق می باشد مانند جعل انسان قطع را به این صورت که اسباب و شرایطی را فراهم می نماید که برای او نسبت به مطلبی قطع و یقین حاصل می گردد و اما جعل مرکب که به آن جعل تألیفی نیز گویند به معنای جعل شیئٍ لشیئٍ می باشد که مفاد کان ناقصه است مانند جعل حجیّت برای ظن. در مقابل سلب هم به معنای بسیط و مرکب تقسیم می شود. سلب بسیط یعنی از بین بردن یک شیئ به واسطه ی ایجاد شرائط و اسبابی مانند از بین بردن انسان قطع و یقین خودش را یا قطع و یقین دیگری را و اما سلب مرکب یعنی سلب الشیئ عن الشیئ مثل از بین بردن حجیت برای ظنی از ظنون مانند عدم اعتبار قیاس.

 

تقسیم دیگر برای جعل، جعل تکوینی و تشریعی است، جعل تکوینی به معنای ایجاد الشیئ فی الخارج می باشد یعنی به وجود آمدن امری در واقع و در عالَم وجود و اما جعل تشریعی به معنای ایجاد الشیئ فی الإعتبار و القانون.

 

 

نکته دوم:ذاتی به دو معنا استعمال می گردد یکی ذاتی باب کلیّات خمس یعنی آنچه داخل در ذات و ماهیّت یک شیئ می باشد(نوع، فصل، عرض عام، عرض خاص) و دیگری ذاتی باب برهان یعنی آنچه خارج از ذات و ذاتیات است ولی از مقام ذات إنتزاع می شود یعنی برای تصوّر و تعقّل آن، تصوّر و تعقّل ذات به تنهایی کفایت می کند مانند ممکن نسبت به انسان و زوجیّت نسبت به اربعة.

 

نکته سوم:در باب طریقیّت و کاشفیّت قطع، دو مبنا وجود دارد یکی آنکه کشف و طریقیّت عین ذات قطع می باشد نه امری زائد بر قطع باشد به تعبیری ذاتی باب کلیات خمس می باشد و دیگر آنکه کشف و طریقیّت از لوازم ذاتی قطع می باشد یعنی وجود قطع مستلزم کاشفیّت و طریقیّت است که در این صورت ذاتی باب برهان می شود.

 

نکته چهارم:جعل ذات و ذاتی و نیز لوازم ذات به جعل تألیفی محال است چه جعل تکوینی و چه جعل تشریعی باشداما جعل آنها به جعل بسیط جایز است هم تکویناً و هم تشریعاً.بنابراین:

اولاً: هیچ شکی در لزوم مطابقت قطع و پیروی از آن و ترتّب آثار بر آن نمی باشد زیرا حاکم بر لزوم متابعت از قطع شارع مقدس نیست بلکه به مناط درک عقل می باشد لذا مصنف می فرماید: «لا إشکال فی وجوب متابعة القطع و العمل علیه».

ثانیاً: جعل کشف و طریقیت برای قطع به جعل تألیفی أعم از تشریعی و تکوینی امکان پذیر نیست. اما جعل بسیط آن ممکن است همانطور که سلب بسیط آن ممکن است لذا مصنف می فرماید: مادام موجوداً.

ثالثاً: قطع عین کشف از واقع است و طریقیت و کشف، ذاتی قطع می باشد لذا مصنف می فرماید: «لأنّه بنفسه طریقٌ إلی الواقع».

رابعاً: طریقیّت و کشف برای قطع قابلیت جعل از جانب شارع مقدس را ندارد نه اثباتاً و نه نفیاً لذا مصنف می فرماید: «و لیس طریقیّتُهُ قابلةً لجعل الشارع اثباتاً أو نفیاً».

فائدةٌ:

در مورد عدم امکان جعل طریقیت و کشف برای قطع وجوهی ذکر شده است مانند تحصیل حاصل، تسلسل و سلب ذاتی شیئ یا لازمه ی ذات محال است(البته با وجود ذات) و همچنین در مورد عدم امکان سلب طریقیت و کاشفیت از قطع نیز وجوهی ذکر شده است مانند اجماع ضدّین، تناقض خُلف و نقض غرض.

 

فنقول: لا إشكال في وجوب[1] متابعة القطع و العمل عليه ما دام موجوداً؛ لأنّه بنفسه طريق إلى الواقع، و ليس طريقيّته قابلة لجعل الشارع إثباتاً أو نفياً

 


[1] أی لزوم.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo