درس کفایة الاصول استاد حمیدرضا آلوستانی

کفایه

1403/01/27

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مقصد سوم: مفاهیم/فصل اول: مفهوم شرط /ادلّه قائلین به ثبوت مفهوم شرط«3»

 

إن قلت: نعم و لكنه[1] قضية الإطلاق بمقدمات الحكمة كما أن قضية إطلاق صيغة الأمر هو الوجوب النفسي.

قلت: أولا هذا فيما تمت هناك مقدمات الحكمة و لا تكاد تتم فيما هو مفاد الحرف كما هاهنا و إلا[2] لما كان معنى حرفيا[3] كما يظهر وجهه بالتأمل.

(إن قلت...): بیان دلیل سوم: دلالت اطلاقی

این عبارت در واقع درصدد بیان دلیل دیگری برای اثبات مفهوم در جملات شرطیّه و اثبات علیّت انحصاری در جملات شرطیّه می باشد.

توضیح دلیل مذکور این است که اگرچه جملات شرطیّه به واسطه وضع یا به واسطه انصراف دلالت بر انحصار علّت در شرط مذکور ندارند و لکن به واسطه اطلاق و با تمسّک به مقدّمات حکمت، علیّت انحصاری شرط برای جزاء ثابت می گردد؛ زیرا همان طور که در گذشته بیان شد و مورد پذیرش علماء نیز واقع گردیده است، ارتباط بین شرط و جزاء امری اتفاقی نبوده و از نوع علاقه لزومیّه می باشد و همان طور که بیان شد، علاقه لزومیه انواع مختلفی دارد و قطعا متکلّم یکی از آن انواع را اراده کرده است و از آنجا که در علاقه لزومیه از نوع علیّت غیرانحصاری، علاوه بر شرط مذکور، شرط یا شروط دیگری نیز علیّت داشته و مؤثّر در ایجاد جزاء می باشند لذا تعیین آن نیاز به بیان دارد، اطلاق کلام با تکیه بر مقدّمات حکمت و اینکه مولا درصدد بیان می باشد، حمل بر علیّت انحصاری می شود کما اینکه در صیغه امر بیان شد، لازمه اطلاق آن با تمسّک به مقدّمات حکمت، وجوب نفسی می باشد نه وجوب غیری چون وجوب غیری نیاز به بیان زائد دارد در حالی که متکلّم درصدد بیان بوده است و بیانی درصدد تعیین وجوب غیری ذکر ننموده است.

(قلت...): نقد دلیل سوم

این استدلال نیز مورد پذیرش مصنّف واقع نگردیده و در مقام نقد و بررسی آن می فرمایند: اولا استدلال مذکور در فرضی صحیح است که اطلاق و مقدّمات حکمت جاری گردد در حالی که نسبت به معانی و مفاد حروف مانند «إن» شرطیّه، اطلاق و مقدّمات حکمت جاری نمی گردد چون اطلاق و مقدّمات حکمت مربوط به معانی و مفاهیمی است که به صورت مستقلّ مورد لحاظ متکلّم قرار می گیرند در حالی که معانی حروف به صورت تبعی مورد لحاظ متکلّم قرار می گیرند.

به عبارتی یکی از شرایط تمسّک به اطلاق این است که متکلّم در مقام بیان باشد و اگر معنایی به صورت مستقلّ مورد نظر متکلّم قرار نگیرد و لحاظ استقلالی به آن تعلّق نگرفته باشد، متکلّم در مقام بیان آن نمی باشد تا اینکه صحبت از اطلاق و تقیید مطرح گردد و با تکیه بر مقدّمات حکمت و عدم تقیید متکلّم، اطلاق کلام او حمل بر علیّت انحصاری شود. مثلا بعد از لحاظ مفاد شرط و مفاد جزاء، متکلّم در جهت ایجاد تلازم بین آن دو، ادوات شرط مانند «إن» شرطیّه را بکار می گیرد تا اینکه بین شرط و جزاء، علقه لزومیه را ایجاد نماید و این هیچ ربطی به نوع علقه لزومیه ندارد و متکلّم از همان ابتدا درصدد افاده معنای تلازم بر نیامده است، بلکه معنای تلازم را به تبع مفاد شرط و مفاد جزاء، لحاظ نموده است

 


[1] أی انحصار العلّة.
[2] یعنی اگر مقدمات حکمت جاری شود.
[3] چون متکلم درصدد بیان بوده و معنای حرفی را مستقلا لحاظ کرده است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo