درس کفایة الاصول استاد حمیدرضا آلوستانی

کفایه

1402/12/16

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مقصد سوم: مفاهیم/فصل اول: مفهوم شرط /ادلّه قائلین به ثبوت مفهوم شرط«1»

 

و دعوى تبادر اللزوم و الترتب بنحو الترتب على العلة المنحصرة مع كثرة استعمالها في الترتب على نحو الترتب على الغير المنحصرة منها بل في مطلق اللزوم، بعيدة، عهدتها على مدعيها.

كيف و لا يرى في استعمالها فيهما[1] عناية و رعاية علاقة بل إنما تكون إرادتهما[2] كإرادة الترتب على العلة المنحصرة بلا عناية كما يظهر على من أمعن النظر و أجال البصر في موارد الاستعمالات و في عدم الإلزام و الأخذ بالمفهوم في مقام المخاصمات و الاحتجاجات و صحة الجواب بأنه لم يكن لكلامه مفهوم و عدم صحته لو كان له ظهور فيه معلوم.

(و دعوی...): ادلّه قائلین به ثبوت مفهوم شرط

عده ای از علماء که قائل به دلالت جملات شرطیّه بر مفهوم می باشند برای اثبات مقدّمات مذکور به ادلّه ای استناد کرده اند.

در ما نحن فیه پنج دلیل ذکر گردیده و مورد نقد و بررسی قرار می گیرد. این ادلّه را می توان به سه دسته تقسیم نمود؛ دلالت وضعی مانند دلیل اول، دلالت انصرافی مانند دلیل دوم و دلالت اطلاقی مانند دلیل سوم،چهارم و پنجم.

(تبادر اللزوم...): بیان دلیل اول: دلالت وضعی

بعضی از علماء برای اثبات دلالت عقد الوضع یعنی جمله شرط بر علیّت انحصاری آن برای عقد الحمل یعنی حکم و جزاء، به دلالت وضعی ادوات شرط یا هیئت جمله شرطیّه بر علیّت انحصاری استناد نموده اند و دلیل بر وضع را تبادر قرار داده اند؛ به این صورت که با شنیدن جمله شرطیّه، این مطلب در ذهن ما حاضر می شود که شرط، علّت منحصره برای ثبوت جزاء می باشد و با اثبات علیّت منحصره، ترتّب و لزوم نیز ثابت می گردد و در نتیجه جمله شرطیّه دلالت بر مفهوم یعنی انتفاء جزاء عند انتفاء شرط دارد.

نقد دلیل اول:

استدلال مذکور مورد پذیرش مصنّف واقع نگردیده و در مقام نقد و بررسی آن می فرمایند:

اوّلا: ادعای تبادر علیّت منحصره از عقد الوضع و جمله شرط قابل قبول نمی باشد زیرا در بسیاری از موارد، جمله های شرطیّه در علیّت منحصره بکار گرفته نشده اند، بلکه در مقام بیان علّت غیرمنحصره بکار گرفته شده اند و حتّی در بعضی از موارد در مقام بیان لزوم بین شرط و جزاء بکار گرفته شده اند، بدون اینکه دلالت بر لزوم خاصّ یعنی ترتّب معلول بر علّت داشته باشند و با وجود کثرت چنین استعمالاتی، ادّعای تبادر مذکور، امری بعید و غیر قابل قبول می باشد.

ثانیا: لازمه پذیرش تبادر مذکور و پذیرش وضع ادات شرط یا هیئت جملات شرطیّه برای علیّت انحصاری شرط نسبت به جزاء این است که بگوییم استعمال جملات شرطیّه در موارد مذکور یعنی علیّت غیرانحصاری یا مطلق لزوم بدون دلالت بر ترتّب و علیّت، استعمال مجازی می باشد، در حالی که قطعا آن استعمالات مجازی نبوده و برای بکارگیری جملات شرطیّه در چنین مواردی هیچ علاقه و مناسبتی لحاظ نمی گردد و مانند استعمال آنها در علیّت انحصاری بدون لحاظ علاقه و مناسبت و به صورت استعمال حقیقی بکارگرفته می شوند؛ لذا می بینیم اگر شخصی در حضور قاضی و در محکمه جمله ای را بگوید که مفهوم آن دربردارنده یک اقرار ضمنی باشد، قاضی نمی تواند به آن مفهوم تمسّک نموده و او را محکوم نماید و بلکه او می تواند در مقام دفاع از خود بگوید، من اراده مفهوم نکردم در حالی که اگر جملات شرطیّه به دلالت وضعی دلالت بر علیّت انحصاری شرط برای جزاء داشته باشند، مفهوم مذکور ثابت بوده و جایی برای انکار آن باقی نمی ماند.

بنابراین استدلال مذکور برای اثبات مفهوم شرط و اثبات علیّت انحصاری شرط نسبت به جزاء، استدلالی صحیح نبوده و ادعای وضع ادوات شرط یا هیئت جمله شرطیه برای بیان علیّت انحصاری شرط نسبت به جزاء قابل پذیرش نمی باشد.

 


[1] ترتّب بنحو علیّت غیرانحصاری و لزوم.
[2] علیّت غیرانحصاری و لزوم.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo