درس کفایة الاصول استاد حمیدرضا آلوستانی
کفایه
1402/08/08
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مقصددوم:نواهی/فصل دوم:اجتماع امر و نهی /مطلب یازدهم:قول به امتناع و ادله آن«1»
إذا عرفت هذه الأمور فالحق هو القول بالامتناع كما ذهب إليه المشهور و تحقيقه على وجه يتضح به فساد ما قيل أو يمكن أن يقال من وجوه الاستدلال لسائر الأقوال يتوقف على تمهيد مقدمات:
إحداها: أنه لا ريب في أن الأحكام الخمسة متضادة في مقام فعليتها و بلوغها إلى مرتبة البعث و الزجر ضرورة ثبوت المنافاة و المعاندة التامة بين البعث نحو واحد في زمان و الزجر عنه في ذاك الزمان و إن لم يكن بينهما مضادة ما لم يبلغ إلى تلك المرتبة لعدم المنافاة و المعاندة بين وجوداتها الإنشائية قبل البلوغ إليها كما لا يخفى فاستحالة اجتماع الأمر و النهي في واحد لا تكون من باب التكليف بالمحال بل من جهة أنه بنفسه محال فلا يجوز عند من يجوّز التكليف بغير المقدور أيضا.
بعد از بیان نکات مقدّماتی که به نوعی مؤثّر در تحریر محلّ نزاع بوده اند، اقوال موجود در مسأله و ادلّه آنها مورد نقد و بررسی قرار می گیرد. همان طور که در گذشته بیان شد، عمده اقوالی که در ما نحن فیه مطرح می باشد، سه قول است: 1) قول به امتناع 2) قول به جواز 3) قول به جواز عقلا و امتناع عرفا
مصنّف مانند صاحب معالم، صاحب فصول و بسیاری دیگر از علمای علم اصول قائل به امتناع بوده و این قول را به مشهور علماء نسبت می دهند کما اینکه صاحب فصول نیز این قول را قول معروف و رایج می دانند.
محقّق خراسانی «ره» برای اثبات این نظریه و همچنین بطلان نظریات دیگر و استدلال های آنها چهار مقدّمه ذکر نموده و در پایان با عبارت «إذا عرفت ما مهّدناه، عرفت...» درصدد جمع بندی و نتیجه گیری بر می آیند.
ایشان می فرمایند: احکام خمسه تکلیفیه، اگرچه به حسب مقام اقتضاء و مقام انشاء متنافی و متضاد نیستند چون یک شیء واحد می تواند در مرتبه اقتضاء از جهتی برخوردار از مصلحت باشد و از جهتی دیگر برخوردار از مفسده باشد و همچنین در مرحله جعل و قانون گذاری به جهت برخورداری از مصلحت، حکم وجوب برای آن جعل شود ولو اینکه به جهتی از جهات برخوردار از مفسده هم می باشد؛ ولی به حسب مقام فعلیّت و مرحله اجرای حکم، تضادّ دارند چون در این مقام، حکم ایجابی و ثبوتی مثل وجوب و استحباب، منفکّ از بعث و تحریک مکلّف به سوی انجام عمل نیست، همان طوری که حکم سلبی مثل تحریم و کراهت، منفکّ از زجر و منع مکلّف از انجام عمل، نمی باشد لذا اجتماع دو حکم یا بیشتر در یک مورد، از باب استحاله اجتماع ضدّین، محال می باشد و به عبارتی از مصادیق تکلیف محال می باشد که فی حدّ نفسه استحاله داشته و امکان پذیر نمی باشد، نه از مصادیق تکلیف به محال و تکلیف به ما لا یطاق که بعضی مانند اشاعره قائل به جواز آن می باشند. بنابراین اجتماع امر و نهی در مسأله ما نحن فیه مطلقا جایز نبوده و محال است و حتّی قائلین به جواز تکلیف به محال مانند اشاعره نیز این اجتماع را جایز ندانسته و محال می دانند.
خلاصه آنکه احکام خمسه تکلیفیه در مرحله فعلیّت و مقام ابلاغ و اجرا متضاد بوده و قابل اجتماع در مورد عمل خارجی واحد نمی باشند خواه این احکام تکلیفیه از نوع لزومیه مانند حرمت و وجوب باشند و خواه از نوع غیر لزومیه مانند استحباب، کراهت و اباحه.