درس کفایة الاصول استاد حمیدرضا آلوستانی

کفایه

1402/02/24

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مقصد اول : أوامر/فصل چهارم : مقدمه واجب /مطلب ششم : واجب مطلق و واجب مشروط«1»

 

الأمر الثالث في تقسيمات الواجب

منها تقسيمه إلى المطلق و المشروط

و قد ذكر لكل منهما تعريفات‌ و حدود تختلف بحسب ما أخذ فيها من القيود و ربما أطيل الكلام بالنقض و الإبرام‌ في النقض على الطرد و العكس مع أنها كما لا يخفى تعريفات لفظية لشرح الاسم و ليست بالحد و لا بالرسم.

و الظاهر أنه ليس لهم اصطلاح جديد في لفظ المطلق و المشروط بل يطلق كل منهما بما له من معناه العرفي كما أن الظاهر أن وصفي الإطلاق و الاشتراط وصفان إضافيان لا حقيقيان و إلا لم يكد يوجد واجب مطلق ضرورة اشتراط وجوب كل واجب ببعض الأمور لا أقل من الشرائط العامة كالبلوغ و العقل.

)الأمر الثالث...): مطلب ششم: واجب مطلق و واجب مشروط

تاکنون تقسیماتی برای مقدّمه از جهات مختلف ذکر شده است؛ از این قسمت تقسیماتی برای واجب ذکر می گردد. از جمله این تقسیمات، واجب مطلق و واجب مشروط می باشد.

(و قد ذُکر...):

مصنف می فرمایند: تعاریف مختلفی برای واجب مطلق و واجب مشروط ذکر نموده اند و این تعاریف از جهات مختلفی به لحاظ مانع اغیار نبودن یا جامع افراد نبودن مورد نقض و ابرام قرار گرفته اند و لکن بحث در این زمینه تطویل بلاطائل می باشد زیرا این تعاریف، تعاریفی لفظی و شرح الاسمی بوده و علماء درصدد ارائه تعریف حقیقی به صورت تعریف به حدّ یا تعریف به رسم نبوده اند لذا نباید این تعاریف مورد دقت قرار گیرند و درصدد نقد و بررسی آنها برآییم.

(و الظاهر...):

مصنّف در ادامه در جهت روشن شدن مراد علماء از واجب مطلق و واجب مشروط به بیان سه نکته می پردازند:

نکته اول این است که در بین علماء، اصطلاح جدیدی برای واجب مطلق و واجب مشروط وجود ندارد، بلکه از عنوان مطلق و عنوان مشروط همان معنای عرفی آن اراده شده است لذا مراد از واجب مطلق این است که وجوب آن شیء (مأمور به و ذی المقدّمه) اطلاق دارد و منوط به چیزی نیست، برخلاف واجب مشروط که وجوب آن مشروط به شرطی می باشد مثلا وجوب احترام به والدین مشروط به امری نیست لذا در قرآن آمده است: ﴿و بالوالدین إحسانا﴾و هیچ قید و شرطی در این زمینه وارد نشده است ولی وجوب حجّ مشروط به استطاعت می باشد لذا در قرآن آمده است: ﴿و للّه علی الناس حجّ البیت من استطاع إلیه سبیلا﴾.

نکته دوم این است که مراد از وصف مطلق و وصف مشروط، وصف اضافی است نه وصف حقیقی زیرا اگر وصف مطلق برای واجب، یک وصف حقیقی باشد، لازمه آن این است که واجب مطلق باید نسبت به هر امری، غیرمقیّد به آن باشد در حالی که ما در شریعت هیچ واجبی نداریم که مقیّد به هیچ امری نباشد چون تمام واجبات، لااقلّ مشروط به شرایط عامّه تکلیف می باشند و همچنین اگر وصف مشروط برای واجب، یک وصف حقیقی باشد لازمه آن

فالحري أن يقال: إن الواجب[1] مع كل شي‌ء[2] يلاحظ معه إن كان وجوبه غير مشروط به فهو مطلق بالإضافة إليه و إلا فمشروط كذلك[3] و إن كانا بالقياس إلى شي‌ء آخر كانا بالعكس.

این است که باید واجب مشروط نسبت به تمام امور مقیّد باشد در حالی که قطعا این گونه نبوده و واجبات مشروط نسبت به بعضی از امور، مقیّد می باشند و نسبت به بعضی از امور دیگر غیرمقیّد می باشند مثلا وجوب صلاة نسبت به وقت، مشروط و مقیّد می باشد ولی نسبت به طهارت، مطلق و غیرمقیّد می باشد.

نکته سوم این است که با توجه به نکته دوم یعنی اینکه وصف مطلق و مشروط نسبت به واجب از اوصاف اضافی می باشند نه از اوصاف حقیقی، گفته می شود: هرگاه یک امر واجبی مانند صلاة نسبت به شیئی مثل طهارت سنجیده شود و وجوبش مشروط به آن نباشد، نسبت به آن شیء، واجب مطلق می باشد و اگر وجوبش، مشروط به آن باشد مانند صلاة نسبت به وقت (مثل صلاة ظهر نسبت به دلوک شمس) نسبت به آن شیء، واجب مشروط می باشد. بنابراین یک امر واجب مانند صلاة می تواند در مقایسه با بعضی از شرایط از عنوان مطلق برخوردار باشد ولی واجب دیگر در مقایسه با همان شرایط و امور از عنوان مشروط برخوردار باشد مثلا صلاة نسبت به استطاعت، مطلق می باشد ولی حجّ نسبت به آن، مشروط می باشد و همچنین صلاة نسبت به وقت (مانند دلوک شمس) مشروط می باشد ولی حج نسبت به آن مطلق می باشد.

خلاصه آنکه هر واجب، نسبت به اموری که با آن ملاحظه می شود اگر وجوبش مشروط به آن نباشد، واجب مطلق است ولو اینکه تحقّق واجب در خارج مشروط به آن باشد مثل صلاة نسبت به طهارت و اگر وجوبش مشروط به آن باشد، واجب مشروط است ولو اینکه تحقّق واجب در خارج مشروط به آن نبوده و از مقدمات وجودیه آن به حساب نیاید مانند صلاة نسبت به وقت.

(و إن کانا...):

مصنّف در پایان می فرمایند: وصف مطلق و وصف مشروط برای واجبی از واجبات، دائمی و همیشگی نمی باشد بلکه می تواند یک واجب در مقایسه با یک شیء، مطلق باشد و همان واجب در مقایسه با شیء دیگر مشروط باشد کما اینکه می تواند یک واجب در مقایسه با یک شیء، مشروط باشد و همان واجب در مقایسه با شیء دیگر، مطلق باشد مثلا صلاة نسبت به استطاعت، مطلق می باشد ولی نسبت به وقت، مشروط می باشد کما اینکه حجّ نسبت به استطاعت مشروط است ولی نسبت به وقت (دلوک شمس) مطلق می باشد.

فائده:

همان طور که از بیان مباحث مذکور روشن گردید، بحث در ما نحن فیه در مورد اطلاق و اشتراط وجوب می باشد نه واجب لذا تعبیر به واجب مطلق و واجب مشروط مناسب نبوده و برخوردار از مسامحه می باشد لذا محقّق خوئی «ره» در «محاضرات»[4] بعد از بیان واجب مطلق و واجب مشروط و وجوب مطلق و وجوب مشروط می فرمایند: «و من هنا یظهر أنّ إطلاقهما علی الواجب فی المقام مبنی علی ضرب من المسامحة، و ذلک لأنّ الکلام فیه إنّما هو فی إطلاق الوجوب و اشتراطه لا الواجب».

 


[1] مثل صلاة.
[2] مثل وقت.
[3] أی بالإضافة إلیه.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo