درس کفایة الاصول استاد حمیدرضا آلوستانی

کفایه

1401/10/21

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مقصد اول:أوامر/فصل دوم:صیغه أمر /مطلب دوازدهم :فور و تراخی (بیان فائدة)

 

و فيه منع ضرورة أنّ سياق آية ﴿وَ سارِعُوا إِلى‌ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ﴾[1] و كذا آية ﴿فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ﴾[2] [3] إنما هو البعث نحو المسارعة إلى المغفرة و الاستباق إلى الخير من دون استتباع تركهما للغضب و الشر؛ ضرورةَ أنّ تركهما لو كان مستتبعا للغضب و الشر كان البعث بالتحذير عنهما أنسب كما

تقریب استدلال به آیات:

در تقریب استدلال به آیه اول گفته شده است: خداوند متعال در این آیه شریفه امر به سرعت گرفتن در جهت تحصیل اسباب غفران و مغفرت نموده است و این امر ظهور در وجوب دارد و از آنجا که یکی از مصادیق اسباب تحصیل غفران الهی، انجام دادن اوامری است که از شارع مقدس صادر شده است لذا این آیه شریفه دلالت بر لزوم سرعت در انجام اوامر شارع مقدس دارد و لزوم سرعت همان معنای فوریت می باشد لذا آیه مذکور دلالت دارد بر اینکه واجب است اوامر الهی به صورت فوری و بدون تأخیر و سستی انجام گیرد.

در مورد تقریب استدلال به آیه دوم گفته شده است: خداوند متعال در این آیه شریفه امر به سبقت و پیشی گرفتن در انجام خیرات نموده است و این امر ظهور در وجوب دارد و از آنجا که یکی از مصادیق بارز خیرات، انجام دادن اوامری است که از شارع مقدس صادر شده است لذا این آیه شریفه دلالت بر لزوم سبقت گرفتن به انجام اومر شارع مقدس دارد و این به معنای لزوم فوریت می باشد.

بنابراین ولو اینکه به واسطه مدلول صیغه امر لزوم فوریت در جهت انجام متعلقات اوامر شارع مقدس ثابت نمی گردد و لکن با تکیه بر قرائن خارجیه مانند آیات مذکور کشف می نماییم که مطلوب شارع مقدس، لزوم فوریت در جهت انجام اوامر او می باشد مگر اینکه دلیل بر جواز تراخی در یک مورد وجود داشته باشد به همین جهت هرگاه با امری از اوامر الهی مواجه شدیم و ظهور در وجوب داشت باید مطابق قاعده مذکور که از قرائن خارجیه بدست آمده است آن امر را حمل بر فوریت نماییم.

(و فیه من..):

در مقام پاسخ از استدلال به این آیات بر لزوم فوریت در اوامر شارع وجوه مختلفی ذکر شده است و مصنف در ما نحن فیه در مجموع سه وجه و پاسخ ذکر می کنند.

وجه اول این است که سیاق آیات مذکور دلالت بر بعث لزومی و وجوبی ندارند چون اگر مراد شارع مقدس از آیات مذکور بعث لزومی باشد و طبعا ترک آنها مبغوضیت الهی را در پی داشته باشد، مناسب این بود که شارع مقدس به صورت تحذیر بیان می کردند مثلا می فرمودند: «فلیحذر الذین لا یسارعون إلی مغفرة من ربکم» تا اینکه مکلفین متوجه غضب الهی و عقاب او در صورت ترک مسارعه و استباق در انجام اوامر الهی باشند. بنابراین بعث در آیات مذکور وجوبی نبوده و استحبابی می باشد و با بیان بعث استحبابی لزوم فوریت در انجام اوامر الهی ثابت نمی گردد.

لا يخفى.فافهم؛

مع لزوم كثرة تخصيصه في المستحبات و كثير من الواجبات بل أكثرها فلا بد من حمل الصيغة فيهما على خصوص الندب أو مطلق الطلب.

خلاصه آنکه کیفیت بیان در آیات مذکور نهایتا دلالت بر حسن مسارعت و حسن استباق دارند نه لزوم آنها لذا وجوب فوریت در انجام اوامر الهی به واسطه آیات مذکور ثابت نمی شود.

(فافهم):

بعضی از شارحین[4] گفته اند: شاید اشاره به این باشد که اشکال مذکور مختص به این دو آیه نمی باشد بل تجری فی جمیع الواجبات مع أنه لیس الأمر فیها کذلک للبعث علی فعلها بدون التوعید بالعقاب علی ترکها و لکن به نظر می رسد ایراد مذکور متوجه مصنف نمی باشد چون غرض مصنف از بیان وجه اول این نیست که در اوامر دال بر وجوب باید بیان به همراه تهدید و وعده بر عذاب الهی باشد بلکه قطعا مراد مصنف این است که سخن از مسارعت و استباق، ظهور در تشویق جامعه اسلامی به انجام واجبات الهی بدون سستی و کاهلی دارد لذا می فرمایند: بیان مذکور در این آیات یک بیان لیّن و توصیه ای می باشد و به واسطه این بیان نهایتا حسن مسارعت و استباق اثبات می گردد نه لزوم آنها.

(مع لزوم...):

وجه دوم این است که اگر آیات مذکور دلالت بر وجوب تسریع و استباق در انجام اوامر الهی داشته باشند، تخصیص اکثر لازم می آید زیرا قطعا مستحبات و واجبات موسّع از مورد آیات مذکور خارج می گردند و برای فرار از این محظور، چاره ای جز حمل این اوامر بر حسن و استحباب وجود ندارد. بنابراین به واسطه آیات مذکور نهایتا استحباب فوریت ثابت می گردد نه لزوم فوریّت.

فائده:

همان طور که بیان شد جایگاه استدلال به این آیات و همچنین روایات و ادله عقلیه و ادله عرفیه این است که ما به واسطه مدلول امر، دلیلی بر فوریت و تراخی تحصیل نکردیم لذا می خواهیم با تکیه بر قرائن عامه مانند آیات مذکور این مطلب را کشف نماییم که آیا بناء شارع مقدس در انجام اوامرش لزوم فوریت است یا جواز تراخی؟ لذا مستدلین به این آیات می گویند: مطابق مدلول این آیات، پیشی گرفتن به سوی انجام اوامر الهی لازم است لذا در هر موردی که دلیلی بر تعیین تکلیف وجود نداشته باشد ما با تکیه و اعتماد بر این قرینه عامه، اطلاق کلام الهی را بر فوریت حمل می نماییم و واضح است که اگر دلیل بر فوریت وجود داشته باشد یا دلیل بر تراخی وجود داشته باشد و یا اقتضای فوریت یا تراخی وجود نداشته باشد، اعتماد بر قرینه، معنا ندارد بنابراین مستحبات و واجبات موسّع مانند جایی که دلیل بر فوریت وجود دارد، تخصّصا از محل بحث خارج می باشد و قطعا مد نظر مستدلین به این آیات نمی باشند تا اینکه ایراد

و لا يبعد دعوى استقلال العقل بحسن المسارعة و الاستباق و كان ما ورد من الآيات و الروايات في مقام البعث نحوه إرشادا إلى ذلك كالآيات و الروايات الواردة في الحث على أصل الإطاعة فيكون الأمر فيها لما يترتب على المادة بنفسها و لو لم يكن هناك أمر بها كما هو الشأن في الأوامر الإرشادية فافهم.

مذکور یعنی تخصیص اکثر مطرح گردد.

(و لا یبعد...):

وجه سوم این است که امر در این آیات مانند امر در ﴿أطیعوا الله و أطیعوا الرسول﴾ ارشادی می باشند نه مولوی چون تسریع در انجام مأمور به الهی همچون اطاعت او از جمله اموری است که عقل آدمی در جهت جلب رضایت مولا، به صورت مستقل، حکم به حسن آن می نماید. بنابراین امر در «سارعوا» و «استبقوا» تنها ارشاد و تنبه است به آنچه که عقل به صورت مستقل، حسن آن را درک می نماید و واضح است که در چنین مواردی حکم شرعی الزامی ثابت نمی گردد تا اینکه گفته شود دلالت بر وجوب مسارعت و استباق دارند بلکه اوامر ارشادی در جهت لزوم و عدم لزوم، تابع مُرشَد الیه می باشند؛ به این صورت که اگر مرشد الیه و متعلق حسنِ عقلی، با دلیل دیگری وجوب آن ثابت گردد، امرِ ارشادی به آن، تسریع و استباقِ به صورت وجوبی را بیان می نماید و اگر با دلیل دیگری استحباب آن ثابت گردد، امرِ ارشادی، دلالت بر تسریع و استباق به صورت استحبابی می نماید.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo