درس کفایة الاصول استاد حمیدرضا آلوستانی

کفایه

1401/08/11

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مقصد اول:أوامر/فصل دوم:صیغه أمر /مطلب اول:معنای صیغه امر،بیان فائدة

 

قصارى ما يمكن أن يدعى أن تكون الصيغة موضوعة لإنشاء الطلب فيما إذا كان[1] بداعي البعث و التحريك لا بداع آخر منها فيكون إنشاء الطلب بها بعثا حقيقة[2] و إنشاؤه بها تهديدا[3] مجازا و هذا غير كونها مستعملة في التهديد و غيره فلا تغفل.

(قصاری ما یمکن...):

مصنّف در ادامه می فرمایند: نهایت چیزی را که می توان در اینجا ادعا نمود این است که صیغه امر برای انشاء طلب وضع شده است که اگر بداعی بعث و تحریک اشخاص به انجام عمل صورت گرفته باشد، طلب حقیقی می باشد ولی اگر به دواعی دیگر صورت گرفته باشد، طلب حقیقی نمی باشد.

خلاصه آنکه صیغه امر در تمام موارد و مصادیق در معنای طلب و در مقام انشاء طلب بکارگرفته می شود و لکن انگیزه بکارگیری آن در طلب مختلف می باشد و قرار دادن امور مذکور به عنوان معنای صیغه امر از باب اشتباه داعی با معنا است. یعنی اموری که به عنوان دواعی و انگیزه های متکلّم از بکارگیری لفظ دالّ بر انشاء طلب می باشند، به عنوان موضوع له یا مستعمل فیه قرار داده شده اند.

فائده:

بعضی این عبارت مصنّف را به این صورت توضیح داده اند که استعمال در فرض انشاء طلب به داعی بعث و تحریک مکلّف، استعمال حقیقی است یعنی بعث و تحریک قیدی است که در موضوع له لحاظ شده است و استعمال در فرض انشاء طلب به دواعی دیگر، استعمال مجازی است و لکن به نظر می رسد، مراد مصنّف این نمی باشد بلکه استعمال در تمام موارد حقیقی بوده و مستعمل فیه، انشاء طلب می باشد و این انشاء، یا طلب حقیقی را در پی دارد و یا انگیزه از آن طلب حقیقی نمی باشد لذا محقّق خوئی در محاضرات[4] بعد از بیان عبارت مصنّف می فرمایند: «ملخّص ما أفاده هو أنّ صیغة الأمر موضوعة لمعنی واحد و هو الطلب الإنشائی و تستعمل فیه دائماً. نعم یختلف الداعی إلی إنشائه فقد یکون هو الطلب الحقیقی و قد یکون التهدید و قد یکون الاحتقار و قد یکون أمراً آخر فبالأخرة یکون المورد من اشتباه الداعی بالمعنی»

(لإنشاء الطلب):

لام غایت می باشد «أی لأجل إنشاء الطلب» چون انشاء داخل در موضوع له و مستعمل فیه نمی باشد بلکه موضوع له و مستعمل فیه، طلب می باشد.

 

إيقاظ

لا يخفى أن ما ذكرناه في صيغة الأمر جار في سائر الصيغ الإنشائية فكما يكون الداعي إلى إنشاء التمني أو الترجي أو الاستفهام‌ بصيغها تارة هو ثبوت هذه الصفات حقيقة يكون الداعي غيرها أخرى فلا وجه للالتزام بانسلاخ صيغها عنها و استعمالها في غيرها إذا وقعت في كلامه تعالى لاستحالة مثل هذه المعاني في حقه تبارك و تعالى مما لازمه العجز أو الجهل و أنه لا وجه له فإن المستحيل إنما هو الحقيقي منها لا الإنشائي الإيقاعي الذي يكون بمجرد قصد حصوله بالصيغة كما عرفت. ففي كلامه تعالى قد استعملت في معانيها الإيقاعية الإنشائية أيضا لا لإظهار ثبوتها حقيقة بل لأمر آخر حسب ما يقتضيه الحال من إظهار المحبة أو الإنكار أو التقرير إلى غير ذلك و منه ظهر أن ما ذكر من المعاني الكثيرة لصيغة الاستفهام ليس كما ينبغي أيضا.

(لا یخفی...):

مصنّف در ادامه دامنه بحث را توسعه داده و می فرمایند: آنچه را که در صیغه امر بیان کردیم در سایر صیغه های انشائیه مانند استفهام، تمنّی و ترجّی نیز جاری می شود. مثلا ادوات استفهام برای طلب فهم وضع شده اند و لکن در بعضی از موارد، حقیقتا طلب فهم وجود دارد و متکلّم درصدد رفع جهالت خود می باشد ولی در بعضی از موارد دیگر به انگیزه های دیگر مانند تقریر در آیه شریفه:«ألم نشرح لک صدرک»(انشراح 1) و انکار مانند آیه شریفه:«أ إله مع الله» (نحل 64) بکار گرفته شده است.

خلاصه آنکه موضوع له و مستعمل فیه در تمام این موارد طلب فهم می باشد و لکن انگیزه های متکلّم از این انشاء طلب فهم مختلف است لذا اگر انگیزه او رفع جهالت باشد، استفهام حقیقی است ولی اگر انگیزه او رفع جهالت نباشد استفهام مجازی است. (اما نه به این معنا که در استفهام مجازی استعمال شده باشد).

(فلا وجه...):

این عبارت در واقع دفع دخل مقدّر می باشد و آن اینکه اموری مانند استفهام، تمنّی و ترجّی دلالت بر جهل و عجز متکلّم دارند ولی با این وجود خداوند متعال در مواردی از این ادوات استفاده نموده است مانند: «ما تلک بیمینک یا موسی» (طه 17) یا آیه شریفه «إذهبا إلی فرعون إنّه طغی فقولا له قولا لیّنا لعلّه یتذکّر أو یخشی» (طه 44و43) در حالی که اسناد جهل و عجز به خداوند متعال صحیح نبوده و تعالی الله عن ذلک علوّا کبیرا. لذا این سؤال مطرح می گردد که وجه بکارگیری آنها از جانب خداوند متعال چه می باشد؟

بعضی از مفسّرین گفته اند استفهامات، تمنیّات و ترجّیّات قرآنی جنبه مجازیت داشته و در موضوع له خود بکارگرفته نشده اند. مصنّف می فرمایند: نظیر آنچه را که درباره صیغه امر بیان کردیم در مورد صیغه های انشائی دیگر هم جاری می شود و با پذیرش این مطلب هیچ مشکلی در مورد استفاده خداوند متعال از این صیغه ها وجود ندارد چون در تمام این موارد غرض شارع مقدّس از بکارگیری آنها، امور دیگر مانند اظهار محبّت، انکار، تقریر و مانند آنها می باشد که مستلزم جهل و عجز نمی باشند.

 


[1] أی إنشاء الطلب.
[2] کلمه «بعثا» به عنوان مفعول له یا مفعول مطلق، قید برای «إنشاء الطلب» است و کلمه «حقیقة» خبر برای «یکون» می باشد.
[3] أی لأجل التهدید.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo