درس کفایة الاصول استاد حمیدرضا آلوستانی

کفایه

1401/08/03

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مقصداول:أوامر/فصل اول:مادةأمر /جهت پنجم:اتحادطلب و اراده(جلسه سوم)

 

ثم إنه يمكن مما حققناه أن يقع الصلح بين الطرفين و لم يكن نزاع في البين بأن يكون المراد بحديث الاتحاد ما عرفت من العينية مفهوما و وجودا حقيقيا و إنشائيا و يكون المراد بالمغايرة و الاثنينية هو اثنينية الإنشائي من الطلب كما هو كثيرا ما يراد من إطلاق لفظه و الحقيقي من الإرادة كما هو المراد غالبا منها حين إطلاقها فيرجع النزاع لفظيا فافهم.

دفع وهم‌

لا يخفى أنه ليس غرض الأصحاب و المعتزلة من نفي غير الصفات المشهورة و أنه ليس صفة أخرى قائمة بالنفس كانت كلاما نفسيا مدلولا للكلام اللفظي كما يقول به الأشاعرة أن هذه الصفات المشهورة مدلولات للكلام.

(ثمّ إنّه یمکن...):

مصنّف می فرمایند: ممکن است نزاع بین امامیه و معتزله با اشاعره در بحث طلب و اراده، لفظی باشد نه معنوی و حقیقی به این صورت که مراد اشاعره از عدم اتحاد طلب و اراده، طلب انشائی و اراده حقیقی باشد چون همان طور که بیان شد لفظ «طلب» در صورتی که مطلق باشد ظهور در طلب انشائی دارد ولی لفظ «اراده» ظهور در اراده حقیقی و خواسته درونی دارد ولی مراد معتزله و امامیه از اتحاد طلب و اراده، طلب حقیقی و اراده حقیقی یا طلب انشائی و اراده انشائی است.

خلاصه آنکه آنچه اشاعره اعتقاد دارند مورد پذیرش معتزله و امامیه نیز می باشد و آنچه معتزله و امامیه اعتقاد دارند مورد پذیرش اشاعره نیز می باشد لذا اختلاف و نزاعی وجود ندارد.

(فافهم):

شاید اشاره به این باشد که اشاعره با تکیه بر مغایرت بین طلب و اراده قائل به وجود صفت نفسانی دیگری در نفس در قبال اراده می باشند که از آن به کلام نفسانی یاد می کنند و آن را در مورد خداوند متعال و در مورد آدمی در هنگام بکارگیری جملات خبریه و انشائیه و نام این کلام نفسانی را در جملات انشائیه طلبیه، طلب می گذارند لذا نمی توان گفت که نزاع آنها با معتزله و امامیه که منکر کلام نفسانی می باشند، نزاعی لفظی می باشد.[1]

(دفع وهم...):

بیان شد که در جملات خبریه غیر از صفت نفسانی علم، صفت دیگری وجود ندارد؛ یعنی جمله خبریه کاشف از این است که علم به ثبوت محمول برای موضوع در نفس مخاطب وجود دارد لذا او با کلام خود درصدد حکایتگری بر می آید و در جملات انشائی هم غیر از صفت نفسانی طلب، تمنّی، ترجّی و استفهام، صفت دیگری وجود ندارد لذا اگر متکلّم بگوید: «هل زید فی الدار» کاشف از این است که او درخواست فهم دارد و لکن مراد این نیست که جملات خبریه برای صفت علم وضع شده اند و مدلول

إن قلت: فما ذا يكون مدلولا عليه عند الأصحاب و المعتزلة.

قلت: أما الجمل الخبرية فهي دالة على ثبوت النسبة بين طرفيها أو نفيها في نفس الأمر من ذهن أو خارج كالإنسان نوع أو كاتب و أما الصيغ الإنشائية فهي على ما حققناه في بعض فوائدنا موجدة لمعانيها في نفس الأمر أي قصد ثبوت معانيها و تحققها بها و هذا نحو من الوجود و ربما يكون هذا منشأ لانتزاع اعتبار مترتب عليه شرعا و عرفا آثار كما هو الحال في صيغ العقود و الإيقاعات.

نعم لا مضايقة في دلالة مثل صيغة الطلب و الاستفهام و الترجي و التمني بالدلالة الالتزامية على ثبوت هذه الصفات حقيقة إما لأجل وضعها لإيقاعها فيما إذا كان الداعي إليه ثبوت هذه الصفات أو انصراف إطلاقها إلى هذه الصورة فلو لم تكن هناك قرينة كان إنشاء الطلب أو الاستفهام أو غيرهما بصيغتها لأجل كون الطلب و الاستفهام و غيرهما قائمة بالنفس وضعا أو إطلاقا.

آنها علم می باشد و جملات انشائیه برای اوصاف نفسانی مانند طلب، تمنّی، ترجّی و استفهام وضع شده اند بلکه آن جملات، دلالت بر معنا و مدلول خود دارند. به تعبیری غرض علمای امامیه و معتزله نفی صفتی بنام کلام نفسانی است نه اثبات اوصاف مذکور به عنوان مدلول کلام لفظی.

(إن قلت...):

با توجه به بیان مذکور این سؤال مطرح می گردد که اگر جملات خبریه و جملات انشائیه برای کلام نفسانی وضع نشده اند و همچنین مدلول جملات خبریه، علم نمی باشد و مدلول جملات انشائیه هم اوصاف مذکوره یعنی طلب، تمنّی، ترجّی و استفهام نیست پس مدلول آنها چه می باشد؟

در پاسخ گفته می شود: مدلول جملات خبریه، ثبوت شیء برای شیء دیگر و اثبات نسبت بین آنها در خارج یا در ذهن می باشد؛ به این صورت که اگر محمول امری جزئی باشد، آن را برای موضوع در خارج ثابت می کند و اگر امری کلّی باشد آن را برای موضوع در ذهن ثابت می کند و مدلول جملات انشائیه، ایجاد صفات مذکور یعنی تمنّی، ترجّی، طلب و استفهام می باشد به این صورت که به واسطه الفاظ دالّ بر مفاهیم مذکور، انشاء آن مفاهیم صورت می گیرد لذا اگر کسی بگوید: «لیت الشباب یعود» مخاطب در می یابد که آرزوی درونی او چه می باشد یا با بکارگیری ادات استفهام در می یابد که او در مقام طلب فهم است.

(نعم...):

مصنّف در ادامه می فرمایند: اگرچه صیغه های انشائی چه طلبی و چه غیر طلبی برای طلب حقیقی یا ترجّی حقیقی یا تمنی حقیقی و یا استفهام حقیقی وضع نشده اند ولی می توان بین این صیغه ها و وجود حقیقی اوصاف مذکور ملازمه باشد به این صورت که یا وضعا چنین دلالتی داشته باشند زیرا این صیغه ها وضع شده اند برای انشاء معانی مذکور در فرضی که در واقع معانی آنها در نفس مخاطب وجود دارد و از وجود حقیقی برخوردار است لذا اگر شخصی ادات استفهام را بکار بگیرد کاشف از این است که او جهل داشته و مشتاق به فهمیدن می باشد و یا اینکه از باب اطلاق یا ظهور چنین دلالتی داشته باشند به این صورت که گفته شود صیغه های مذکور غالبا در مقامی بکارگرفته می شوند که وجود حقیقی اوصاف مذکور در نفس متکلّم محقّق شده است لذا هرگاه این صیغه ها بکارگرفته شوند و قرینه ای برخلاف نباشد، کاشف از این هستند که اوصاف مذکور از وجود حقیقی نیز علاوه بر وجود انشائی برخوردار هستند.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo