درس کفایة الاصول استاد حمیدرضا آلوستانی

کفایه

1401/08/01

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مقصد اول: أوامر/فصل اول:مادة أمر /جهت پنجم: اتحاد طلب و اراده

 

و لو أبيت إلا عن كونه موضوعا للطلب فلا أقل من كونه منصرفا إلى الإنشائي منه عند إطلاقه كما هو الحال في لفظ الطلب أيضا و ذلك لكثرة الاستعمال في الطلب الإنشائي كما أن الأمر في لفظ الإرادة على عكس لفظ الطلب و المنصرف عنها عند إطلاقها هو الإرادة الحقيقية و اختلافهما في ذلك ألجأ بعض أصحابنا إلى الميل إلى ما ذهب إليه الأشاعرة من المغايرة[1] بين الطلب و الإرادة خلافا لقاطبة أهل الحق و المعتزلة من اتحادهما فلا بأس بصرف عنان الكلام إلى بيان ما هو الحق في المقام و إن حققناه في بعض فوائدنا إلا أن الحوالة لما لم تكن عن المحذور خالية و الإعادة بلا فائدة و لا إفادة كان المناسب هو التعرض هاهنا أيضا.

فاعلم أنّ الحق كما عليه أهله وفاقا للمعتزلة و خلافا للأشاعرة هو اتحاد الطلب و الإرادة بمعنى أن لفظيهما موضوعان بإزاء مفهوم واحد و ما بإزاء أحدهما في الخارج يكون بإزاء الآخر و الطلب المنشأ بلفظه أو بغيره عين الإرادة الإنشائية.

(و لو أبیت...):

مصنّف در ادامه می فرمایند: اگر شخصی نپذیرد که لفظ «أمر» برای طلب انشائی وضع شده است بلکه بگوید معنای لفظ «أمر» نه طلب حقیقی است و نه طلب انشائی بلکه معنای آن، مفهوم طلب است که جامع بین طلب حقیقی و طلب انشائی می باشد؛ گفته می شود: بر فرض که پذیرفته شود لفظ «أمر» برای مطلق طلب وضع شده و لکن هرگاه بدون قرینه بکار گرفته شود، انصراف به طلب انشائی دارد کما اینکه لفظ «طلب» هم اگر به صورت مطلق بکار گرفته شود و قرینه ای بر خلاف وجود نداشته باشد، ظهور در طلب انشائی دارد نه طلب حقیقی و منشأ آن، کثرت استعمال لفظ «أمر» و «طلب» در طلب انشائی است برخلاف لفظ اراده که ظهور در اراده حقیقی و خارجی دارد و همین اختلاف در ظهور باعث شده است که بعضی از علمای امامیه مانند اشاعره قائل به تفاوت بین طلب و اراده شوند با اینکه غالبا علمای امامیه مانند علمای معتزله قائل به اتحاد طلب و اراده می باشند و همین مطلب نیز حقّ می باشد.

(فاعلم...): بیان جهت پنجم: اتحاد طلب و اراده

بیان شد که مصنّف در پایان بحث از ماده امر ذیل جهت چهارم بحث یعنی حقیقت امر در طلب انشائی، بحثی را به صورت استطرادی تحت عنوان اتحاد طلب و اراده مطرح می کنند و مناسب این است که در جهتی جداگانه و مستقلّ تحت عنوان «اتحاد طلب و اراده» پیگیری شود.

قبل از ورود در اصل بحث توجه به یک نکته لازم است و آن اینکه بحث مذکور یک بحث کلامی است نه اصولی و مربوط به نوع و کیفیّت کلام خداوند متعال است؛ با این توضیح که درباره اطلاق صفت متکلّم بر خداوند متعال اختلافی وجود ندارد و در آیات قرآن مانند «و کلّم الله موسی تکلیما» به آن اشاره شده است ولی در مورد چگونگی آن اختلاف وجود دارد. اشاعره معتقدند صفت تکلّم از صفات ذات و قدیم است و نیز بر این باورند که صفتی غیر از اراده، علم و اوصاف دیگر، بنام کلام نفسی در خداوند متعال وجود دارد که از نوع کلام لفظی نمی باشد ولی در مقابل معتزله معتقدند، صفت تکلّم از صفات فعل خداوند متعال است و معنای متکلّم بودن خداوند متعال این است که در یک موجود صدا بیافریند.

با توجه به این مطلب کسانی که مثل اشاعره قائل به کلام نفسی هستند، طلب و اراده را مغایر می دانند و کسانی که مثل معتزله قائل به کلام نفسی نیستند، طلب و اراده را متحد می دانند. محقّق خوئی «ره» در محاضرات می فرمایند: «ثمّ لا یخفی أنّ غرض صاحب الکفایة من هذه المحاولة نفی الکلام النفسی الّذی یقول به الأشاعرة»[2]

 


[1] از حیث موضوع له.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo