درس کفایة الاصول استاد حمیدرضا آلوستانی

کفایه1

1401/04/12

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مقدمات سیزده گانه(مقدمه سیزدهم)/مطلب چهاردهم؛کیفیت تلبس ذات به مبدإ /بیان فائدة

 

الخامس أنه وقع الخلاف - بعد الاتفاق على اعتبار المغايرة كما عرفت بين المبدأ و ما يجري عليه المشتق- في اعتبار قيام المبدأ به في صدقه على نحو الحقيقة و قد استدلّ من قال‌ بعدم الاعتبار بصدق «الضارب» و «المؤلم» مع قيام الضرب و الألم بالـ«مضروب» و «المؤلم» بالفتح.

(الخام..): مطلب چهاردهم؛ کیفیّت تلبّس ذات به مبدأ

بیان شد که ملاک حمل حقیقی مشتقّ بر ذات، تلبّس آن به مبدأ می باشد لذا اگر حمل مشتقّ در زمان تلبّس باشد، حمل حقیقی است ولی اگر در زمان تلبّس نباشد حمل مجازی خواهد بود.

تلبّس ذات به مبدأ که معیار حمل حقیقی قرار داده شده است، اقتضائاتی دارد مثلا اقتضاء می نماید که مبدأ و ذات، مفهوما مغایر با یکدیگر باشند و همچنین اقتضاء دارد که بین ذات و مبدأ ارتباط و علقه وجود داشته باشد لذا در ما نحن فیه این سؤال مطرح می گردد که ارتباط مبدأ به ذات به چه کیفیّتی از کیفیّات باید باشد؟ بعضی مانند صاحب فصول می فرمایند: «یشترط فی صدق المشتقّ علی شیء حقیقة قیام مبدأ الاشتقاق به من دون واسطة فی العروض إن کان صفة کالضارب و القاتل فإنّ مبدئهما الضرب و القتل بمعنی الفاعل و هما تأثیر و لا قیام له إلّا بالمؤثّر و أمّا إذا کان المبدأ ذاتا فلا یعتبر فیه القیام کما فی البقال و الحدّاد»[1] یعنی اگر مشتقّ از جمله اوصاف باشد در صدق حقیقی آنها بر ذوات به نحو حقیقی، تلبّس آنها به مبادی مشتقّات به نحو قیام، شرط می باشد ولی اگر از جمله ذوات باشد، تلبّس آنها به نحو قیام شرط نمی باشد.

در مقابل بعضی مانند اشاعره، قیام به نحو حلول را در صدق حقیقی مشتقّ بر ذات شرط می دانند و بعضی هم مانند معتزله قائل به این می باشند که در صدق مشتقّ بر ذات، قیام مبدأ به ذات شرط نمی باشد لذا صاحب فصول در ادامه عبارت گذشته می فرمایند: «خالف فی ذلک جماعة فلم یعتبروا قیام المبدأ فی صدق المشتقّ و استدلّوا بصدق الضارب و المولم مع قیام الضرب و الألم بالمضروب و المولَم و جعلوا من هذا الباب إطلاق المتکلّم علیه تعالی حیث إنّ الکلام مخلوق فی الهواء و قائم به»[2]

مصنّف نیز در ما نحن فیه در عبارت «و قد استدلّ من قال بعدم الاعتبار بصدق الضارب و المولِم مع قیام الضرب و الألم بالمضروب و المولَم» اشاره به همین مبنا دارند.

ایشان در ما نحن فیه می فرمایند: به نظر ما در صدق حقیقی مشتقّ بر ذات تلبّس آن به مبدأ شرط می باشد و لکن لازم نیست تلبّس از نوع قیام مبدأ به ذات یا از نوع حلول مبدأ در ذات باشد بلکه تلبّس ذات به مبدأ به نحوه های قیام مبدأ به ذات مختلف می شود. گاهی قیام مبدأ به ذات، صدوری است مثل قیام ضرب به زید به عنوان ضارب، گاهی حلولی است مانند قیام ضرب به عمرو به عنوان مضروب و گاهی انتزاعی است مثل قیام فوقیّت به سقف و گاهی نیز وقوعی است مثل قیام جلوس به مجلس و گاهی هم به نحو اتّحاد، عینیّت و اینهمانی است مثل قیام مبادی اوصاف الهی نسبت به ذات الهی زیرا از باب نمونه علم خداوند

و التحقيق أنّه لا ينبغي أن يرتاب من كان من أولي الألباب في أنه يعتبر في صدق المشتق على الذات و جريه عليها من التلبس بالمبدأ بنحو خاص على اختلاف أنحائه الناشئة - من اختلاف المواد تارة و اختلاف الهيئات أخرى - من القيام صدورا أو[3] حلولا أو وقوعا عليه أو[4] فيه أو انتزاعه عنه مفهوما، مع اتحاده معه خارجا كما في صفاته تعالى على ما أشرنا إليه آنفا أو مع[5] عدم تحقّق إلا للمنتزع عنه كما في الإضافات و الاعتبارات التي لا تحقق لها و لا يكون بحذائها في الخارج شي‌ء و تكون من الخارج المحمول لا المحمول بالضميمة.

متعال قطعا قائم به ذات اوست لکن نحوه قیام علم به ذات باری تعالی نه به نحو حلولی است، نه به نحو وقوعی یا صدوری و نه به نحو انتزاعی بلکه قیام علم به ذات الهی به نحو عینیت و اینهمانیِ وجودی است و همین مقدار از قیام کافی است برای اینکه ذات خداوند متعال بتواند متلبّس به مبدأ شود و عنوان مشتقّ به صورت حقیقی بر آن حمل گردد.

مصنّف در ادامه می فرمایند: همان طور که بیان شد برای تلبّس ذات به مبدأ، قیام آن به نحوی از انحاء قیام، کافی است لذا در حمل اوصاف الهی بر ذات باری تعالی که بین آن اوصاف و ذات الهی اتّحاد وجودی و عینیّت برقرار است ولی اختلاف مفهومی دارند، قیام به نحو عینیّت برقرار است و همین مقدار برای تلبّس ذات باری تعالی به مبدأ اوصاف کافی است و مصحّح حمل حقیقی وجود خواهد داشت لذا ایراد صاحب فصول و همچنین توجیه ایشان یعنی مسأله نقل و تجوّز لازم نمی آید.

(اختلاف المواد):

مثلا در بعضی موارد مادّه مشتقّ لازم است نه متعدّی مانند «مریض»؛ در این صورت قیام و تلبّس از نوع حلولی می باشد و در بعضی از موارد متعدّی است مانند «ضارب»؛ در این صورت قیام و تلبّس صدوری است.

(اختلاف الهیئات):

مانند اینکه مادّه «ضرب» متعدّی است و در قالب اسم فاعل از قیام و تلبّس صدوری برخوردار است ولی در قالب اسم مفعول، وقوعی است.

(للمنتزع عنه):

به عبارتی فقط منشأ انتزاع در خارج است ولی منتزع و عنوانی که حاصل می گردد مانند «ابوّت» و «زوجیّت» ما بازای خارجی ندارد.

(الخارج المحمول...):

مراد مصنّف این است که در بعضی از موارد عنوان مشتقّ بر ذات به نحو حقیقی صادق است زیرا آن عنوان از ذات منتزع شده

ففي صفاته الجارية عليه تعالى يكون المبدأ مغايرا له تعالى مفهوما و قائما به عينا لكنه بنحو من القيام لا بأن يكون هناك اثنينية و كان ما بحذائه[6] غير الذات بل بنحو الاتحاد و العينية و كان ما بحذائه[7] عين الذات.

است با اینکه خود آن عنوان مانند «ابوّت»، در خارج ما بازا ندارد و به عبارتی از نوع خارج محمول می باشد نه محمول بالضمیمه که ما بازای خارجی داشته باشد مانند «علم» و «بیاض».

فائده:

همان طور که بعضی از شارحین بیان نموده اند مراد از محمول بالضمیمه و خارج محمول در اصطلاح اهل معقول این است که اگر محمول در جهت حمل بر ذات نیازمند ضمیمه باشد، از آن به محمول بالضمیمه یاد می شود ولی اگر نیازمند واسطه و ضمیمه نباشد از آن به محمول بالصمیمه یا خارج محمول یاد می شود و لکن مراد مصنّف از اصطلاح محمول بالضمیمه و خارج محمول این است که اگر امری ما بازای خارجی نداشته باشد و از خارج بر شیء حمل گردد به آن خارج محمول گویند ولی اگر ما بازای خارجی داشته باشد از آن به محمول بالضمیمه یاد می شود.

 


[3] این دو مثال برای اختلاف تلبّس به اعتبار اختلاف ماده است کما مرّ بیانه.
[4] این دو مثال برای اختلاف تلبّس به اعتبار اختلاف هیئت است.
[5] عطف بر «مع اتحاده».
[6] أی المبدأ.
[7] أی المبدأ.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo