درس کفایة الاصول استاد حمیدرضا آلوستانی

کفایه1

1401/03/29

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مقدمات سیزده گانه(مقدمه سیزدهم)/بیان مطلب دهم :بساطت و ترکیب مشتق /بیان فائده

 

بقي أمور:

الأول: أنّ مفهوم المشتق على ما حقّقه المحقّق الشريف في بعض حواشيه‌ بسيط منتزع عن الذات باعتبار تلبّسها بالمبدأ و اتصافها به غير مركب

مقدّمه: تاکنون نه مطلب از مطالب پانزده گانه ای که مصنّف در مقدّمه سیزدهم ارائه کرده اند، مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. همان طور که در ابتدای مبحث مشتقّ بیان شد، مصنّف بعد از بیان اقوال و بیان نظریه مختار به ذکر شش مطلب می پردازند که در ادامه، محور مباحث ایشان قرار می گیرد.

(الأوّل...): بیان مطلب دهم؛ بساطت و ترکیب مشتق

قبل از ورود در اصل بحث و بیان ادلّه قائلین به بساطت و ترکیب مشتقّ و نقد و بررسی آن ادلّه و همچنین بیان ثمره بحث لازم است که ابتدا مراد از بساطت و ترکیب روشن گردد تا اینکه محلّ نزاع مشخصّ شود. به همین جهت مطلبی را که مصنّف در پایان در قالب «إرشاد» ذکر نموده اند را در ابتدای بحث و مقدّم بر مباحث دیگر ذکر می نمائیم.

همان طور که محقّق اصفهانی «ره» ذکر می نمایند بساطت و ترکیب با دو نگاه مورد بحث قرار می گیرد: یکی به نگاه عالم لحاظ و درک که از آن به بساطت یا ترکیب لحاظیّه یاد می شود و دیگری به نگاه عالم واقع که از آن به بساطت یا ترکیب حقیقیّه و خارجیه یاد می شود.

توضیح مطلب این است که یک شیء گاهی در عالم لحاظ، بسیط است به این معنا که وقتی از آن شیء با لفظش یاد می شود یک صورت واحده در ذهن محقّق می گردد و به تعبیر دیگر وقتی لفظ مربوط به آن شیء ذکر می گردد یک معنای واحد از آن درک می شود و لو اینکه آن معنای واحد از جهات دیگر مرکّب باشد و عقل با تأمّل و درنگ به آن پی ببرد مثلا زمانی که لفظ «بیاض» ذکر می گردد، در مرحله اول و با شنیدن آن کلمه، یک معنای بسیط یعنی «سفیدی» درک می گردد و از آن جا که عرض است در عالم واقع نیز بسیط می باشد و اما زمانی که لفظ انسان ذکر می گردد، در مرحله اول و با شنیدن آن کلمه یک صورت واحده و معنای بسیط به ذهن می آید و لکن همین انسان در خارج، حقیقتی مرکّب از دو جزء حیوان و ناطق می باشد که عقل آن دو جزء را با تعقّل و تأمّل درک می کند.

محقّق اصفهانی «ره» در این زمینه می فرمایند: «أما البساطة اللحاظية: فالمراد منها كون المعنى واحدا إدراكا، و فاردا تصورا، بحيث لا ينطبع في مرآة الذهن إلا صورة علمية واحدة، سواء كان ذو الصورة- و هو ذات ما تمثّل في الذهن- بسيطا في الخارج كالأعراض، أو مركّبا حقيقيّا كالإنسان و نحوه من الأنواع المركبة...»[1]

با توجّه به توضیح مذکور این سؤال مطرح می گردد که آیا محلّ نزاع در ما نحن فیه بساطت و ترکیب لحاظیه می باشد یا

بساطت و ترکیب حقیقیّه؟ به عبارتی آیا محلّ بحث در ما نحن فیه این است که معنای متصوّر اولیّه هر مشتقّی عند الاستعمال یک معنای بسیط است یا یک معنای مرکّب و یا اینکه بحث مربوط به عالم واقع است یعنی آیا در خارج، مشتقّ امری بسیط است و ذات در مفهوم آن اخذ نشده است و یا اینکه یک مفهوم مرکّب است و آن عبارت است از مبدأ خارجی، ذات خارجی و نسبت آن مبدأ به ذات؟

محقّق خراسانی در ما نحن فیه می فرمایند: «إرشاد: لا يخفى أنّ معنى البساطة بحسب المفهوم وحدته إدراكا و تصورا بحيث لا يتصور عند تصوره إلا شي‌ء واحد لا شيئان و إن انحل بتعمّل من العقل إلى شيئين كانحلال مفهوم الشجر و الحجر إلى شي‌ء له الحجرية أو الشجرية مع وضوح بساطة مفهومهما.

و بالجملة لا تنثلم بالانحلال إلى الاثنينية بالتعمّل العقلي وحدةُ المعنى‌ و بساطةُ المفهوم كما لا يخفى و إلى ذلك يرجع الإجمال و التفصيل الفارقان‌ بين المحدود و الحد مع ما هما عليه من الاتحاد ذاتا فالعقل بالتعمّل يحلّل النوع و يفصّله إلى جنس و فصل بعد ما كان أمرا واحدا إدراكا و شيئا فاردا تصورا فالتحليل يوجب فتق ما هو عليه من الجمع و الرتق». یعنی مراد از بساطت که مورد بحث قرار می گیرد، بساطت لحاظیّه می باشد به این معنا که هنگام تصوّر مشتقّ، یک مفهوم واحد در ذهن حاضر می گردد نه یک مفهوم مرکّب و لو اینکه به لحاظ تحلیل عقلی به دو یا چند شیء قابل تجزیه و تحلیل باشد؛ به تعبیر دیگر در ما نحن فیه بحث می شود که آیا موضوع له مشتقّ معنای واحد به لحاظ تصوّر است یا چند معنا می باشد؟

اما محقّق اصفهانی «ره» [2] و به تبع ایشان محقّق خوئی «ره»[3] ؛ مراد از بساطت مشتقّ در محلّ نزاع را بساطت لحاظی معنای مشتقّ نمی دانند بلکه می فرمایند: بساطت مفهوم مشتقّ به لحاظ تصوّر ابتدائی، مورد بحث و نزاع نمی باشد چون هرگاه یک لفظ مشتقّ استعمال شود، یک معنا به ذهن می آید و این مطلب حتّی در الفاظی که برای یک معنای مرکب حقیقی یا اعتباری وضع شده اند نیز وجود دارد و امری عرفی می باشد و اثبات این مطلب نیاز به بررسی و نقض و ابرام و اقامه براهین عقلی نفیا و اثباتا ندارد لذا مراد از بساطت و ترکیب در ما نحن فیه که مورد نزاع علماء قرار گرفته است، بساطت مفهوم مشتقّ به لحاظ واقع و تحلیل عقلی است و این امری است که اثبات آن مشکل بوده و وجدان به تنهایی نمی تواند اثبات یا نفی آن را درک کند بلکه نیاز به اقامه براهین عقلی و ادلّه متقن علمی و فلسفی دارد.

خلاصه اینکه ایشان می فرمایند: ما در ما نحن فیه می خواهیم این مطلب را مورد بررسی قرار دهیم که آیا مفهوم مشتقّ را معنا و مفهومی تشکیل می دهد که به حسب عالم واقع و خارج از دو یا چند جزء تشکیل می شود و یا اینکه دارای معنای بسیط است؟

محقّق خوئی «ره» بعد از بیان مطالبی در این زمینه می فرمایند: «و من مجموع ذلک یستبین أنّ مرکز النزاع هو البساطة و الترکیب بحسب التحلیل و الواقع لا بحسب الإدراک و التصوّر و ذلک لأنّ البساطة الإدراکیّة تجتمع مع ترکّب المفهوم حقیقة ضرورة أنّ المتفاهم فی مرحلة التصوّر من کلّ لفظ مفرد عند الإطلاق معنی بسیط سواء أ کان فی الواقع أیضا بسیطا أم کان مرکّبا و هذا بلا فرق بین المشتقّات و غیرها من الألفاظ. إذن لا معنی لأن یجعل مرکز البحث البساطة و الترکیب بحسب التصوّر و الإدراک و من هنا سلّم شارح المطالع البساطة اللحاظیّة إلّا أنّه قال بحسب التحلیل بنحلّ إلی شیئین: ذاتٍ متصفة بالمبدأ»[4] و سپس در پایان می فرمایند: «و من الغریب ما صدر عن المحقّق صاحب الکفایة حیث قال ما لفظه هذا: إرشاد...»[5] و سپس ذیل عبارت محقّق خراسانی می فرمایند: «وجه الغرابة هو ما عرفت من أنّ ما يصلح لأن يكون مورد البحث و النزاع هو البساطة و التركيب بحسب التحليل العقلي، لا بحسب الإدراک و التصوّر»[6]

و ایشان در پایان می فرمایند: «و قد تحصّل من ذلک أنّ المحقّق صاحب الکفایة بالنتیجة من القائلین بالترکیب لا البساطة»[7] به عبارتی چون ایشان محلّ بحث را بساطت و ترکیب واقعی و خارجی دانسته اند و محقّق خراسانی نیز به حسب واقع و خارج قائل به ترکیب در عناوین مشتقّه می باشند، به همین جهت محقّق خوئی «ره» ایشان را از قائلین به ترکیب به حساب می آورند. به همین جهت مصنّف می فرمایند: مشتقّ به لحاظ عالم تصوّر و لحاظ بسیط است ولی به لحاظ عالم واقع و خارج برخوردار از ترکیب است و همین تفاوت، در تعاریف بین معرَّف و معرِّف (حد و محدود) وجود دارد چون حدّ بیان تفصیلی برای محدود است که بیان اجمالی به حساب می آید.

فائده: اگرچه به نظر می رسد از مجموع بیانات محقّقین و استدلالات آنها و همچنین شواهدی که مطرح می کنند، بیان محقّق اصفهانی و محقّق خوئی، صحیح می باشد و بزرگانی مانند محقّق عراقی، حضرت امام و شهید صدر «رحمهم الله تعالی» نیز همین نظریه را اخذ نموده اند ولی در مجموع نگاه محقّق خراسانی «ره» در مباحث مذکور مربوط به عالم واقع و خارج نبوده و تمام توجه ایشان مربوط به عالم لحاظ می باشد. به همین جهت ما باید در مسیر بیان ادلّه و نقد و بررسی آنها این نگاه را مورد توجّه قرار دهیم و مباحث را با نگاه عالم واقع و تحلیل عقلی به بیان محقّق اصفهانی و محقّق خوئی و بزرگان دیگر ذکر ننمائیم.فافهم.

 


[2] نهایة الدرایة، ج1، ص216.
[3] محاضرات، ج1، ص265.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo