درس کفایة الاصول استاد حمیدرضا آلوستانی

کفایه1

1401/03/09

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مقدمات سیزده گانه (مقدمه سیزدهم)/بیان دلیل اوّل: تبادر /بیان فائدة

 

و يدل عليه تبادر خصوص المتلبس بالمبدإ في الحال.‌

مقدّمه: محقّق خراسانی «ره» ابتدا به بیان ادلّه قائلین به وضع مشتقّ برای خصوص متلبّس به مبدأ فی الحال پرداخته و در این زمینه چند دلیل را ذکر می کنند که در ادامه، هر یک از آنها به صورت مستقلّ مورد بررسی قرار می گیرد.

(یدلّ علیه تبادر...): بیان دلیل اوّل: تبادر

دلیل اول قائلین به وضع مشتقّ برای معنای اخصّ، تبادر است که بعضی از آن به فهم اهل محاوره و متفاهم عرفی یاد نموده اند. ظاهرا مراد آنها از تبادر این است که وقتی لفظ مشتقّی مانند «عالم» و «ضارب» در محاورات عرفیّه استعمال می شود و قرینه ای وجود ندارد، ما از آن لفظ خصوص ذاتی که متلبّس به آن مبدأ باشد را درک می کنیم و به ذهن ما منسبق می شود و همان طور که بیان شد تبادر یکی از علائم تشخیص معنای حقیقی از مجازی و تشخیص معنای موضوع له می باشد.

محقّق خوئی «ره» در توضیح دلیل اوّل یعنی تبادر می فرمایند: «و یدلّ علی ذلک[1] امور:

الأوّل: أنّ المتبادر من المشتقّات و المرتکز منها عند أذهان العرف العقلاء خصوص المتلبّس لا الأعمّ و هذا المعنی وجدانیّ لکلّ أهل لغة بالقیاس إلی لغاته فهم یفهمون من المشتقّات عند إطلاقاتها و استعمالاتها المتلبّسَ بالمبدأ فعلا و لا تصدق عندهم إلّا مع فعلیّة التلبّس و الاتّصاف و صدقها علی المنقضی عنه المبدأ و إن أمکن إلّا أنّه خلاف المتفاهم عرفاً فلا یصار إلیه بلاقرینة و هذا التبادر و الارتکاز غیر مختصّ بلغة دون اُخری لما ذکرناه غیرمرّة أنّ الهیئات فی جمیع اللغات وضعت لمعنی واحد علی اختلافها باختلاف اللغات مثلا هیئة «الضارب» فی لغة العرب وضعت لعین المعنی الّذی وضعت هیئة «زننده» فی لغة الفرس له و هکذا و من هنا یفهم مَن تبادر عنده من کلمة «زننده» خصوص المتلبّس أنّ کلمة «الضارب» أیضا کذلک»[2]

خلاصه اینکه ایشان در مورد مراد از تبادر در ما نحن فیه می فرمایند: مراد از آن این است که شخص جاهل به موضوع له لفظ زمانی که مراجعه کند به اهل محاوره در هر لغت و زبانی، می بیند و در می یابد که اهل محاوره و عرف در مقام تفهیم و تفهّم اوصاف، اعمّ از مشتقّات و جوامد آنچه را که از این الفاظ می فهمند و می فهمانند، بدون اینکه قرینه ای را در کلام خود بیاورند، عبارت است از ذاتی که متلبّس به مبادی آن اوصاف بالفعل باشد و این تفاهم عرفی بهترین دلیل است بر اینکه این اوصاف و محمولات در هر لغت و و زبانی که بکار گرفته شوند، برای خصوص ذات متلبّس بالمبدأ وضع شده اند.

فائده: با توجّه به توضیحات مذکور روشن می گردد که ظاهرا مراد از تبادر در ما نحن فیه، معنای مصطلح آن نمی باشد بلکه مراد از آن متفاهم عرفی می باشد لذا تعبیر از دلیل اول قائلین به قول اخصّ به تبادر، مناسب نیست بلکه باید به متفاهم عرفی و مانند آن یاد شود. البته ظاهر عبارت مصنّف ظهور در تبادر اصطلاحی دارد و تفسیر بیان ایشان و بیان مستدلّین به این دلیل به متفاهم عرفی مناسب نبوده و با ظهور عبارت آنها سازگاری ندارد به همین جهت ما در توضیح مراد آنها از تبادر، همان معنای اصطلاحی را ذکر نمودیم.

 


[1] یعنی وضع مشتقّ برای معنای اخصّ.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo