درس کفایة الاصول استاد حمیدرضا آلوستانی

کفایه1

1401/02/26

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مقدمات سیزده گانه/مقدمه سیزدهم /بیان فائدة

 

نعم لا يبعد أن يكون لكل من الماضي و المضارع بحسب المعنى خصوصية أخرى موجبة للدلالة على وقوع النسبة في الزمان الماضي، في الماضي و في الحال أو الاستقبال في المضارع، فيما كان الفاعل من الزمانيات.

مقدّمه: محقّق خراسانی «ره» فرمودند: در موضوع له افعال، زمان اخذ نشده است و در جهت اثبات این مدّعا به اسناد فعل به زمان و مجرّدات تمسّک نمودند. از طرفی هم پوشیده نیست که در مثل «ضرب زید» قطعا زمان گذشته فهمیده می شود به همین جهت محقّق خراسانی «ره» درصدد ارائه راه کاری برای حلّ این مشکل برمی آیند.

(نعم...):

مصنّف برای رفع اشکال مذکور نظریه ای ارائه می دهند و آن اینکه در هیچ یک از افعال ماضی و مضارع، زمان اخذ نشده است بلکه خصوصیّتی در معنای این افعال وجود دارد که لازمه آن خصوصیّت این است که اگر فعل ماضی را به زمانیّات نسبت دهند، منطبق بر زمان گذشته می شود کما اینکه اگر فعل مضارع را به زمانیّات نسبت دهند، منطبق بر زمان حال یا آینده می شود ولی اگر آن افعال را به نفس زمان یا مجرّدات نسبت دهند، زمان ماضی یا حال و یا آینده از آنها استفاده نمی شود.

مصنّف خصوصیّت موجود در افعال ماضی و افعال مضارع را ذکر نکرده و توضیحی در این زمینه نمی دهند ولی بعضی از علماء مانند محقّق خوئی «ره» درصدد توضیح و تفصیل خصوصیّت مذکور برآمده و در این زمینه می فرمایند: «و تفصیل ذلک أنّ الخصوصیّة فی الفعل الماضی هی أنّه وُضع للدلالة علی قصد المتکلّم الحکایة عن تحقّق المادّة مقیّداً بکونه قبل زمان التکلّم ... و أمّا الخصوصیّة فی الفعل المضارع فهی أنّه وُضع للدلالة علی قصد المتکلّم الحکایة عن تحقّق المادّة فی زمن التکلّم أو ما بعده و لا یدلّ علی وقوعها فی الحال أو الاستقبال...»[1]

ایشان در ادامه می فرمایند: «و قد تحصل من ذلک أمران: الأوّل: أنّ الأفعال جمیعاً لا تدلّ علی الزمان لا بنحو الجزئیّة و لا بنحو القیدیّة لا بنحو الدلالة المطابقیّة و لا بالدلالة الالتزامیّة. نعم إنّها تدلّ علیه بالدلالة الالتزامیّة إذا کان الفاعل أمراً زمانیّا و هذه الدلالة غیرمستندة إلی الوضع بل هی مستندة إلی خصوصیّة الإسناد إلی الزمانیّ...

الثانی: إنّ کلّا من الفعل الماضی و المضارع یدلّ علی خصوصیّة بها یمتاز أحدهما عن الآخر و تلک الخصوصیّة مأخوذة فی المعنی علی نحو التقیید فیکون معنی الفعل الماضی تحقّق المادّة مقیّداً بکونه قبل زمن التلفظ بنحو دخول التقیّد و خروج القید و معنی المضارع تحقّق المادّة مقیّداً بکونه فی زمن التکلّم أو فی ما بعده»[2]

ایشان در ادامه می فرمایند: «هذا کلّه فیما إذا کان الفعل مطلقاً فیدلّ علی تحقّق المادّة و نسبتها إلی الذات قبل زمن التکلّم أو مقارناً معه أو متأخّرا عنه و لکن قد یقیّد بالسبق و اللحوق أو التقارن بالإضافة إلی شیء آخر غیرالتکلّم، إذن لا یکون الماضی ماضیا حقیقتا و المستقبل مستقبلا کذلک حقیقتا و إنّما یکون ماضیا أو مستقبلا بالإضافة إلی شیء آخر و هو المجي‌ء، لا زمن التلفظ و «يجي‌ء زيد في شهر كذا» و «قد ضرب عمراً قبله بأيام» فالسبق هنا إنما يلاحظ بالإضافة إلى شي‌ء آخر و هو مجي‌ء زيد، لا زمن التكلم»[3]

خلاصه اینکه ایشان می فرمایند: خصوصیّت موجود در معنای افعال ماضی، تحقّق و محقّق بودن است لذا زمانی که گفته می شود: «ضرب زید»، عنوان محقّق بودن ضرب در معنای فعل «ضرَب» اخذ شده است لذا منطبق بر زمان گذشته می شود و همچنین زمانی که گفته می شود: «علم الله» همین معنای محقّق بودن علم در فعل «علِم»، اخذ شده است ولی چون در فاعل زمان معنا ندارد، منطبق بر زمان گذشته نمی شود کما اینکه در مانند «مضی زمان» اینگونه می باشد یعنی معنای محقّق بودن وجود دارد ولی دلالتی بر زمان گذشته ندارد و این دلالت بر زمان گذشته در صورتی که فعل ماضی به زمانیّات اسناد داده شود و عدم دلالت آن بر زمان گذشته در فرضی که فعل ماضی به نفس زمان و مجرّدات نسبت داده شود هیچ ربطی به دلالت و عدم دلالت فعل ماضی بر زمان ندارد بلکه نتیجه خصوصیّت موجود در معنای فعل ماضی می باشد و این خصوصیّت در هنگام اسناد به زمانیّات که مشتمل بر زمان می باشند، دلالت بر زمان گذشته را به همراه دارد ولی در نفس زمان و مجرّدات این گونه نمی باشد اگرچه خصوصیّت مذکور یعنی تحقّق و محقّق بودن در تمام آن موارد وجود دارد.

اما خصوصیّت موجود در افعال مضارع، معنای ترقّب و مانند آن می باشد و این خصوصیّت نیز در همه افعال مضارع وجود دارد خواه اسناد به زمانیّ داده شوند و خواه اسناد به نفس زمان و مجرّدات و لکن در اسناد به زمانیّ، انطباق بر زمان حال یا آینده وجود دارد ولی در اسناد به نفس زمان و مجرّدات، چنین انطباقی وجود ندارد و این انطباق بر زمان حال یا آینده و عدم انطباق آن هیچ ربطی به معنای فعل مضارع، ندارد بلکه خصوصیّت مذکور در همه موارد وجود دارد و این اسناد و لحاظ مسند الیه است که دلالت بر زمان حال یا آینده را و عدم دلالت بر زمان حال یا آینده را به همراه دارد. به همین جهت محقّق خوئی «ره» ذیل عبارات گذشته بعد از بیان خصوصیّت موجود در افعال ماضی و همچنین خصوصیّت موجود در افعال مضارع می فرمایند: «هذه الدلالة موجودة فی جمیع موارد استعمالاته سواء کان الإسناد إلی نفس الزمان و ما فوقه أم إلی الزمانیّ»[4] و سپس در ادامه می فرمایند: «نعم بین الإسناد إلی الزمانیّ و الإسناد إلی غیره فرق من ناحیة اُخری و هی أنّ الإسناد إلی الزمانیّ یدلّ بالالتزام علی وقوع الحدث فی الزمان الماضی {أو الحال أو الاستقبال} فهذه الدلالة و إن کانت موجودة إلّا أنّها غیرمستندة إلی أخذ الزمان فی الموضوع له بل من جهة أنّ صدور الفعل من الزمانی قبل حال التکلّم، یستلزم وقوعه فی الزمان الماضی لا محالة»[5]

بنابراین عدم دلالت افعال بر زمان (أحد الأزمنة الثلاثة) هنگامی که به غیرزمانی یعنی نفس زمان و مجردات اسناد داده شوند مستلزم استعمال مجازی نمی باشد تا ایراد مذکور وارد گردد. و همچنین عدم دلالت فعل امر و فعل نهی بر زمان با مشکل و مانعی مواجه نمی شود چون خصوصیّت خاصّی در این افعال وجود ندارد که هنگام اسناد آنها به مسند الیه، دلالت بر زمان خاصّی از آنها فهمیده شود بلکه نهایتا فعل امر دلالت بر طلب فعل از مسند الیه دارد و فعل نهی دلالت بر طلب ترک دارد.

و يؤيده أن المضارع يكون مشتركا معنويا بين الحال و الاستقبال و لا معنى له إلا أن يكون له[6] خصوص معنى صح انطباقه على كل منهما إلا أنه يدل على مفهوم زمان يعمهما كما أن الجملة الاسمية كزيد ضارب يكون لها معنى صح انطباقه على كل واحد من الأزمنة مع عدم دلالتها[7] على واحد منها أصلا فكانت الجملة الفعلية مثلها.

و ربما يؤيد ذلك أن الزمان الماضي في فعله و زمان الحال أو الاستقبال في المضارع لا يكون ماضيا أو مستقبلا حقيقة لا محالة بل ربما يكون في الماضي مستقبلا حقيقة و في المضارع ماضيا كذلك و إنما يكون ماضيا أو مستقبلا في فعلهما بالإضافة كما يظهر من مثل قوله «يجيئني زيد بعد عام و قد ضرب قبله بأيام» و قوله «جاء زيد في شهر كذا و هو يضرب في ذلك الوقت أو فيما بعده مما مضى» فتأمل جيدا.

(یؤیّده...): مصنّف در ادامه دو مؤیّد بر اصل مدّعای خود یعنی اینکه دلالت بر زمان در موضوع له افعال اخذ نشده است، ذکر می کنند.

مؤیّد اول ایشان این است که بین نحویون رایج و مشهور است که فعل مضارع مشترک معنوی بین زمان حال و زمان استقبال است و قطعا ما نه مصداقا و نه مفهوما، زمانی که مشترک بین حال و استقبال باشد نداریم تا اینکه آن زمان که مشتمل بر حال و استقبال است در معنای فعل مضارع اخذ شده باشد لذا قطعا مراد آنها این است که در معنای فعل مضارع خصوصیّتی وجود دارد که اگر بخواهد فعل مضارع در خارج محقّق شود هم بر زمان حال قابل انطباق است و هم بر زمان استقبال و مؤیّد این مطلب این است که به اتفاق نحویون، جمله اسمیّه مانند «زید ضارب» دلالت بر زمان ندارد و زمان در موضوع له آن اخذ نشده است ولی در عین حال خصوصیّتی در آن هست که قابل انطباق بر زمان ماضی و حال و استقبال می باشد لذا ما می توانیم بگوئیم: «زید ضارب أمس» و «زید ضارب الآن» و «زید ضارب غدا».

مؤیّد دوم ایشان این است که زمان ماضی و همچنین زمان حال و استقبال برخوردار از یک حقیقت ثابت و واحد نمی باشند تا اینکه قابلیّت اخذ در معنای فعل ماضی و فعل مضارع را داشته باشند بلکه برخوردار از یک معنای اضافی و نسبی می باشند به همین جهت می توان گفت: «جاء زید فی شهر کذا و هو یضرب فی ذلک الوقت أو فیما بعده ممّا مضی» و در این مورد فعل «یضرب» اگرچه دلالت بر زمان استقبال دارد و لکن استقبال آن نسبت به زمان نطق و تکلّم نمی باشد بلکه نسبت به زمان مجیء زید می باشد.

فائده: همان طور که ذیل بیان محقّق خوئی «ره» ذکر شده بود فعل ماضی و همچنین فعل مضارع فی حدّ نفسه و بدون وجود قرینه برخلاف به لحاظ خصوصیّت مذکور دلالت بر زمان گذشته یا زمان حال و یا زمان آینده، نسبت به زمان نطق و تکلّم دارند و در مواردی مانند مثال مذکور به لحاظ وجود قرینه معنای ماضی، حال و استقبال، نسبت به زمان نطق و تکلّم لحاظ نمی شود لذا به نظر می رسد مؤیّد دوم صحیح نمی باشد. به همین جهت بعضی از شارحین مانند محقّق حکیم در حقائق در توضیح عبارت «فتأمّل جیّدا» فرموده اند: «یمکن أن یکون إشارة إلی ضعف التأیید لإمكان دعوى كون المراد من الزمان الماضي الّذي يدل عليه الفعل الماضي ما كان ماضيا بالإضافة إلى غيره لكن إطلاقه يقتضي كونه بالإضافة إلى زمان النطق، و قد تقوم قرينة على خلافه، و كيف كان فالمدلول هو الزمان الماضي في الحالين، و كذا الكلام في المضارع فتلخص أن كلا من الفعل الماضي و المضارع دال بمادته على المبدأ و بهيئته على نسبة خاصة أعني القائمة بمبدإ خارج من العدم إلى الوجود أو يخرج و أن تلك الخصوصية هي منشأ فهم الزمان منه، و الأمر سهل‌»[8]

 


[6] أی المضارع.
[7] أی وضعا.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo