درس کفایة الاصول استاد حمیدرضا آلوستانی

کفایه1

1401/02/17

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مقدمات سیزده گانه/مقدمه سیزدهم /بیان مطلب اول : مراد از مشتق اصولی

 

و قبل الخوض في المسألة و تفصيل الأقوال فيها و بيان الاستدلال عليها ينبغي تقديم أمور:

أحدها: أن المراد بالمشتق هاهنا ليس مطلق المشتقات بل خصوص ما يجري منها على الذوات مما يكون مفهومه منتزعا عن الذات بملاحظة اتصافها بالمبدء إو اتحادها معه بنحو من الاتحاد كان بنحو الحلول أو الانتزاع أو الصدور و الإيجاد كأسماء الفاعلين و المفعولين و الصفات المشبهات بل و صيغ المبالغة و أسماء الأزمنة و الأمكنة و الآلات كما هو ظاهر العنوانات و صريح بعض المحققين مع عدم صلاحية ما يوجب‌ اختصاص النزاع بالبعض إلا التمثيل به و هو غير صالح كما هو واضح.

(قبل الخوض...):

مصنّف در مبحث مشتقّ در مجموع به بیان پانزده مطلب می پردازند - شش مطلب به عنوان مقدّمه؛ سه مطلب در مقام بیان اقوال و استدلال بر آنها و شش مطلب هم در پایان، بعد از بیان اقوال و بیان نظریه مختار - لذا مناسب این است که برای روشن شدن تمام جهات بحث، هر یک از این مطالب به صورت مستقلّ مورد بحث و بررسی قرار گیرد.

بیان مطلب اول: مراد از مشتقّ اصولی

در ما نحن فیه سؤالی مطرح می گردد و آن اینکه مراد از مشتقّ در علم اصول چه می باشد؟ آیا مراد از مشتقّ در ما نحن فیه مطلق مشتقّات می باشد یعنی هر کلمه ای که از کلمه دیگر اخذ شده باشد خواه اسم باشد و خواه فعل یا اینکه مراد از آن، مشتقّ صرفی یعنی اسماء مشتقّ و اوصاف اشتقاقی مانند اسم فاعل، اسم مفعول و صفت مشبّهه می باشد؟

در پاسخ به صورت اجمالی گفته می شود: مراد از مشتقّ در ما نحن فیه اسماء مشتقّ در مقابل افعال مشتق می باشد و حروف چون در آنها اشتقاق راه ندارد از محلّ بحث خارج می باشند لذا مرحوم شهید صدر می فرمایند: «لا ریب أنّ موضوع هذا البحث هو الأسماء دون الحروف و الأفعال و إن کان الأخیر مشتقّا بمصطلح آخر»[1]

اسماء نیز بر اقسام مختلفی می باشند. بعضی جامد هستند مانند مصدر ثلاثی مجرّد و بعضی مشتقّ هستند مانند مصدر غیر ثلاثی مجرّد و مشتقّات نیز بعضی وصف می باشند مانند اسم فاعل و اسم مفعول و بعضی وصف نمی باشند لذا مرحوم شهید صدر در ادامه عبارت گذشته می فرمایند: «إلّا أنّ الأسماء أیضا فیها الجامد و فیها المشتقّ و المشتقّ فیه ما یکون وصفا کأسماء المفاعیل و ما لا یکون کأسماء المصادر»[2] به همین جهت لازم است برای روشن شدن مراد از مشتقّ در ما نحن فیه و اینکه شامل کدام یک از اسماء می شود و شامل کدام یک نمی شود بحثی به صورت تفصیلی ذکر گردد.

توضیح مطلب این است که برای مشتقّ اصولیّ و روشن شدن مصادیق آن، دو ضابطه و دو ملاک در کتب اصولی ذکر می گردد و آن اینکه:

أوّلا اسمی در نزد علمای علم اصول، مشتقّ به حساب می آید که قابلیّت حمل بر ذات را داشته باشد مانند «ضارب» که قابلیّت حمل بر ذات مانند «زید» را دارا بوده و می توان گفت: «زید ضارب»؛ با این ضابطه اسماء مشتقّی مانند مصادر غیر ثلاثی مجرّد مثل «إکرام» خارج می شوند چون این اسماء قابلیّت حمل بر ذاتی که متلبّس به آنها است را ندارند مثلا ما نمی توانیم بگوییم: «زید إکرام» و لو اینکه عمل اکرام از او صادر شود و متلبس به آن باشد.

ثانیا چنانچه مبدأ آن از ذات منقضی شود، خود ذات باقی باشد یعنی به گونه ای نباشد که حدوث و بقاء ذات وابسته به مبدأ آن اسم مشتقّ باشد مانند عنوان «کاتب» که هم قابلیّت حمل بر مانند «زید» را دارد در صورتی که متلبّس به مبدأ آن یعنی کتابت باشد و هم با زوال مبدأ یعنی کتابت، ذات زید منقضی نشده و به حال خود باقی می باشد ولی عنوانی مانند «ناطق» خارج می شود چون اگرچه قابلیّت حمل بر ذات مانند «زید» را دارا بوده و می توان گفت: «زید ناطق» ولی با فرض زوال مبدأ آن یعنی نطق، ذات زید منقضی شده و زائل می گردد.

دلیل بر شرط دوم این است که محلّ نزاع در بحث مشتقّ همان طور که بیان شد این است که آیا حمل مشتقّ بر ذاتی که مبدأ آن مشتقّ از آن ذات منقضی شده است، حقیقی است یا مجازی؟ و این بحث فرع بر بقاء ذات بعد از انقضاء مبدأ مشتقّ است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo