درس کفایة الاصول استاد حمیدرضا آلوستانی

کفایه1

1401/02/10

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مقدمات سیزده گانه/مقدمه دوازدهم /تقویت مبنای مصنّف

 

وهم و دفع‌

لعلك تتوهم أن الأخبار الدالة على أن للقرآن بطونا سبعة أو سبعين تدل على وقوع استعمال اللفظ في أكثر من معنى واحد فضلا عن جوازه[1] و لكنك غفلت عن أنه لا دلالة لها أصلا على أن إرادتها كان من باب إرادة المعنى من اللفظ فلعله كان بإرادتها في أنفسها حال الاستعمال في المعنى لا من اللفظ كما إذا استعمل فيها أو كان المراد من البطون لوازم معناه المستعمل فيه اللفظ و إن كان أفهامنا قاصرة عن إدراكها.

وهم و دفع: تقویت مبنای مصنّف

مصنّف بعد از اینکه استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد را نپذیرفته و قائل به استحاله عقلی شده اند، احساس کردند شبهه ای نسبت به مبنای ایشان قابل طرح می باشد لذا درصدد بیان آن شبهه و دفع آن و در حقیقت درصدد تقویت مبنای خود یعنی عدم جواز استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد برآمده اند.

شبهه مذکور این است که در بعضی از روایات آمده است: «قال رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم): «للقرآن ظهر و بطن إلی سبعة أبطن» و در بعضی از روایات: «إلی سبعین...» و معنای بطن داشتن آیات قرآن آن است که در معانی متعدّد استعمال شده اند لذا استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد نه تنها جایز است بلکه واقع هم شده است؛ با این وجود چگونه شما قائل به امتناع عقلی استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد شده اید؟

محقّق خراسانی «ره» در این زمینه دو پاسخ ذکر می کنند:

پاسخ اول این است که شاید مراد از روایات مذکور این است که خداوند متعال درحالی که الفاظ را در معانی ظاهر استعمال نموده، آن معانی باطن را هم اراده نموده است به این صورت که لفظ را در معنای واحد استعمال نموده است ولی آن معانی نیز در لحاظ شارع، وجود داشته است و گویا الفاظ را نشانه و علامت بر آن معانی قرار داده است ولی الفاظ در آن معانی استعمالنشده اند تا اینکه استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد لازم آید.

محقّق خوئی «ره» در مقام رد این پاسخ بر آمده و می فرماید: «أنّه لو کان المراد من البطون ما ذکره أوّلا، لم یکن ذلک موجبا لعظمة القرآن علی غیره و لفضیلته علی سائر المحاورات لإمكان أن يراد المعاني بأنفسها حال التكلم بالألفاظ في غير المحاورات القرآنية، بل يمكن إرادتها كذلك حال التكلم بالألفاظ المهملة فضلا عن الألفاظ الموضوعة، فمن هذه الجهة لا فرق بين الكتاب و غيره بل لا فرق بين اللفظ المهمل و الموضوع فالكل سواء و لا فضل لأحدهما على الآخر. على أنّ لازم ذلك أن لا تكون البطون بطوناً للقرآن و معاني له، بل كانت شيئاً أجنبياً عنه، غاية الأمر إنها أريدت حال التكلم بألفاظه، و كلا الأمرين مخالف لصريح الروايات المشتملة على البطون فهي كما نطقت بإثبات الفضيلة و العظمة للقرآن على غيره من جهة اشتماله على ذلك، كذلك نطقت بإضافة تلك البطون إليه و انها معان للقرآن لا انها شي‌ء أجنبي عنه؛ منها: ما في القرآن آية إلا و لها ظاهر: ظهر: و بطن ...»[2]

پاسخ دوم این است که شاید مراد از روایات مذکور این است که آیات قرآن علاوه بر معنای ظاهری و مطابقی و مستعمل فیه، لوازم متعدّدی نیز دارند که آن لوازم نیز اراده شده است که هر یک از افراد بشر بر اساس درکی که در مسیر تکامل پیدا می کند، آن لوازم و آن بطون را درک می کند.

محقّق خوئی «ره» در مورد پاسخ دوّم می فرمایند: «و أمّا ما ذکره ثانیا، من أنّ المراد من البطون لوازم معناه و ملزوماته – من دون أن یستعمل اللفظ فیها – الّتی لن تصل إلی إدراکها أفهامنا القاصرة إلّا بعنایة من أهل بیت العصمة و الطهارة (علیهم السلام) الّذین هم أهل القرآن فهو الصحیح و تدلّنا علی ذلک روایات کثیرة تبلغ حدّ التواتر إجمالا بلا ریب؛ منها: «إنّ القرآن حیّ لم یمت و إنّه یجری کما یجری اللیل و النهار و کما تجری الشمس و القمر و یجری علی آخرنا کما یجری علی أوّلنا»[3]


[1] أی إمکانه.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo