درس کفایة الاصول استاد حمیدرضا آلوستانی

کفایه1

1401/02/04

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مقدمات سیزده گانه/مقدمه دوازدهم /بیان دو وجه

 

و لا يكاد يمكن جعل اللفظ كذلك[1] إلا لمعنى واحد ضرورة أن لحاظه هكذا [2] في إرادة معنى ينافي لحاظه كذلك[3] في إرادة الآخر حيث إن لحاظه كذلك لا يكاد يكون إلا بتبع لحاظ المعنى فانيا [4] فيه فناء الوجه في ذي الوجه و العنوان في المعنون و معه[5] كيف يمكن إرادة معنى آخر معه[6] كذلك[7] في استعمال واحد؟! مع استلزامه[8] للحاظ آخر غير لحاظه كذلك[9] في هذا الحال.

و بالجملة لا يكاد يمكن في حال استعمال واحد لحاظه وجها لمعنيين و فانيا في الاثنين إلا أن يكون اللاحظ أحول العينين.

مقدّمه: بحث در رابطه با نظریه مصنّف در مورد استعمال اللفظ فی أکثر من معنی بود و بیان شد که ایشان به دو وجه در جهت اثبات امتناع عقلی آن استدلال کرده اند: یکی مسأله فناء لفظ در معنا و دیگری اجتماع دو لحاظ متضاد در شیء واحد در آن واحد. محور بحث در این جلسه تبیین دو وجه مذکور است.

(و لا یکاد ...): بیان وجه اول

حاصل وجه اول آن است که استعمال عبارت است از فانی نمودن لفظ در معنا به گونه ای که مخاطب با شنیدن لفظ یا دیدن کتابت آن، غیر از معنا چیزی را نمی بیند، همان طور که متکلّم و کاتب نیز به هنگام استعمال لفظ چیزی غیر از معنا را نمی بینند به گونه ای که گویا خود معنا را به مخاطب القاء نموده است مانند ریختن شیر درون ظرف و اعطاء آن به دیگری که نه فرد اعطاء کننده و نه فرد دریافت کننده، چیزی غیر از شیر را لحاظ نمی کنند و به عبارتی ظرف، فانی در شیر گردیده و لحاظ نمی گردد؛ در ما نحن فیه نیز لفظ به منزله ظرف و معنا به منزله شیری است که درون ظرف می باشد و همان طور که در یک اعطاء نمی تواند یک ظرف هم فانی در آب قرار داده شود و هم فانی در شیر، در یک استعمال نیز یک لفظ نمی تواند فانی در دو معنای متباین گردد لذا استعمال لفظ واحد در اکثر از معنای واحد مستلزم فانی شدن لفظ واحد در اکثر از معنای واحد بوده و محال می باشد.

(مع استلزامه...): بیان وجه دوم

اما حاصل وجه دوم آن است که استعمال عبارت است از افناء لفظ در معنا ولی نه به گونه ای که لفظ کاملا مغفول عنه متکلّم و سامع باشد بلکه به این صورت که لفظ به لحاظ آلی و مرآتی مورد توجّه و لحاظ مستعمِل بوده و معنا نیز به لحاظ استقلالی مورد توجّه و لحاظ او قرار می گیرد نظیر نشان دادن تصویر یک شیء در آینه که آینه به لحاظ آلی مورد توجّه قرار گرفته و ما به یُنظر است ولی تصویر شیء به لحاظ استقلالی مورد توجّه قرار گرفته است؛ در ما نحن فیه لفظ به منزله آینه و معنا به منزله تصویر است و همان طور که در ارائه یک تصویر، آینه نمی تواند هم آلت و وسیله نمایش یک تصویر بتمامه باشد و هم آلت و وسیله نمایش تصویر دیگر، یک لفظ نیز نمی تواند در یک استعمال هم آلت و وسیله افهام فلان معنا مستقلا قرار داده شود و هم آلت و وسیله افهام معنایی دیگر، زیرا مرآتیّت لفظ برای افاده یک معنا به صورت مستقلّ، متوقّف بر عدم مرآتیّت آن برای معانی دیگر می باشد لذا استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد محال می باشد.

خلاصه آنکه استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد بنابر این فرض که حقیقت استعمال، افناء لفظ در معنا باشد، محال است. بله اگر پذیرفته شود حقیقت استعمال افناء نبوده و بلکه علامت قرار دادن لفظ برای معنا می باشد، استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد ممکن خواهد بود زیرا یک شیء در یک زمان می تواند برای چند چیز علامت قرار داده شود.

محقّق خوئی «ره» بعد از بیان عین عبارت مصنّف می فرمایند: «و لا یخفی أنّ ما أفاده إنّما یتمّ علی ما هو المشهور بین المتأخّرین من أنّ حقیقة الاستعمال لیست مجرّد جعل اللفظ علامة لإرادة تفهیم المعنی بل إیجاد للمعنی باللفظ و جعل اللفظ فانیاً فی المعنی و وجهاً و عنواناً له و علی ذلک فلا یمکن استعمال اللفظ فی المعنیین علی نحو الاستقلال لأنّ لازمه فناء اللفظ فی کلّ واحد منهما فی آنٍ واحد و هو محال، کیف فإنّ إفناءه فی أحدهما و جعله وجها و عنواناً له یستحیل أن یجتمع مع إفنائه فی الآخر و جعله وجهاً و عنواناً له فاللفظ الواحد لا یعقل أن یکون وجودا لمعنیین مستقلّین فی زمن واحد»[10]


[1] اینکه وجه و عنوان برای معنا است.
[2] به صورت وجه و عنوان برای معنا.
[3] به صورت وجه و عنوان.
[4] حال برای «اللفظ».
[5] مع فناء اللفظ فی المعنی.
[6] معنای اول.
[7] بگونه ای که وجه و عنوان برای معنای دیگر باشد.
[8] أی استلزام إرادة معنی آخر.
[9] وجه و عنوان بودن برای معنا.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo