درس کفایة الاصول استاد حمیدرضا آلوستانی

کفایه

1401/01/31

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مقدمات سیزده گانه/مقدمه دوازدهم /بیان نظریه مصنّف

 

أظهرها عدم جواز الاستعمال في الأكثر عقلا.

و بيانه أن حقيقة الاستعمال ليس مجرد جعل اللفظ علامة لإرادة المعنى بل جعله وجها و عنوانا له بل بوجه نفسه كأنه الملقى و لذا يسري إليه قبحه و حسنه كما لا يخفی

مقدّمه: بیان شد که در کتاب کفایه سه نظریه درباره استعمال اللفظ فی أکثر من معنی مورد توجّه قرار می گیرد: یکی نظریه محقّق خراسانی «ره» که قائل به امتناع ذاتی و عقلی استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد هستند؛ دیگری نظریه محقّق قمی «ره» که قائل به امکان ذاتی بوده لکن در مرحله، امکان وقوعی معتقدند امکانی برای وقوع آن وجود ندارد فلذا جایز نمی باشد و سومین نظریه از صاحب معالم «ره» که هم امکان ذاتی را پذیرفته و هم امکان وقوعی را و معتقد است در الفاظ مفرد به صورت مجازی و در الفاظ تثنیه و جمع به صورت حقیقی واقع می شود. از این جا بحث حول نظریه مصنّف پیگیری می شود.

(أظهرها عدم جواز الاستعمال...): بیان نظریه مصنّف؛ امتناع عقلی

مشهور اصولیّون به خصوص متأخرین و معاصرین، قائل به امتناع عقلی استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد شده و برای اثبات مدّعای خود ادلّه متعدّدی را مطرح کرده اند.

بعضی مانند صاحب فصول[1] برای قول به امتناع، مسأله لزوم تناقض را مطرح نموده و برای تقریر آن وجوهی ذکر می کنند؛ یکی از وجوه این است که موضوع له الفاظ، معانی با قید «وحدة» می باشد و حکم به جواز استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد به استعمال حقیقی، مقتضی آن است که لفظ در هر یک از معانی به تنهایی استعمال نشده باشد و این تناقض در مقام وضع را به همراه دارد. البته ایشان در ادامه پاسخ می دهند که الفاظ برای معانی به قید وحدت وضع نشده اند.

بعضی مانند محقّق نائینی «ره» مسأله عدم امکان لحاظ دو معنای مستقل در آن واحد را مطرح نموده و در این زمینه می فرمایند: «لازم الاستعمال فی المعنیین تعلّق اللحاظ الاستعمالی فی آنٍ واحد بمعنیین و لازمه الجمع بین اللحاظین فی آنٍ واحد و هو ممتنع عقلا»[2]

و بعضی مانند محقّق اصفهانی «ره» مسأله استحاله ایجاد دو معنا به وسیله یک لفظ واحد در آنِ واحد را مطرح نموده و می فرمایند: «و التحقیق أنّ الأمر فی الاستحالة أوضح من ذلک؛ بیانه أنّ حقیقة الاستعمال إیجاد المعنی بالجعل و المواضعة و التنزیل لا بالذات إذ لا یعقل أن یکون وجود واحد وجوداً لماهیّتین بالذات کما هو واضح و حیث أنّ الموجود الخارجیّ بالذات واحد فلا مجال لأن یقال بأنّ وجود اللفظ وجود لهذا بالمعنی خارجاً وجود آخر لمعنی آخر حیث لا وجو آخر کی ینسب إلی الآخر بالتنزیل و لیس الاستعمال إلّا إیجاد المعنی بنحو وجوده اللفظی خارجاً»[3]

محقّق خراسانی «ره» در ما نحن فیه مسأله استحاله فناء لفظ در دو یا چند معنا در آن واحد را مطرح نموده اند.

خلاصه بیان مصنّف این است که حقیقت استعمال چیزی جز فانی نمودن لفظ در معنا نیست و فانی نمودن لفظ واحد در چند معنا در زمان واحد ممکن نیست به همین جهت استعمال لفظ واحد در اکثر از معنای واحد امکان ندارد؛ مضاف بر اینکه لازمه استعمال مذکور جمع شدن دو لحاظ متضادّ در شیء واحد در آن واحد می باشد.

توضیح استدلال مصنّف: ریشه استدلال مصنّف مانند استدلال بسیاری از قائلین به امتناع به حقیقت استعمال برمی گردد به این صورت که حقیقت استعمال، علامت قرار گرفتن لفظ برای معنا نمی باشد - تا اینکه مانعی وجود نداشته باشد از اراده کردن دو یا چند معنا در زمان واحد زیرا اگر لفظ علامت برای معنا باشد، مانعی ندارد که یک شیء علامت برای دو یا چند امر در زمان واحد واقع شود- بلکه حقیقت استعمال، فناء لفظ در معنا می باشد لذا تمام توجّه مخاطب به معنا است و گویا معنا مستقیما و بدون واسطه به مخاطب القاء شده است و شاهد آن این است که ما می بینیم اگر در یک موردی معنایی از حسن یا قبح برخوردار باشد، این حسن یا قبح به لفظ نیز سرایت کرده و انسان ها از بکار بردن الفاظ برخوردار از معنای قبیح اجتناب کرده و از بکارگیری الفاظ برخوردار از معنای نیکو لذت می برند.

این استدلال در عبارت مصنّف به دو وجه و دو کیفیّت بیان شده است: یکی با عبارت «و لا یکاد یمکن جعل اللفظ کذلک إلّا لمعنی واحد» و دیگری با عبارت «مع استلزامه للحاظ آخر غیر لحاظه کذلک فی هذا الحال»[4]

 


[1] فصول، ص55.
[3] نهایة الدرایة، ج1، ص103.
[4] ادامه این مبحث در جلسه آینده خواهد آمد إن شاء الله.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo