درس کفایة الاصول استاد حمیدرضا آلوستانی

کفایه1

1400/10/20

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مقدمات سیزده گانه(مقدمه نهم)/مطلب چهارم(بیان مصنّف) /بیان فائدة

 

و قبل الخوض في تحقيق الحال لا بأس بتمهيد مقال و هو أن الوضع التعييني كما يحصل بالتصريح بإنشائه[1] كذلك يحصل باستعمال اللفظ في غير ما وضع له[2] كما إذا وضع له[3] ، بأن[4] يقصد الحكاية عنه[5] و الدلالة عليه بنفسه[6] لا بالقرينة و إن كان لا بد حينئذ من نصب قرينة إلا أنه للدلالة على ذلك[7] لا على إرادة المعنى كما في المجاز فافهم.

مقدّمه: تاکنون سه مطلب در رابطه با مسأله حقیقت شرعیه بیان گردید. مطلب اول، تحریر محلّ بحث در حقیقت شرعیه؛ مطلب دوم، کیفیّات قابل تصوّر در مورد حقیقت شرعیه به لحاظ مقام ثبوت و مطلب سوّم، اقوال موجود در مسأله. اکنون بحث در رابطه با مطلب چهارم می باشد یعنی بیان محقّق خراسانی «ره».

(و قبل الخوض ...)

مطلب چهارم: بیان مصنّف

مصنّف «ره» قبل از ورود به بیان نظریه خود در جهت ثبوت حقیقت شرعیه یا نفی حقیقت شرعیه، یک بحث ثبوتی و مقدّماتی را مطرح می کنند و آن اینکه ما دو نوع وضع تعیینی داریم: یکی وضع تعیینی به انشاء و تصریح واضع (کیفیّت اولی که در مطلب دوم ذکر گردید) و دیگری وضع تعیینی به استعمال واضع علی نحو الحقیقه یعنی واضع ابتدا و بدون اینکه هیچ حالت سابقه ای بین یک لفظ و معنا وجود داشته باشد و بدون اینکه بین یک لفظ و معنا علاقه و مناسبتی را لحاظ کرده باشد و قرینه بر آن قرار داده باشد، آن لفظ را در آن معنا بکار میگیرد و غرض او از این بکارگیری این است که به مخاطبین خود بگوید من این لفظ را برای فهماندن فلان معنا قرار داده ام (کیفیّت چهارمی که در مطلب دوم ذکر گردید).

ایشان در ادامه می فرمایند: از آنجا که شارع مقدّس الفاظی مانند صوم و صلاه را در معانی شرعیه و مستحدثه بکارگرفته است و از طرفی هم این استعمالات از نوع استعمال مجازی و با قرینه نبوده و همچنین از نوع استعمال حقیقی به معنای استعمال لفظ در معنای موضوع لهی که در گذشته ثابت شده است، نمی باشد؛ این نتیجه حاصل می گردد که استعمالات مذکور از نوع دوم است یعنی شارع مقدّس این الفاظ را در معانی شرعیه خاصّ بکارگرفته و غرض او از بکارگیری الفاظ مذکور در معانی شرعیه و مستحدثه علاوه بر تفهیم آن معنا به مخاطبین، ایجاد علقه وضعیه بین آن لفظ و آن معنای خاصّ می باشد.

و [8] كون استعمال اللفظ فيه كذلك[9] في غير ما وضع له بلا مراعاة ما اعتبر في المجاز فلا يكون بحقيقة و لا مجاز، غير ضائر بعد ما كان مما يقبله الطبع و لا يستنكره و قد عرفت سابقا أنه في الاستعمالات الشائعة في المحاورات ما ليس بحقيقة و لا مجاز.

به عبارت دیگر اگرچه غالب استعمالات و ظاهر آنها این است که متکلّم الفاظ را به عنوان ابزاری در جهت فهماندن معنای مورد نظر متکلّم بکار می گیرد و لکن در استعمالات مذکور - یعنی استعمال الفاظی مانند صلاه و صوم در معانی مستحدثه - با وجود قرائنی در جهت ایجاد علقه وضعیه نیز بکارگرفته است و اگر کسی بگوید که کیفیت مذکور تالی فاسدی دارد و آن اینکه استعمال به کیفیّت مذکور (استعمال به انگیزه وضع) نه از نوع استعمال حقیقی و استعمال در موضوع له است چون حالت سابقه ای برای این معنا به لحاظ علقه وضعیه وجود ندارد و نه از نوع استعمال مجازی و استعمال در غیر موضوع له است چون در استعمال مذکور در همه موارد علاقه و مناسبت وجود ندارد مضاف بر اینکه به کیفیّت مجاز یعنی استعمال با قرینه بکارگرفته نشده است؛

در پاسخ گفته می شود: همانطور که در گذشته ذیل مقدّمه چهارم از مقدّمات سیزده گانه بیان شد، مانعی وجود ندارد که یک استعمال مانند استعمال لفظ در نوع آن یا استعمال لفظ در مثل آن از عنوان استعمال حقیقی یا استعمال مجازی برخوردار نباشد و چنین امری در محاورات عرفیه رائج بوده و قابل انکار نمی باشد.

فائدة: بیان مذکور از جهات مختلف مورد تحلیل، نقد و بررسی قرار گرفته است. بعضی به لحاظ صغروی آن را مورد بررسی قرار داده و گفته اند آیا استعمال به کیفیّت مذکور به قصد انشاء می باشد یا به قصد اخبار؟ یعنی آیا متکلم به واسطه استعمال مذکور در صدد ایجاد علقه وضعیه می باشد یا اینکه در صدد اظهار و ابراز علقه وضعیه ای است که در گذشته در نفس خود یا در جمع خاصّی بین لفظ و معنا ایجاد نموده است؟

و بعضی دیگر مانند محقق نائینی «ره» با نگاه کبروی بحث مذکور را مورد نقد و بررسی قرار داده اند. ایشان می فرمایند: هرگاه لفظی در مقام وضع بکارگرفته می شود نگاه واضع به آن لفظ یک نگاه استقلالی است یعنی لفظ را در یک طرف قرار داده است و معنا را در طرف دیگر و سپس بصورت یک قضیه حملیه، لفظ مذکور را برای آن معنا قرار می دهد ولی زمانی که متکلّم لفظی را در مقام استعمال در جهت تفهیم معنای آن بکار می گیرد، نگاه او به لفظ یک نگاه آلی و ابزاری می باشد لذا نمی توان گفت که متکلّم در هنگام استعمال در آنِ واحد هم نگاه استقلالی به لفظ داشته باشد و هم نگاه آلی و ابزاری و به تعبیری لازمه مدّعای مذکور یعنی وضع استعمالی، اجتماع لحاظین متضادّین فی شیء واحد و فی آنٍ واحد است و هو محال.[10]

البته در مقام پاسخ از ایراد مذکور بیاناتی ذکر شده است مثلا محقّق عراقی «ره» در بدائع الأفکار در مقام دفع ایراد مذکور می فرماید: هرگاه لفظی در مقام وضع قرار داده می شود حیثیّت طبیعت لفظ مدنظر واضع قرار می گیرد ولی زمانی که لفظ در مقام استعمال بکارگرفته می شود به عنوان فرد و مصداقی از آن طبیعت لحاظ می شود فلا یلزم بإنشاء الوضع بالاستعمال اجتماع اللحاظین فی شیء واحد.[11]

ولی به هر حال همان طور که ذیل کیفیّت چهارم از مطلب دوم بیان شد اینگونه استعمال و بکارگیری امری رائج عند العقلاء بوده و در مواردی خاص مانند نام گذاری فرزندان و اختراعات بکارگرفته می شود و طبع آدمی این چنین استعمال و بکارگیری را در جهت تفهیم معنای لفظ و در عین حال ایجاد علقه وضعیه می پذیرد لذا بیان ایرادات صغروی و کبروی و نقد وبررسی آنها چندان حائز اهمیّت نمی باشد مضاف بر اینکه از مجال بحث ما نحن فیه خارج است.

 


[1] أی بإنشاء الوضع.
[2] به این معنا که در گذشته بصورت وضع تعیینی تصریحی، وضعی صورت نگرفته است.
[3] یعنی به کیفیّت ما وضع له و علی وجه الحقیقة و بدون وجود قرینه.
[4] تصویر برای چگونگی تحقّق وضع تعیینی بوسیله استعمال است.
[5] أی عن الوضع أو ما وضع له.
[6] أی بنفس الاستعمال.
[7] علی ذلک القصد.
[8] استیناف بیانی و پاسخ به سؤال مقدّر است و آن اینکه مطابق بیان شما تحقّق وضع بسبب استعمال موجب می شود که استعمال اول نه متصف به استعمال حقیقی گردد بدلیل آنکه در موضوع له خود استعمال نشده است و نه متصف به استعمال مجازی گردد چون استعمال مجازی متوقّف بر وجود علاقه و قرینه می باشد درحالی که در ما نحن فیه شما مدعی هستید که علاقه و قرینه ای درکار نمی باشد.
[9] به قصد وضع.
[11] بدائع الأفکار، ج1، ص106.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo