درس کفایة الاصول استاد حمیدرضا آلوستانی

کفایه1

1400/10/07

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مقدمان سیزده گانه(مقدمه هفتم)/علامت سوم(اطراد و عدم آن) /دامه مطلب اول(تعریف اطراد)

 

مقدّمه: تاکنون در رابطه با تعریف عنوان اطّراد و مراد علمای علم اصول از آن، سه نظریه مطرح گردید که در عبارات مرحوم مظفّر، محقّق اصفهانی «ره» و محقّق خوئی «ره» به آنها پرداخته شد. در ادامه، بیانی از شهید صدر «ره» ذکر می گردد که در آن بطور کلی چهار معنا را برای اطّراد در نظر گرفته و برخی از وجوه گذشته را ذیل این چهار معنا قرار داده و سپس نظر خود را نسبت به هریک بیان می کنند.

مرحوم شهید صدر در مورد تعریف اطّراد و مراد از آن چهار وجه را ذکر می نمایند: 1) اطّراد التبادر 2) اطّراد الاستعمال 3) الاطّراد فی التطبیق 4) اطّراد الاستعمال من دون قرینة.[1]

در توضیح وجه اول یعنی «اطّراد التبادر» می فرمایند: «بأن یطلق المستعلم اللفظ مراراً عدیدة و فی أوضاع و حالات مختلفة و یتبادر منه فی جمیع ذلک معنی واحدا»[2] یعنی کسی که می خواهد معنای لفظی را یاد بگیرد آن را به صورت مکرّر و زیاد در اوضاع و حالات مختلف بکار می برد و اگر در همه استعمالات، معنای واحدی از آن فهمیده شود به این نتیجه می رسد که معنای مذکور، معنای حقیقی و موضوع له لفظ می باشد.

ایشان نسبت به این معنا می فرمایند: «و الاطّراد بهذا المعنی یکون بحسب الحقیقة مُشخِّصاً لصغری علامیّة التبادر و لیس علامة مستقلّة لما تقدّم من أنّ التبادر و انسباق المعنی من اللفظ إنّما یکون علامة علی الحقیقة فیما إذا کان حاقّیّاً أی مستندا إلی الوضع لا القرینة أو الاُنس الشخصی و باطراد التبادر ینفی عادة استناد التبادر إلی غیر الوضع...»[3] یعنی اطراد به تفسیری که ذکر شده است نهایتا دلالت بر این دارد که بکارگیری لفظ مورد نظر در معنای مورد استعلام از حاقّ لفظ بوده و در جهت فهماندن آن معنای خاصّ، قرینه ای در کار نمی باشد لذا اطّراد به تفسیر مذکور نهایتا یکی از صغریات علامت تبادر را فراهم می نماید و یک علامت مستقلّ و جدیدی به حساب نمی آید در حالی که در کتب اصولی، اطراد به عنوان یک علامت مستقلّ ذکر شده است و این نشان دهنده آن است که عنوان اطّراد برخوردار از معنا و تفسیری غیر از عنوان تبادر می باشد.

ایشان در توضیح عنوان دوم یعنی «اطّراد الاستعمال» می فرمایند: «و یراد به صحّة استعمال اللفظ فی معنی معیّن فی موارد مختلفة مع إلغاء جمیع ما یحتمل کونه قرینة علی إرادة المجاز»[4] یعنی مراد از اطّراد استعمال این است که یک لفظ در یک معنای معیّن ولی در موارد مختلف بکارگرفته شود بگونه ای که احتمال وجود قرینه در جهت فهماندن آن معنای خاص به واسطه آن لفظ وجود نداشته باشد.

ایشان در ادامه می فرمایند: «قد ذکر السیّد الاستاذ «دام ظلّه» أنّ هذا الاسلوب هو الطریقة الوحیدة المتّبعة غالباً لمعرفة الحقیقة و الوضع»[5] و سپس درصدد ایراد بر این تفسیر از اطّراد برآمده که توضیح آن در جلسه گذشته ذیل بیان محقّق خوئی ذکر گردید.

و اما در توضیح عنوان سوم یعنی «الاطّراد فی التطبیق» می فرمایند: «الثالث الاطّراد فی التطبیق بلحاظ الحیثیّة الّتی اُطلق من أجلها اللفظ کما إذا اُطلق الأسد علی حیوان باعتباره مفترساً و کان مطّرداً فی تمام موارد وجود حیثیّة الافتراس فی الحیوان فیکون علامة کونه حقیقة فی تلک الحیثیّة»[6] یعنی هرگاه لفظی در افراد و مصادیق متعدد بکارگرفته شود و در این بکارگیری لفظ در آن افراد و مصادیق حیثیّت و خصوصیّت خاصّی لحاظ شده باشد، نشان دهنده آن است که آن لفظ برای آن حیثیّت و خصوصیّت وضع شده است و چون آن حیثیّت و خصوصیّت در آن افراد و مصادیق وجود دارد لذا آن لفظ در مورد آن افراد و مصادیق بکارگرفته می شود مثلا زمانی که لفظ اسد را برای حیوانی بخاطر درنده بودن آن بکار می بریم و چنین استعمالی در تمام مواردی که حیثیّت درندگی در حیوان وجود دارد، شایع باشد، علامت حقیقی بودن معنای درندگی در لفظ اسد خواهد بود.

ایشان در ادامه در مقام نقد تفسیر مذکور می فرماید: «و قد اعترض علیه المحقّق الخراسانی «ره» بأنّ هذا المعنی من الاطّراد ثابت فی المعانی المجازیة أیضا إذا کان یحفظ فیه مصحّح المجاز»[7] یعنی اگر خصوصیّت و حیثیّت خاصی در بکارگیری یک لفظ در یک معنایی لحاظ گردد و بخاطر آن خصوصیّت و حیثیّت بکارگیری آن لفظ در آن معنا صحیح بوده و رایج باشد، در استعمالات مجازی نیز با لحاظ خصوصیّت و حیثیّت خاصّ یعنی علاقه مصحّح استعمال مجازی، بکارگیری آن لفظ در معنای مجازی نیز صحیح بوده و رایج می باشد لذا اطّراد به تفسیر مذکور نیز نمی تواند کاشف از معنای حقیقی و موضوع له لفظ باشد.

و اما در تفسیر عنوان چهارم یعنی «اطّراد الاستعمال من دون قرینه» می فرمایند: مراد از این عنوان، عنوان دوم یعنی اطراد الاستعمال و بیان محقّق خوئی «ره» نمی باشد تا ایرادات گذشته بر آن وارد باشد بل بمعنی الاستدلال بشیوع الاستعمال فی معنی بلا قرینة علی أنّه المعنی الحقیقی لأنّ الأمر یدور بین أن تکون جمیع تلک الاستعمالات الکثیرة مجازا من دون قرینة أو حقیقة و المجاز بلا قرینة و إن کان استعمالا صحیحا و واقعا خارجا و لکنّه لا شکّ فی عدم کونه مطّردا و شایعا بحیث یشکّل اتّجاهاً نوعیّا فی الاستعمالات فیکون الاطراد المذکور نافیا لاحتمال المجازیّة لا محالة.[8] یعنی شیوع استعمال یک لفظ در یک معنا علامت بر این است که استعمال آن لفظ در آن معنا بدون قرینه بصورت شایع و رایج، استعمال حقیقی و استعمال در موضوع له می باشد چون استعمال یک لفظ در یک معنای مجازی اگرچه بدون قرینه صحیح می باشد و لکن قطعا شایع و رایج نمی باشد لذا همین اطراد و شیوع علامت بر حقیقت بودن می باشد.

ظاهرا مرحوم شهید صدر همین معنا و تفسیر چهارم را در مورد اطّراد می پذیرند لذا ایرادی بر این تفسیر ذکر نمی کنند و بلکه در پایان می فرمایند: «قد اتضح علی ضوء مجموع ما تقدّم: أنّ العلامة الأساسیّة علی الوضع هی التبادر من ناحیّة و شیوع الاستعمال من غیر قرینة من ناحیة اُخری»[9]

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo