درس کفایة الاصول استاد حمیدرضا آلوستانی

کفایه1

1400/09/21

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مقدمات سیزده گانه/مقدمه هفتم /علائم حقيقة و مجاز(3) تبادر

 

لا يخفى أن تبادر المعنى من اللفظ و انسباقه إلى الذهن من نفسه و بلا قرينة علامة كونه حقيقة فيه‌.

مقدّمه: در ابتدای ورود به مقدّمه هفتم چند نکته در جهت روشن شدن زوایای بحث از علائم حقیقت و مجاز مطرح گردید که مهمترین این نکات مربوط به ثمره بحث از این علامات و همچنین تحریر محلّ بحث بود. اکنون حول محور عبارت مصنّف وارد بحث از خود این علائم شده و هر یک را بصورت تفصیلی مورد بررسی قرار می دهیم.

(لا یخفی):

بیان علائم

بعضی از علماء مانند محمد تقی اصفهانی «ره» در هدایة المسترشدین[1] دوازده علامت را در این زمینه ذکر نموده و به جز آنها موارد دیگری را نیز مطرح می نمایند که به نظر ایشان به یکی از امور دوازده گانه بازگشت می کند و در پایان[2] هم به بیان یک قاعده عمومی در این زمینه پرداخته اند اما محقّق خراسانی «ره» در ما نحن فیه سه علامت را که عمده ادلّه می باشند، ذکر می نمایند که عبارتند از تبادر؛ عدم صحّت سلب و صحّت سلب و اطّراد و عدم اطّراد.

(أنّ تبادر المعنی):

علامت اوّل: تبادر

برای روشن شدن هر علامت، لازم است آن را در قالب چهار مطلب مورد بحث و بررسی قرار داد: یکی اینکه مراد از این علامت چیست؟ دیگر اینکه چگونه این علامت، موجب تشخیص معنای موضوع له لفظ می شود؟ سوّم اینکه نقص و ایراد وارد بر هر علامت چیست و چگونه دفع می گردد و چهارم اینکه حدود و گستره هر علامت روشن گردد.

مطلب اول: تعریف تبادر

غالبا تبادر را به گونه ای تعریف نموده اند که دلالت می نماید بر سبقت گرفتن یک معنا از بین معانی به این صورت که لفظی در لغتی از لغات برخوردار از دو یا چند معنا می باشد و لکن به محض شنیدن آن لفظ بدون اینکه قرینه ای در کار باشد یکی از آن معانی پیشی گرفته و با سرعت در ذهن آدمی حاضر می گردد. عبارت مصنّف که می فرماید: «أنّ تبادر المعنی من اللفظ و انسباقه إلی الذهن» ظهور در همین معنا دارد.

شهید صدر «ره» نیز می فرماید: «یراد بالتبادر انسباق معنی معیّن إلی الذهن عند اطلاقه»[3] و این بیان نیز مانند بیان مصنّف ظهور در معنای مذکور دارد.

صاحب منتقی الاصول نیز در تعریف تبادر می فرماید: «هو انسباق المعنی من اللفظ حال اطلاقه بلاقرینة»؛[4] بیان ایشان نیز ظهور در معنای مذکور دارد.

خلاصه آنکه با مراجعه به کتب اصولی مختلف به این نتیجه میرسیم که غالبا همین معنای ظاهری لفظ تبادر را به عنوان معنای اصطلاحی آن قرار داده اند و لکن بعضی از اصولیّون تصریح نموده اند که معنای لغوی و ظاهری تبادر در ما نحن فیه مراد نمی باشد بلکه تبادر در ما نحن فیه به معنای «حضور المعنی فی الذهن» می باشد. مثلاً حضرت امام «ره» می فرمایند: «لیس المراد منه ما یفهم من لفظه؛ أی سبق المعنی بالنسبة إلی معنی آخر فی الذهن أو سرعة حصوله فیه بل المراد منه هو حصول المعنی من اللفظ فی الذهن و ظهور اللفظ بنفسه فیه من غیر قرینة و هو من علائم الربط المعهود».[5]

محقق خوئی «ره» نیز در تعریف تبادر می فرماید: «هو خطور المعنی فی الذهن بمجرّد سماع اللفظ و اطلاقه من دون لحاظ أیّة قرینة و عنایة فی البین من حالیّة أو مقالیّة».[6]

خلاصه آنکه بعضی از اصولیّون می فرمایند: ملاک و مناط در حصول تبادر، سبقت گرفتن یک معنا از معانی دیگر نمی باشد بلکه ملاک در حصول تبادر، حاضر شدن معنا به هنگام شنیدن لفظ در ذهن می باشد بدون اینکه هیچ مُعین و کمک کننده ای مانند قرائن یا انصراف در حضور این معنا در ذهن تأثیر داشته باشد. به عبارتی حاضر شدن معنا در ذهن سامع از حاقّ لفظ باشد نه به واسطه امور دیگر مانند قرائن مقالیه یا مقامیه و یا اموری مانند انصراف و به نظر می رسد همین معنای دوم برای تبادر در اصطلاح اصولیّون صحیح می باشد چون واضح است که برای حصول تبادر لازم نیست که یک لفظ برخوردار از دو یا چند معنا باشد و یکی از آن معانی بر معانی دیگر سبقت گرفته و با سرعت در ذهن مخاطب حاضر گردد؛

مضاف بر اینکه اگر کسی تبادر را به «انسباق المعنی» تعریف نماید لازمه آن این است که در مشترک لفظی که برخوردار از دو یا چند معنای حقیقی به اوضاع متعدد می باشد، تنها یک معنا را که از بقیه معانی سبقت می گیرد بعنوان معنای حقیقی بپذیرد و بقیه معانی را معنای حقیقی نداند و حال آنکه اگر به «حضور المعنی فی الذهن» تعریف گردد این تالی فاسد را به دنبال نخواهد داشت زیرا هر معنایی که بدون تکیه بر عوامل خارج از حاقّ لفظ، در ذهن حاضر شود، معنای حقیقی آن لفظ به حساب خواهد آمد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo