درس کفایة الاصول استاد حمیدرضا آلوستانی

کفایه1

1400/09/15

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مقدمات سیزده گانه/مقدمه شم /وضع المرکبات(3)

مقدّمه: بیان شد که در تقریر محلّ نزاع در مسأله وضع مرکّبات، سه احتمال در کتب اصولی وجود دارد. در جلسه قبل احتمال اول مطرح گردید و گفته شد که این احتمال در غالب کتب اصولی بعنوان تقریر محلّ نزاع مورد توجّه قرار گرفته است. در ادامه دو احتمال دیگر ذکر می گردد.

احتمال دوم: حضرت امام «ره» در مقام تحریر محلّ بحث می فرمایند: «أظنّ أنّ القول المقابل للمشهور[1] هو وضع مجموع الجملة لإفادة المعانی التصدیقیّة بأقسامها و خصوصیّاتها فجملة «زیدٌ قائمٌ» موضوعة لإفادة الهوهویّة التصدیقیّة کما أنّ مفرادتها وضعت للمعانی التصوّریّة فالاختلاف بین المشهور و غیره فی أنّ الدالّ علی المعانی التصدیقیّة هل هی الهیئات أو مجموع الجملة کما یشهد به کلام ابن مالک الآتی؟ و لا أظنّ أن یکون مراد القائل بالوضع للمجموع هو ما نسب إلیه المتأخّرون من وضع جدید له من غیر إفادة شیء ممّا هو واضح الفساد».[2]

توضیح بیان حضرت امام «ره» این است که الفاظی که در لغات و زبان های مختلف در بین مردم، رایج و متداول است برای افاده و استفاده بشر در مقام تفهیم و تفهّم است و همین الفاظ و لغات برای رفع نیاز بشر کافی است اما به غیر از الفاظی که دارای معانی خاصّی هستند بشر به یک چیز دیگری هم نیاز دارد و آن افهام معانی تصدیقیه است یعنی همان ترکیبات با وجود مفردات و واژه هایی که در یک نسبت وجود دارد و مفید معانی تصوّریه می باشند، در جهت تکمیل تفهیم و تفهّم نیازمند افاده معانی تصدیقیه نیز می باشند و این امری نیست که مورد اهمال قرار گیرد و چون لفظ خاصّی در بین مفردات، منتقل کننده مخاطبین به معانی تصدیقیه نمی باشد باید پذیرفته شود که سبب و ابزار انتقال معانی تصدیقیه به مخاطبین، وضع جملات با لحاظ مجموعه جملات می باشد.

ایشان در ادامه می فرمایند: تفاوت نظریه مشهور با نظریه مذکور در این است که مطابق نظریه مشهور هیئت کلام دلالت بر معانی تصدیقیه دارد ولی در مقابل عده ای معتقدند که مجموع جمله برای افاده معانی تصدیقیه وضع شده است لذا جمله «زید قائم»، مفردات آن برای افاده معانی تصوّریه وضع شده اند و مجموع جمله که مرکّب از مفردات آن و ضمیمه آن مفردات به یکدیگر می باشد برای افاده معانی تصدیقیه وضع شده اند.

احتمال سوّم: این احتمال را نیز حضرت امام «ره» ذکر کرده اند. ایشان در ادامه می فرماید: «نعم هنا احتمال آخر هو کون المجموع موضوعاً لإفادة ما تفید الهیئة علی سبیل الترادف».[3]

مطابق این احتمال، قائلین به وضع مرکّبات درصددند که بگویند: مجموع جمله به لحاظ مفردات آن و ضمیمه مفردات به یکدیگر برخوردار از وضع جدیدی می باشند و لکن به واسطه این وضع جدید، معنای جدیدی (یک معنای تأسیسی) افاده نمی شود بلکه درصدد تأکید همان معنایی است که به واسطه هیئت جملات افاده می گردد مثلا هیئت جمله اسمیه در جهت افاده ثبوت شیء لشیء می باشد لذا مجموع جمله مذکور نیز در جهت افاده همین معنا وضع شده است.

ایشان در ادامه احتمال اول را واضح البطلان می دانند و حتّی می فرمایند: «و لا ینقضی تعجّبی من بعض المدقّقین من المحشّین علی الکفایة کیف ادّعی أنّ کلام ابن مالک ظاهر فی أنّ محلّ النزاع هذا الأمر البدیهی البطلان قائلا: إنّه لا يخفى على مثل ابن مالك أنّ الوضع نوعيّ لا شخصيّ‌ و لا أدري أنّه ما فهم من كلامه و ما موضع دلالته على أنّ النزاع فيه؟»[4]

ایشان احتمال دوّم و همچنین احتمال سوّم را نمی پذیرد و نسبت به این دو احتمال می گوید ایرادی که از جانب ابن مالک نقل شده است وارد است و آن اینکه اگر مرکّبات برخوردار از وضع جدید و مستقلّی باشند ما نمی توانیم یک جمله جدیدی را بکار ببریم مگر اینکه در گذشته استعمال شده باشد یا واضعی آن را وضع نموده باشد چون فرض وضع نیازمند وجود حالت سابقه می باشد لذا بعد از عدم پذیرش هیچ یک از احتمالات مذکور در پایان می فرماید: «فتحصّل ممّا ذکرنا أنّ الحقّ ما علیه المشهور من أنّ الدالّ علی المعانی التصدیقیّة هی الهیئات و لا وضع لمجموع الجملة».[5]

خلاصه اینکه ایشان نیز همانند مشهور اصولیّون قائل به این می باشند که برای مجموع جمله لا لحاظ مفردات و هیئات آن جمل، وضع جدید و مستقلّی در جهت افاده معنایی خاصّ مانند معانی تصدیقیّه وجود ندارد.

فائدة: به نظر می رسد مراد نحویون از بیان مذکور و آوردن عنوان مرکّبات در مقابل مفردات همان وضع هیئت می باشد نه اینکه مراد آنها وضع مجموع جمله با لحاظ مفردات و هیئت خاصّه لذا طرح بحث مذکور با احتمالاتی که ذکر شده است صحیح نبوده و دلیلی بر آن وجود ندارد لذا ما می بینیم با مراجعه به کتب نحوی در هیچ موردی نحویون قائل به چنین مطلبی نشده اند و بلکه تصریح می نمایند به هیئات مختلف برای افاده معانی مختلف مثلا می گویند در جمله «إیّاک نعبد» چون جمله فعلیه بوده و هیئت ترکیبیه آن تغییر کرده و مفعول که جایگاهش مؤخر است، مقدّم شده است لذا این هیئت در جهت افاده معنای حصر وارد شده است یا می گویند: «سبحانک» و مانند آن در جهت افاده معنای تعجّب بکار گرفته می شود و یا می گویند در جمله «ما ضرب إلّا زید» هیئت نفی و اثبات برای افاده حصر بکارگرفته می شود و هکذا.

بنابراین مراد نحویون از اینکه می گویند: «للمرکبّات وضع کما فی المفردات» این است که همچنان که مفردات از وضع مستقلّی برخوردار بوده و هر مفردی درجهت افاده معنای خاصّی بکارگرفته می شود، جملات و هیئات ترکیبیه نیز برخوردار از وضع مستقلّی بوده و در جهت افاده معنای خاصّی بکارگرفته می شوند لذا اگر در همان جهتی که وضع صورت گرفته است بکار گرفته نشوند یا از باب مجاز است و یا از باب تنزیل و مانند آن و آثاری را نیز برای استعمال مجازی مرکّبات یا تنزیل و مانند آن بیان می نمایند لذا وجهی ندارد که بیان منقول از نحویون به کیفیّت یا کیفیّات مذکور از جانب اصولیّون تقریر گردد و سپس درصدد نقد آن بر بیاییم و حتّی مانند محقّق خوئی «ره» در پایان بگوییم: «و من هنا یظهر أنّ ما ذکره أهل الأدب من تقسیم المجاز إلی المجاز فی المفرد و إلی المجاز فی المرکّب غیرصحیح و ذلک لأن الاستعمال المجازي فرع وجود الموضوع له فإذا فرض عدم الموضوع له للشي‌ء فلا يعقل المجاز فيه و قد عرفت ان المركب بما هو لم يوضع لشي‌ء و معه كيف يتصور المجاز فيه».[6]

 


[1] که می گویند مرکّبات وضع ندارند.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo