درس کفایة الاصول استاد حمیدرضا آلوستانی

کفایه1

1400/09/09

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مقدمات سیزده گانه/مقدمه پنجم /دفع ایراد

إن قلت: على هذا يلزم أن لا يكون هناك دلالة عند الخطأ و القطعِ بما ليس بمراد أو الاعتقادِ بإرادة شي‌ء و لم يكن له من اللفظ مراد.

قلت: نعم لا يكون حينئذ[1] دلالة بل يكون هناك جهالة و ضلالة يحسبها الجاهل دلالة و لعمري ما أفاده العلمان من التبعية على ما بيّناه واضح لا محيص عنه و لا يكاد ينقضي تعجبي كيف رضي المتوهّم أن يجعل كلامهما ناظرا إلى ما لا ينبغي صدوره عن فاضل فضلا عمن هو علم‌ في التحقيق و التدقيق.

(إن قلت ...)

بیان شد که دلالت تصوّریه یعنی انتقال از لفظ به معنا نیازمند اراده متکلّم نمی باشد بلکه هرگاه علم به وضع یا انس ذهنی بین لفظ و معنا وجود داشته باشد، دلالت مذکور حاصل می گردد و مخاطبین با شنیدن لفظ به معنای آن منتقل می شوند ولی دلالت تصدیقیه وابسته به اراده متکلّم می باشد لذا اگر علم به وضع وجود داشته باشد و قرینه ای بر خلاف هم وجود نداشته باشد، تا زمانی که اراده متکلّم و درصدد بیان بودن او احراز نگردد، دلالت تصدیقیه محقّق نمی شود و ما نمی توانیم مفاد کلام را بر عهده متکلّم قرار دهیم.

با توجّه به مطالب مذکور در ادامه ایرادی مطرح می گردد و آن اینکه در بعضی از موارد، دلالت تصدیقیه وجود دارد و مخاطبین مفاد کلام را بر عهده متکلّم قرار می دهند با اینکه در واقع و نفس الأمر اراده ای نسبت به مفاد کلام از جانب متکلّم وجود ندارد مثلا در بعضی از موارد ما می دانیم که متکلّم درصدد بیان است و می خواهد خبری را به ما برساند مثلا می خواهد بگوید: «مات زید» اما بدون توجّه و از روی اشتباه گفته است: «مات عمرو» و ما هم مفاد کلام او را بر عهده او قرار می دهیم و لکن بعد از گذشت مدّتی متوجّه می شویم که عمرو زنده است لذا از او سؤال می کنیم که تو به ما خبر دادی که عمرو از دنیا رفته است و او در پاسخ می گوید: مراد من این بوده است که زید از دنیا رفته است ولی به اشتباه به شما خبر دادم که عمرو از دنیا رفته است؛ در مثال مذکور اراده ای از جانب متکلّم در جهت فهماندن مفاد جمله مذکور یعنی «مات عمرو» وجود ندارد ولی با این وجود دلالت تصدیقیه محقّق شده است و ما مفاد کلام او را بر عهده اش قرار می دهیم لذا اینکه شما گفتید مراد ابن سینا و خواجه طوسی از دلالت، دلالت تصدیقیه است چون دلالت تصدیقیه تابع اراده می باشد لذا صحیح است که گفته شود: «إنّ الدلالة تتبع الإرادة»، صحیح نمی باشد.

مصنّف در مقام پاسخ از ایراد مذکور برآمده و می فرمایند: در مواردی که خطا و اشتباهی در میان است خواه این خطا و اشتباه از جانب متکلّم باشد یا از جانب مخاطب، در واقع دلالت تصدیقیه ای وجود ندارد بلکه یک نحوه جهالت و ضلالت وجود دارد و لکن این جهالت و ضلالت به شکل دلالت درآمده است لذا در واقع هیچ دلالت تصدیقیه ای وجود ندارد تا اینکه شما بگویید در بعضی از موارد دلالت تصدیقیه محقّق می گردد بدون اینکه اراده ای از جانب متکلّم در جهت فهماندن آن معنا وجود داشته باشد و این نشـان دهنده آن است که دلالـت تصـدیقیه نیز تابع اراده نمی باشد لذا نمی توان کلام خواجه طوسی و ابن سینا را که می گویند: «إن الدلالة تتبع الإرادة» را با حمل بر دلالت تصدیقیه توجیه نمایید.

فائده: به نظر می رسد پاسخ مذکور پاسخ مناسبی نمی باشد زیرا اگر در تحقّق دلالت تصدیقیه وجود اراده شخصی متکلّم در واقع و نفس الأمر شرط باشد، واضح است که در چنین مواردی نباید دلالت تصدیقیه ای وجود داشته باشد چون اراده شخصی متکلم به مفاد کلام در موارد مذکور تعلّق نگرفته است و لکن واضح است که مراد از وجود اراده و لزوم آن در تحقّق دلالت تصدیقیه، اراده شخصی و خارجی متکلّم نمی باشد بلکه مراد وجود اراده بصورت نوعی است یعنی همین مقدار که احراز گردد متکلّم درصدد بیان می باشد و قرینه ای هم برخلاف وجود نداشته باشد، ما مفاد سخنش را بر عهده او قرار می دهیم و می گوییم او اراده نموده است که مفاد این سخن را به مخاطبین ابلاغ نماید.

به عبارت دیگر اینکه گفته می شود در حصول دلالت تصدیقیه علاوه بر علم به وضع و عدم وجود قرینه برخلاف، اراده متکلّم نیز دخیل می باشد، مراد این است که متکلّم در وضعیتی قرار داشته باشد که ما بتوانیم مفاد سخن او را برعهده اش قرار دهیم لذا در مورد همین مسأله سؤالی در علم اصول مطرح می گردد و آن اینکه شرط مذکور چگونه احراز می شود؟

در پاسخ گفته می شود: برای احراز شرط مذکور به بناء و سیره عقلاء اکتفاء می گردد و واضح است که اگر متکلّمی در حالت عادی باشد و در خواب نباشد و از روی اختیار سخن بگوید و هدف او از سخن گفتن، تکرار الفاظ و یا آموزش الفاظ و یا آوردن مثال و همانند آنها نباشد بلکه درصدد اخبار و حکایتگری باشد، عقلای عالم او را درصدد حکایتگری می دانند لذا مفاد سخنانش را بر عهده او قرار می دهند.

با توجه به بیان مذکور گفته می شود: در مواردی که ذکر شده است، دلالت وجود دارد لذا مفاد سخن بر عهده متکلم آن قرار داده می شود به همین جهت اگر متکلّم در حالت و شرایط خاصّی مثلا در محکمه و در مقام اقرار قرار داشته باشد، به ادعای خطای او توجه نمی شود و مفاد سخن او بر عهده اش قرار داده می شود و به همان مفاد سخن او ترتیب اثر داده می شود.

 


[1] حین إذ لم یکن مراداً.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo