درس کفایة الاصول استاد حمیدرضا آلوستانی

کفایه1

1400/09/06

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مقدمات سیزده گانه /مقدمه پنجم /بيان وجه دوم(توجيه کلام ابوعلي سيناو خواجه نصير طوسي)

 

و أما ما حكي عن العلمين الشيخ الرئيس و المحقق‌ الطوسي من مصيرهما إلى أن الدلالة تتبع الإرادة فليس ناظرا إلى كون الألفاظ موضوعة للمعاني بما هي مرادة كما توهمه بعض الأفاضل‌

مقدّمه: بیان شد که در مورد نقش اراده در معنای الفاظ دو وجه مطرح شده است: وجه اول اینکه اراده چه بنحو جزئیّت و چه بنحو قیدیّت هیچ نقشی در معنا ندارد بلکه از عوارض و مقوّمات مربوط به مقام وضع و مقام استعمال می باشد و مصنّف در جهت پذیرش این وجه سه دلیل ذکر نمودند. و اما وجه دوم یعنی اینکه الفاظ برای معانی بقید اراده وضع شده اند، در ادامه مورد بحث قرار می گیرد.

(و أمّا ما حُکی ...)

بیان وجه دوّم:

محقّق عراقی «ره» در نهایه بعد از اینکه می فرمایند: «هل الألفاظ موضوعة للمعانی المرادة للافظها أو أنّها موضوعة لذات معانیها من حیث هی مع قطع النظر عن کونها مرادة أو غیر مرادة؟ فیه وجهان بل قولان»[1] در ادامه درصدد تحریر دو نظریه مذکور برآمده و نسبت به وجه ما نحن فیه یعنی اینکه الفاظ برای معنای مراد وضع شده اند، می فرماید: «أوّلهما منسوب إلی العلمین الشیخ الرئیس و المحقّق الطوسی الخواجه نصیر الدین بأنّ الدلالة تتبع الإرادة و لعلّ وجه استفادة ذلک من کلامهما إنّما هو من جهة الملازمة بین تبعیة الدلالة للإرادة و بین کون الموضوع له المعنی المقیّد بکونه مرادا بتقریب أنّ طرف العلقة الخاصّة بعد أن کان هو المعنی المراد فقهراً یلزمه أن یکون الدلالة الحاصلة من العلقة المزبورة أیضا تابعة للإرادة و هذا بخلاف ما لو کان المعنی و الموضوع له ذات المعنی مجرّدا عن حیثیّة الإرادة فإنّه علیه لا یبقی مجال للتبعیة المزبورة إلّا إذا اُرید التبعیّة فی مقام الاثبات و الکشف عن الواقع و کان المراد من الدلالة هی الدلالة التصدیقیّة».[2]

توضیح بیان محقّق عراقی «ره» متوقّف بر بیان دو مقدّمه و یک نتیجه می باشد.

مقدّمه اوّل این است که در افعال اختیاریه، اگرچه علت غائی از نظر تحقّق خارجی، متأخّر از فعل اختیاری است و غایت، بعد از تحقّق فعل بر آن مترتّب می شود ولی همین علّت غائی، از نظر وجود ذهنی مقدّم بر فعل بوده و جزء علل مؤثر در تحقّق فعل است و شاید مهمترین علّت ایجاد فعل باشد چون وقتی انسان بخواهد کاری را انجام دهد، اولین چیزی که به عنوان مبادی حرکت و اراده او مطرح می شود، تصوّر آن فعل است و تصور یعنی التفات ذهن و توجه آن به سوی آن فعل.

مقدّمه دوم این است که هر معلولی با علّت خودش ملاحظه می شود و هر معلولی به لحاظ سعه و ضیق تابع علّت خود می باشد لذا می بینیم حرارتی که از لامپ ایجاد می شود غیر از حرارتی است که از خورشید ایجاد می شود در ما نحن فیه نیز دلالت یعنی انتقال از لفظ به معنا معلول عملیات وضع می باشد لذا به لحاظ سعه و ضیق از علّت خود پیروی می نماید.

نتیجه دو مقدّمه مذکور این می شود که علّت غائی برای وضع یک لفظ این است که معنای مراد متکلّم به مخاطب و سامع

منتقل گردد لذا همین مراد متکلّم بودن در مقام دلالت و انتقال نیز وجود دارد چون همان طور که بیان شد معلول به لحاظ سعه و ضیق تابع علّت خود می باشد لذا زمانی که علّت در ما نحن فیه یعنی وضع، در جهت افاده معنای مورد اراده باشد، معلول در ما نحن فیه یعنی دلالت نیز در جهت افاده معنای مورد اراده می باشد لذا اراده در موضوع له الفاظ در هنگام وضع الفاظ برای معانی لحاظ شده است به همین جهت دلالت الفاظ بر معانی تابع اراده می باشد.

صاحب فصول نیز در مقام تقریب نظریه مذکور می فرماید: «یدلّ علی الثانی[3] تبادر المعانی منها عند الاستعمال من حیث کونها مرادة فتکون موضوعة لها بهذا الاعتبار مع أنّ الغرض من الوضع إنّما هو إفادة المدالیل و استفادتها بهذه الحیثیّة فلا بدّ من اعتبارها فی الوضع لئلّا ینتفی الغرض فیلغو الوضع»[4]

خلاصه بیان صاحب فصول این است که اوّلا تبادر بعنوان یکی از علائم وضع در ما نحن فیه ثابت می نماید که الفاظ برای معانی مورد اراده واضع وضع شده اند لذا در مقام استعمال نیز دلالت می نمایند بر معنای مورد اراده متکلّم و ثانیا غرض واضع از وضع الفاظ این است که به واسطه بکارگیری این الفاظ معنای مورد اراده خود را به مخاطب منتقل نماید لذا قطعا الفاظ برای معنای مراد وضع شده اند و إلّا وضع الفاظ لغو خواهد بود.

ایشان بعد از پاسخ از دو دلیل مذکور می فرمایند: «و الظاهر أنّ ما حکی عن الشیخ الرئیس و المحقّق الطوسی من مصیرهما إلی أنّ الدلالة تتبع الإرادة ناظر إلی هذا»[5] و این نشان دهنده آن است که در نزد صاحب فصول نیز نظریه دوم به جهت برداشت از کلام ابن سینا و خواجه طوسی ایجاد شده است به همین جهت مصنّف در ما نحن فیه درصدد توضیح و تفسیر بیان ابن سینا و خواجه طوسی بر می آید تا اینکه بطلان وجه مذکور و برداشت اشتباه از آن روشن گردد.


[3] یعنی اینکه الفاظ وضع شده اند برای دلالت بر معنای مراد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo