درس کفایة الاصول استاد حمیدرضا آلوستانی

کفایه1

1400/09/01

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مقدمات سیزده گانه/مقدمه پنجم /آيا الفاظ براي ذات معنا وضع شده اند

(الخامس)

بحث در مورد مقدمات سیزده گانه کتاب کفایه بود. در مقدمه پنجم بحث در مورد این است که آیا موضوع له الفاظ، ذوات معانی و نفس معانی است بدون اینکه خصوصیّتی در آن دخالت داشته باشد یا اینکه در موضوع له الفاظ، علاوه بر ذوات معانی، خصوصیّت مراد بودن معانی نیز دخالت دارد؟ خواه دخالت اراده به عنوان جزئیّت برای موضوع له الفاظ باشد و به تعبیری در کنار موضوع له الفاظ لحاظ گردد یا اینکه به عنوان شرطیّت و قیدیّت باشد.

در مورد عنوان این بحث، عناوین مختلفی ارائه داده شده است؛ بعضی گفته اند: «هل الألفاظ وضع لذوات المعانی؟»، بعضی دیگر گفته اند: «آیا اراده مستعمِل در موضوع له الفاظ دخالت دارد یا خیر؟»، بعضی دیگر گفته اند: «نقش اراده مستعمِل در موضوع له الفاظ چه می باشد؟» و صاحب فصول در این زمینه می فرماید: «فصل: هل الالفاظ موضوعة بإزاء معانیها من حیث هی أو من حیث کونها مرادة للافظها؟»[1] و به نظر می رسد اگر عنوان بحث نقش اراده مستعمِل در موضوع له الفاظ قرار داده شود بهتر است کما اینکه از ادامه مباحث و بیان دلیل قائلین به دخالت اراده در موضوع له الفاظ روشن می گردد.

تحریر محلّ نزاع بصورت تفصیلی: در باب اراده چهار نوع اراده وجود دارد: مفهوم اراده، وجود ذهنی اراده، وجود حقیقی و خارجی اراده و وجود انشائی اراده بنابر مبنای کسانی که مانند محقّق خراسانی «ره» قائل به اتحاد طلب و اراده می باشند.

مراد از مفهوم اراده همان ماهیت و طبیعت کلّی اراده می باشد یعنی همان چیزی که کلمه اراده برای آن وضع شده است مثلا کلمه انسان یکی از اسماء اجناس است و برای مفهوم کلّی حیوان ناطق وضع شده است؛ اراده نیز برای مفهوم کلّی «الشوق المؤکّد المحرّک للعضلات نحو المراد» وضع شده است.

مراد از وجود ذهنی اراده، تصوّر مفهوم اراده می باشد همان طور که وجود ذهنی انسان عبارت از تصوّر مفهوم انسان است.

مراد از وجود حقیقی و خارجی اراده عبارت است از شوق واقعی که قائم به نفس مرید بوده و محرّک عضلات او به طرف مراد است مانند اراده ای که باعث شده است شما از منزل خارج شوید و به سوی انجام دادن فعالیت های روزانه خود حرکت کنید. اراده هر یک از شما یک وجود حقیقی و خارجی برای ماهیّت و مفهوم اراده است و واضح است که این وجودات، اموری جزئی و متباین می باشند. یعنی اراده شما تشکیل دهنده وجود خارجی اراده است و از اراده دوست شما جدا می باشد.

اما مراد از اراده انشائیه یعنی وجود انشائی اراده این است که مراد شخص در قالب یک طلب، انشاء گردد.

با توجه به مقدمه مذکور گفته می شود که آیا کسانی که می گویند: اراده در موضوع له الفاظ نقش دارد، مرادشان اراده بنحو

لا ريب في كون الألفاظ موضوعة بإزاء معانيها [2] من حيث هي[3] لا من حيث هي مرادة للافظها[4] لما عرفت بما لا مزيد عليه من أن قصد المعنى على أنحائه من مقومات الاستعمال فلا يكاد يكون من قيود المستعمل فيه

کلّی می باشد یعنی ماهیّت و مفهوم اراده در موضوع له الفاظ دخیل است یا اینکه مراد آنها اراده بنحو جزئی می باشد یعنی وجود حقیقی و خارجی اراده که قائم به نفس مرید بوده و محرّک عضلات او به طرف مراد است، دخیل در موضوع له الفاظ می باشد؟

ظاهر این است که محلّ نزاع در وجود حقیقی اراده است و وجود حقیقی اراده، یک امر خارجی و یک معنای جزئی است چون وجود، مساوق با تشخّص و جزئیت است به همین جهت اراده نیز با توجّه به تعدّد مرید و مراد، متعدّد شده و تکثّر پیدا می کند.

خلاصه آنکه در مقدمه پنجم بحث از این است که آیا وجود حقیقی و خارجی اراده که در نهان واضع و بکارگیرنده الفاظ وجود دارد، در موضوع له الفاظ بصورت جزئیت یا بصورت قیدیت و شرطیت لحاظ شده است لذا معنای انسان، حیوان ناطقی که اراده شده است می باشد یا اینکه اراده مذکور خارج از موضوع له و مستعمل فیه الفاظ بوده و الفاظ برای ذات معانی وضع شده اند لذا معنای انسان همان حیوان ناطق است که اراده حقیقی متکلّم به آن تعلّق گرفته است و به واسطه وضع لفظ انسان برای معنای حیوان ناطق و بکارگیری آن لفظ درصدد انتقال این معنا به مخاطبین می باشد.

(لا ریب...):

بیان اقوال در مسأله:

بعضی از علمای علم اصول گفته اند در این مسأله دو نظریه وجود دارد: بعضی مانند محقّق خراسانی قائل به عدم دخالت اراده در موضوع له الفاظ می باشند و در مقابل بعضی دیگر مانند ابن سینا قائل به دخالت اراده در موضوع له الفاظ می باشند. و لکن به نظر می رسد در مسأله مذکور دو نظریه وجود ندارد بلکه نهایتا دو وجه بیان شده است لذا صاحب فصول بعد از اینکه می فرمایند: «فصل: هـل الالـفاظ موضوعة بـإزاء معانیها من حیث هی أو من حیث کونها مـرادة لـلافظها؟»[5] می فرمـایند: «وجـهان؛ یدلّ علی الأوّل بعد مساعدة التبادر علیه أمران»[6] و سپس در ادامه می فرمایند: «و یدلّ علی الثانی تبادر المعانی منها عند الاستعمال من حیث کونها مرادة ...»[7] .

همانطور که از خلال مطالب مذکور روشن گردید، محقق خراسانی قائل به این می باشند که اراده، نقشی در موضوع له الفاظ ندارد. ایشان برای اثبات مدّعای خود سه دلیل ذکر می کنند ولی ادلّه طرف مقابل را ذکر نمی کنند و تنها اشاره می کنند به مطلبی از شیخ الرئیس ابوعلی سینا و خواجه نصیر الدین طوسی که در این زمینه ذکر نمودند و ظاهرا همین بیان این بزرگان ریشه بحث مذکور را تشکیل داده است و لکن مناسب این است که ابتدا ادلّه محقّق خراسانی بصورت مستقل ذکر گردد و سپس دلیل یا ادلّه قائلین به دخالت اراده در موضوع له الفاظ و در پایان هم بیان ابن سینا و محقّق طوسی و تحلیل بیان مذکور ذکر گردد.

 


[2] یعنی غرض .واضع از قرار دادن یک لفظ در مقابل یک معنا این است که در مقام تفهیم و تفهّم به واسطه بکارگیری آن لفظ، آن معنا را به مخاطبین منتقل نماید
[3] یعنی هیچ خصوصیّت دیگری مانند مورد اراده متکلّم بودن در معنای موضوع له لحاظ نشده است اگرچه این معنا مورد اراده متکلّم، هم در مقام وضع و هم در مقام استعمال می باشد.
[4] به این صورت که اراده واضع یا مستعمل قید برای موضوع له یا مستعمل فیه باشد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo