درس کفایة الاصول استاد حمیدرضا آلوستانی

کفایه1

1400/08/24

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مقدمات سیزده گانه/مقدمه چهارم /استعمال بودن يا نبودن استعمال لفظ در لفظ

 

و على هذا ليس من باب استعمال اللفظ بشي‌ء بل يمكن أن يقال إنه ليس أيضا من هذا الباب ما إذا أطلق اللفظ و أريد به نوعه أو صنفه فإنه فرده و مصداقه حقيقة لا لفظه و ذاك معناه كي يكون مستعملا فيه استعمال اللفظ في المعنى فيكون اللفظ نفس الموضوع الملقى إلى المخاطب خارجا قد أحضر في ذهنه بلا وساطة حاك‌ و قد حكم عليه ابتداء بدون واسطة أصلا لا لفظه كما لا يخفى فلا يكون في البين لفظ قد استعمل في معنى بل فرد قد حكم في القضية عليه بما هو مصداق لكلي‌ اللفظ لا بما هو خصوص جزئيه.

(و علی هذا...)

تاکنون بحث در مورد این بوده است که در بعضی از موارد، لفظی بکارگرفته می شود ولی معنایی از آن اراده نمی شود بلکه نوع لفظ یا صنف آن و یا مثل آن و یا شخص آن اراده می شود و بیان شد که اطلاقات مذکور صحیح بوده و نیازی به ترخیص واضع ندارند چون طبع انسان این استعمالات و بکارگیری ها را می پذیرد؛ در ادامه این بحث مطرح می گردد که آیا همان طور که اگر لفظی را در معنایی استعمال نماییم، مستعمل فیه وجود دارد، در محلّ بحث یعنی بکارگیری لفظ و اراده لفظ نه معنای آن نیز مستعمل فیه وجود دارد یا خیر؟

به عبارت دیگر آیا در ما نحن فیه یعنی استعمال لفظ در لفظ، صرف ایجاد معنی و احضار آن در ذهن مخاطب قصد می شود یا ماورای این ایجاد لفظ و احضار آن در ذهن مخاطب امر دیگری نیز وجود دارد؟

در این زمینه اقوال متعدّدی وجود دارد. بعضی همه موارد مذکور را از باب ایجاد لفظ و احضار آن در ذهن مخاطب به حساب می آورند و به تعبیری می گویند در هیچ یک از موارد مذکور یعنی اطلاق لفظ و اراده نوع آن یا صنف آن یا مثل آن و یا شخص آن،ماورای این ایجاد لفظ و احضار آن در ذهن مخاطب، امر دیگری وجود ندارد لذا مباحثی مانند حقیقت و مجاز و استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد، مطابق این مبنا پیش نمی آید و در مقابل بعضی قائل به این می باشند که در تمام موارد مذکور استعمال و مستعمل فیه وجود دارد حتّی در موردی که متکلّم لفظی را بکار می گیرد و شخص آن لفظ را اراده می نماید ولی محقّق خراسانی بین چهار صورت مذکور قائل به تفصیل بوده و می فرماید: در یک صورت یعنی اطلاق لفظ و اراده شخص آن، قطعا استعمال و مستعمل فیه وجود ندارد و در یک صورت هم یعنی اطلاق لفظ و اراده مثل آن، قطعا استعمال و مستعمل فیه وجود دارد و در دو صورت یعنی اطلاق لفظ و اراده نوع آن یا اراده صنف آن، محتمل الوجهین است؛

تفصیل صور چهارگانه:

صورت اوّل: اطلاق لفظ و اراده شخص آن

در صورتی که لفظ اطلاق شود و شخص آن اراده شود، همان طور که بیان شد خود این لفظ به مخاطب القاء می شود و در ذهن مخاطب حاضر می گردد لذا واسطه ای در بین نمی باشد تا عنوان استعمال صادق بوده و برخوردار از مستعمل فیه باشد به

همین جهت مصنّف به صورت قطعی می فرمایند: «و علی هذا[1] لیس من باب استعمال اللفظ بشیء».

صورت دوم: اطلاق لفظ و اراده مثل آن

اما در صورتی که لفظ اطلاق شود و مثل آن اراده شود، همان طور که بیان شد در جمله ای مانند «زید فاعل» نسبت به جمله «ضرب زید» مراد از «زید» در جمله «زید فاعل» زیدی است که در جمله «ضرب زید» وارد شده است پس لفظ «زید» در جمله «زید فاعل» بکارگرفته شده است و از آن لفظ، لفظ «زید» در جمله «ضرب زید» اراده شده است لذا در این صورت حقیقتا عنوان استعمال لفظ در معنا تحقّق دارد و برخوردار از مستعمل فیه می باشد به همین جهت مصنّف بصورت قطعی می فرمایند: «نعم فی ما إذا ارید به[2] فرد آخر مثله[3] کان من قبیل استعمال اللفظ فی المعنی» و این عبارت استدراک از این است که اگرچه اطلاق لفظ و اراده نوع یا صنف آن از باب استعمال نمی باشد ولی اطلاق لفظ و اراده مثل آن از باب استعمال می باشد لذا به صورت قطعی دلالت بر این دارد که اطلاق لفظ و اراده مثل آن از باب استعمال است.

فائده: همان طور که در مقدّمه بحث بیان شد بعضی مانند محقّق خوئی «ره» قائل به این می باشند که در این قسم نیز الفاظ در جهت ایجاد لفظ و احضار آن لفظ در ذهن مخاطب بکارگرفته می شوند و ماورای این بکارگیری الفاظ، امر دیگری وجود ندارد لذا ایشان بعد از بیان مباحث به صورت تفصیلی می فرمایند: «لو قال أحد: «زید» فی «ضرب زید»، فاعل» فقد أوجد طبیعیّ لفظ «زید» و أحضره بنفسه فی ذهن المخاطب و قد دلّ علی تقییده بخصوصیّة ما من المثل أو الصنف بکلمة «فی» فأین هنا استعمال لفظ فی مثله أو صنفه»[4]

 


[1] یعنی بنابر اینکه لفظ اطلاق شود و شخص آن اراده شود.
[2] أی اللفظ.
[3] مثل اللفظ.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo