درس کفایة الاصول استاد حمیدرضا آلوستانی

کفایه

1400/08/08

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مقدمه دوم/مطلب سوم /ادامه بيان کيفيت وضع در حروف(بيان تفتازاني)

 

و إن كانت هي[1] الموجبة لكونه[2] جزئيا ذهنيا - حيث إنه لا يكاد يكون المعنى حرفيا إلا إذا لوحظ حالة لمعنى آخر و من خصوصياته[3] القائمة به[4] و يكون حاله[5] كحال العرض فكما لا يكون[6] في الخارج إلا في الموضوع كذلك هو[7] لا يكون في الذهن إلا في مفهوم آخر و لذا قيل في تعريفه بأنه ما دل على معنى في غيره - فالمعنى و إن كان لا محالة يصير جزئيا بهذا اللحاظ بحيث يباينه[8] إذا لوحظ ثانيا كما لوحظ أولا و لو كان اللاحظ واحدا إلا أن هذا اللحاظ لا يكاد يكون مأخوذا في المستعمل فيه[9] و إلا فلا بد من لحاظ آخر متعلق بما هو ملحوظ بهذا اللحاظ بداهة أن التصور المستعمل فيه مما لا بد منه في استعمال الألفاظ و هو كما ترى‌.

 

مقدّمه: بحث در مورد نقد نظریه مشهور و نظریه تفتازانی در باب وضع حروف بود. مصنّف در جلسه گذشته بیان داشتند که اگر مراد از جزئیّت و خصوصیّتی که در کلام مشهور و تفتازانی در وضع حروف لحاظ شده است، جزئیّت خارجی و حقیقی باشد، در بسیاری از موارد خلاف این امر ثابت است زیرا مخاطبین از همانند «سر من البصرة» یک ابتدائیت خارجی بنحو جزئی و معیّن را برداشت نمی کنند و این نشان دهنده آن است که جزئیت خارجی و حقیقی در ناحیه موضوع له و مستعمل فیه حرف لحاظ نمی شود. ایشان در ادامه، نقد دو نظریه فوق را در فرض اینکه مراد از جزئیّت، جزئیّت ذهنی باشد پیگیری می نمایند.

 

(و إن کانت هی الموجبة...)

اما اگر مراد از آن، جزئی ذهنی باشد به این صورت که معنای حروف ربطی است و این ربط با لحاظ و تصور غیر، حاصل می شود؛ - توضیح مطلب این است که تصوّر یک معنا از دو حالت خارج نیست: یا غیری است و یا نفسی؛ اگر یک معنا مستقلّ باشد و به خودی خود و بدون لحاظ و تصوّر غیر، حاصل شود، نفسی می شود مثل معانی اسماء و افعال و اگر یک معنا غیرمستقل باشد و به خودی خود قابل تصوّر نباشد و در ضمن کلام و با لحاظ و تصوّر غیر، حاصل شود، غیری می شود مانند معانی حروف. به تعبیر دیگر معنای حرفی، حالت غیرش را بیان می کند مثلا حرف «فی» می گوید مقابل آن مظروف برای ما بعد آن است لذا می گویند معانی حرفی، آلی هستند یا می گویند معانی حرفی، «فی غیره» هستند. خلاصه آنکه معانی حرفی مانند اعراض می باشند فکما لا یکون العرض فی الخارج إلّا فی الموضوع کذلک هو (معنای حرفی) لا یکون فی الذهن إلّا فی مفهوم آخر-

در پاسخ گفته می شود: اگرچه هرگاه معنای حرفی در ذهن تصوّر شود، جزئی ذهنی می باشد لذا هرگاه لحاظ ها متعدّد شود، وجودات ذهنی نیز متعدّد و متباین خواهد بود و لکن این ربطی به موضوع له و در نتیجه مستعمل فیه حروف ندارد و باعث نمی شود که موضوع له حروف و به تبع آن مستعمل فیه، خاصّ و جزئی شود.[10]

 


[1] أی الخصوصیّة.
[2] أی المعنی.
[3] أی المعنی الآخر.
[4] أی المعنی الآخر.
[5] أی المعنی الحرفیّ.
[6] أی العرض.
[7] أی المعنی الحرفی.
[8] أی یباین المعنی هذا اللحاظ.
[9] کما لا یکاد یکون مأخوذا فی الموضوع له.
[10] مصنّف در این زمینه سه دلیل را مطرح می کنند که در جلسه بعد خواهد آمد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo