درس کفایة الاصول استاد حمیدرضا آلوستانی

کفایه1

1400/08/04

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مقدمه دوم/مطلب سوم /ادامه بيان کيفيت وضع در حروف

 

و التحقيق حسب ما يؤدّي إليه النظر الدقيق أنّ حال المستعمل فيه و الموضوع له فيها حالهما في الأسماء.

مقدّمه: بحث در مطلب سوّم از مقدّمه دوم بود و بیان شد که مطلب سوّم که در مورد وضع در حروف مطرح شده است، مشتمل بر دو مقام می باشد: مقام اوّل که در باره معانی حروف و تفاوت آنها با معانی اسماء بود در جلسه گذشته بیان گردید و گفته شد که مصنّف معتقدند هیچ تفاوتی در ناحیه وضع، موضوع له و مستعمل فیه میان حروف و اسماء وجود ندارد. اکنون بحث در مقام دوّم مطرح می گردد یعنی بررسی وضع در حروف از جهت عموم و خصوص بودن.

 

مقام دوّم: وضع در حروف از حیث عموم و خصوص

در این مسأله یعنی وضع در حروف من حیث العموم و الخصوص نیز سه نظریه وجود دارد:

    1. مشهور علمای علم اصول و ادبیات عرب قائل به این می باشند که وضع، عامّ و موضوع له، خاصّ می باشد. یعنی معنایی که ابتدا تصوّر می شود، یک معنای عامّ و کلّی است ولی موضوع له آن خاصّ و جزئی است؛ یعنی واضع، لفظ را برای افراد و مصادیق آن معنای کلّی، وضع کرده است. مطابق این نظریه مستعمل فیه نیز طبعا خاصّ خواهد بود.

    2. منسوب به بعضی از ادباء مانند تفتازانی این است که وضع، عام،موضوع له، عام ولی مستعمل فیه، خاصّ می باشد. به عنوان مثال موضوع له حرف «من» ابتداء کلّی است یعنی در جهت افاده معنای ابتدائیّت به کار گرفته شده است؛ ولی در هنگام استعمال در جهت افاده ابتدای جزئی کاربرد دارد لذا مستعمل فیه آن خاصّ می باشد.

    3. محقّق خراسانی «ره» قائل به این می باشند که وضع، عام، موضوع له، عامّ و مستعمل فیه نیز عامّ می باشد و خصوصیّت یعنی تشخّص و جزئیِّت مربوط به مقام استعمال است. به عبارتی موضوع له حروف (مانند «من») با موضوع له اسمائی که هم سنخ آنها می باشد (مانند ابتدائیّت)، یکی است و نهایتاً تفاوت در چگونگی استعمال است؛ به این معنا که در اسماء، معنا را به تنهایی و مستقلّ اراده می کنند ولی در حروف معنا را غیرمستقلّ و آلی لحاظ می کنند.

خلاصه آنکه مطابق نظر مصنّف در وضع حروف همان طور که وضع و تصوّر اولیّه واضع، عامّ می باشد مثلا معنای کلّی ابتدائیت را تصور نموده است، موضوع له و مستعمل فیه آن نیز عامّ می باشد مثلا لفظ «من» جارّه را برای افاده معنای کلّی ابتدائیت که مصادیق متعدّدی مانند ابتداء مکانی (ابتداء از بصره، از قم، از مشهد...) ابتداء زمانی و مانند آنها وضع شده است و در جهت افاده همین معنای کلّی نیز به کار گرفته می شود و نهایتاً در مقام استعمال، معنای خاصّ مانند ابتدای از بصره فهمیده می شود. به عبارتی لفظی مانند لفظ «من» که به لحاظ موضوع له و مستعمل فیه مفید معنای کلّی ابتدائیّت می باشد، در درج کلام و با لحاظ مقام استعمال، معنای خاصّی مانند ابتدای از بصره را می فهماند.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo