درس کفایة الاصول استاد حمیدرضا آلوستانی

کفایه1

1400/08/03

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مقدمه دوم /مطلب سوم /کيفيت وضع در حر

و التحقيق حسب ما يؤدّي إليه النظر الدقيق أنّ حال المستعمل فيه و الموضوع له فيها حالهما في الأسماء.

مقدّمه: بیان شد که مقدمه دوم مشتمل بر شش مطلب می باشد. مطلب اوّل مربوط به تعریف وضع بود. مطلب دوّم مربوط به اقسام وضع بود. اکنون بحث در مطلب سوم می باشد و مصنّف ذیل این مطلب از وضع در حروف بحث می کنند.

مطلب سوم: وضع در حروف

در کتب ادبی و اصولی غالبا بحث در حروف از دو جهت پیگیری می شود: یکی معانی حروف و تفاوت آنها با اسماء؛ دیگری بیان موضوع له حروف به لحاظ تقسیم مذکور.

لذا محقّق نائینی «ره» می فرماید: «البحث فی الحروف یقع فی مقامین: المقام الأوّل فی بیان معانی الحروف و المایز بینها و بین الأسماء، المقام الثانی: فی بیان الموضوع له فی الحروف من حیث العموم و الخصوص»[1]

همان طور که روشن است در این دو مقام به بحث از حروف و معانی آنها با دو نگاه مستقلّ و متفاوت می پردازند لذا گنجاندن بعضی از این مباحث و بیان بعضی از اقوال این دو مقام در مقام دیگر، صحیح نمی باشد لذا باید بحث از این دو مقام به صورت مستقلّ پیگیری گردد. در ما نحن فیه بحث از مقام دوم یعنی کیفیّت وضع در حروف من حیث العموم و الخصوص پیگیری شده است و به بحث از مقام اوّل یعنی معانی حروف و تفاوت آنها با اسماء پرداخته نشده است و نهایتاً در پایان بحث از مطلب سوم مبنای مصنّف در این زمینه بیان شده است کما سیأتی؛ و لکن به نظر می رسد لازم است مقام اوّل نیز در ما نحن فیه به صورت اجمالی در جهت تنویر اذهان و روشن شدن جایگاه بحث بیان گردد به همین جهت بحث از مطلب سوّم یعنی کیفیّت وضع در حروف در دو مقام پیگیری می گردد.

مقام اوّل: معانی حروف و تفاوت آنها با اسماء

بحث در این مقام در مورد این است که آیا حروف برخوردار از معنای خاصّی می باشند و به تعبیری الفاظ آنها مانند «من» و «فی» در جهت افاده معنای خاصّی وضع شده اند و یا اینکه برخوردار از معنای خاصّی نمی باشند؟ و در صورت اوّل یعنی اینکه اگر برخوردار از معنای خاصّی بوده و به تعبیری دارای موضوع له خاصّی می باشند، آن موضوع له چیست؟، آیا موضوع له آنها متفاوت از موضوع له اسماء است یا اینکه همان موضوع له اسماء می باشد؟ مثلا لفظ «من» مفید معنای ابتدائیّت می باشد لذا این سؤال مطرح می گردد که آیا معنای ابتدائیّتی که لفظ «من» به عنوان یکی از حروف جارّه دلالت بر آن دارد با

معنای ابتدائیّتی که لفظ «الابتداء» به عنوان یکی از اسامی دلالت بر آن دارد، یکی است یا تفاوت دارند؟

در این مسأله در مجموع سه نظریه نقل می شود:

نظریه اوّل که نظریه محقّق خراسانی «ره» نیز می باشد این است که هیچ تفاوتی بین معانی حروف با معانی اسماء وجود ندارد. به عبارتی معنای اسمی و معنای حرفی، ذاتاً متحد هستند و تفاوت آنها به لحاظ می باشد.

توضیح این نظریه این است که هیچ تفاوتی به لحاظ وضع، موضوع له و مستعمل فیه بین حروف و اسماء هم سنخ آنها وجود ندارد مثلا لفظ «من» که مفید معنای ابتدائیّت می باشد مانند لفظ «الابتداء» در جهت افاده همان معنای ابتدائیت وضع شده است و نهایتاً واضع مخاطبین را ملتزم می داند که هرگاه قصد افاده معنای ابتدائیّت به صورت ربطی و غیرمستقلّ دارند، در جهت افاده معنای ابتدائیّت از لفظ «من» که یکی از حروف جارّه می باشد، استفاده نمایند و هرگاه قصد دارند که معنای ابتدائیّت را به صورت مستقلّ و غیر ربطی افاده نمایند از لفظ «الابتداء» و مشتقّات آن که اسمی از اسامی می باشد، استفاده نمایند.

محقّق نائینی «ره» در مقام بیان این نظریه می فرمایند: «القول الأوّل هو أنّه لا مایز بین المعنی الحرفی و المعنی الاسمی فی هویّة ذاته و حقیقته لا فی الوضع و لا فی الموضوع له، بل المعنی الحرفی هو المعنی الاسمی و کلّ من معنی لفظة «من» و لفظة «الابتداء» متّحد بالهویّة و أنّ الاستقلالیّة بالمفهومیّة المأخوذة فی الأسماء و عدم الاستقلالیّة المأخوذة فی الحروف لیس من مقوّمات المعنی الاسمی و المعنی الحرفی»[2] . ان شاء الله در مقام ثانی در بیان نظریه مصنّف به توضیح بیشتر در این زمینه خواهیم پرداخت.

نظریه دوّم که قائل مشخصی برای آن در کتب اصولی ذکر نمی شود این است که حروف برای معنای خاصّی ذکر نشده اند و بلکه حروف مانند علائم اعرابی می باشند لذا همانطور که علامت رفع در جمله «جاء زید» دلالت بر این دارد که لفظ زید ازعنوان و جایگاه فاعلیّت برخوردار است، لفظ «من» نیز در جمله «سفرت من البصرة» دلالت بر این دارد که عنوان بصرة از جایگاه ابتدائیّت در این سفر برخوردار می باشد.

محقّق نائینی «ره» در مقام بیان این نظریه می فرماید: «القول الثانی هو أنّه لیس للحروف معنی أصلا بل هی نظیر علامات الاعراب من الرفع و النصب و الجرّ حیث إنّ الأوّل علامة للفاعلیّة و الثانی علامة للمفعولیّة و الثالث علامة للمضاف إلیه من دون أن یکون لنفس الرفع و النصب و الجرّ معنی أصلاً فکذلک الحروف...»[3] .

اما نظریه سوم که نظر اکثر علمای علم اصول و ادبیات عرب می باشد و در بعضی از کتب از آن به عنوان نظر محققین یاد می شود این است که معانی حروف متفاوت از معانی اسماء می باشد به این صورت که معانی حروف یک معنای جزئی و با لحاظ خاصّ و برای افاده معنای غیرمستقلّ وضع شده اند ولی معانی اسماء یک معنای کلّی و بدون لحاظ خاصّ و در جهت افاده معنای مستقلّ وضع شده اند. توضیح این نظریه نیز در مقام ثانی بصورت تفصیلی از جانب مصنّف مورد بحث و بررسی قرار می گیرد.

محقّق نائینی در مقام بیان این نظریه می فرمایند: «القول الثالث هو أنّ للحروف معان ممتازة بالهویّة عن معانی الاسماء و یکون الاختلاف بین الحروف و الاسماء راجعاً إلی الحقیقة بحیث تکون معانی الحروف مباینة لمعانی الأسماء تبایناً کلّیّا لا أنّ معانیها متحدة مع معانی الاسماء و لا أنّها علامات صرفة لیس لها معانی»[4] ایشان درپایان می فرمایند:«هذا القول هو الموافق للتحقیق الّذی ینبغی البناء علیه»[5] و سپس به صورت تفصیلی درصدد توضیح این نظریه و تکمیل آن برمی آیند. و لکن بررسی این اقوال به صورت تفصیلی و نقد آنها از مجال بحث ما خارج می باشد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo