درس کفایة الاصول استاد حمیدرضا آلوستانی

کفایه1

1400/06/24

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مقدمه اول/مطلب اول /موضوع در علوم

الأوّل: إنّ موضوع کلّ علم – و هو الّذی یبحث فیه عن عوارضه الذاتیّة أی بلا واسطة فی العروض- هو نفس مسائله عینا و ما یتّحد معها خارجاً و إن کان یغایرها مفهوماً، تغایر الکلّیّ و مصادیقه، و الطبیعیّ و أفراده.

مقدّمه: در جلسه گذشته بیان شد که محقّق خراسانی (ره) در مقدّمه اول در حقیقت به پنج مطلب مهم پرداخته اند. بحث در مطلب اول بود یعنی مسأله موضوع علم و گفته شد که مقدّم بر این مسأله، مطلب دیگری مورد بحث واقع شده و آن اینکه آیا هر علمی نیازمند موضوع است یا خیر؟ در این زمینه دو نظریه کلی مطرح گردید: یکی نظریه محقّق عراقی و محقّق خوئی که قائل به عدم ضرورت وجود موضوع برای علوم و بلکه امتناع وجود موضوع برای برخی از علوم همانند فقه بودند و دیگری نظریه مشهور علماء که ضرورت وجود موضوع برای علوم را از بدیهیات تلقی کرده و آن را امری مرتکز در اذهان دانسته اند. بحث از مطلب اول یعنی موضوع علم متوقف بر این مبنا می باشد. فلذا اینکه محقّق خراسانی درصدد تعریف موضوع علم برآمده و نگاه جدیدی را در خصوص تعریف آن مطرح می نمایند، نشان دهنده آن است که ایشان نیز همانند اکثر علماء قائل به ضرورت وجود موضوع برای علم می باشند. در ادامه به بیان مطلب اول یعنی موضوع علم پرداخته می شود.

و اما بیان مطلب اول یعنی موضوع علم علی الاطلاق:

مصنّف در این زمینه به بیان دو امر می پردازند: یکی تعریف موضوع علم و دیگری نسبت بین موضوعاتِ مسائل و موضوع علم.

در مورد امر اول می فرمایند: «هو الذی یبحث فیه عن عوارضه الذاتیّة، أی: بلا واسطة فی العروض». تفتازانی نیز در خاتمه «تهذیب المنطق و الکلام» در مقام بیان اجزای علوم می فرماید: «خاتمة؛ أجزاء العلوم ثلاثة: الموضوعات و هی التی یبحث فی العلم عن أعراضها الذاتیة».

علامه حلّی نیز در تعریف موضوع علم می فرماید: «فالموضوع هو ما یبحث فی ذلک العلم من أعراضها الذاتیة، أعنی لواحقه التی تلحقه لذاته کـ«التعجب اللاحق للانسان لذاته» أو لجزئه کـ«الحرکة الاختیاریة اللاحقة له بحسب کونه حیوانا» أو لعرض ذاتی أولیّ کـ«الضحک اللاحق له بحسب کونه متعجبّا» »[1]

از تعاریف فوق روشن می گردد که همه آنها موضوع علم را چیزی می دانند که اعراض ذاتی آن در آن علم بحث می شود ولی بعضی از آنها مانند تفتازانی توضیحی در مورد اعراض ذاتیه ذکر ننموده است و بعضی مثل مرحوم علامه توضیح تفصیلی ذکر نمودند و بعضی هم مثل محقق خراسانی توضیح و تفسیر اجمالی ذکر نمودند لذا لازم است برای روشن شدن مراد از عرض ذاتی در ما نحن فیه مقداری در مورد عرض و ذات، اعراض و ذاتیات و عرض ذاتی و عرض غریب بحث نماییم تا روشن شود مراد مصنّف از عوارض ذاتیه در ما نحن فیه که آن را به «بلا واسطة فی العروض» تفسیر نموده است، چه می باشد.

در علم منطق در باب کلیات خمس، سه کلّی از آن کلیّات مربوط به ذات و ذاتیات است – یعنی نوع، جنس و فصل- که نوع، مجموع جنس و فصل را تشکیل می دهد مثلا نوع انسان از جنسِ حیوان و فصلِ ناطق تشکیل شده است و دو کلی از آن کلیّات، مربوطه به عرض است و مقصود از عرض چیزی است که داخل در ذات و ذاتیات نیست و خارج از جنس و فصل می باشد و خود بر دو قسم است: عرض خاص و عرض عام، عرض خاص به کلّی عرضی گویند که به نوعی خاصّ مانند انسان اختصاص دارد مثل ضاحک و عرض عام به کلی عرضی گویند که مشترک بین انواع یک جنس می باشد مثل ماشی نسبت به انسان چون در سایر حیوانات دیگر نیز وجود دارد.

عرض خاص همانند فصل باعث تمییز معروض خود از سایر امور می شود با این تفاوت که فصل، ممیّز ماهیت است و یک ماهیّت را از ماهیات دیگر تمییز می دهد ولی عرض خاص ممیّز افراد یک ماهیّت از افراد ماهیّت دیگر است که با آن در جنس شریک می باشند.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo