< فهرست دروس

درس خارج اصول ابوالقاسم علیدوست

98/10/28

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تعارض ادله /درس اخلاق/ اصل ثانوی در متعارضین/ بررسی روایات عرضه، طرح یا قبول

عن الامام الصادق (ع) قال: من عمل حسنة سرا کتبت له سرا فاذا اقر بها محیت و کتبت جهرا فاذا اقر بها ثانیا محیت و کتبت رئائاً.

حضرت می فرمایند کسی در نهان عمل نیکی انجام می دهد، به عنوان عمل نهان برایش ثبت می شود، این را آشکار می کند امام فرمودند این حسنه را از لیست اعمال نهان خارج می کنند و می آورند در لیست اعمال آشکار (در این جا حضرت نمی فرمایند که چه می شود ولی در برخی از روایات دیگر دارد که ثوابش یک هفتادم می شود) گاهی شخص باز در جای دیگر هم عمل نیکش را بیان می کند فرمودند این عمل می رود در لیست اعمال ریایی. من این حدیث را بهانه قرار دادم که در مورد پیام این حدیث مقداری صحبت کنیم. اولا ما نمی خواهیم الآن کار فقهی روی این حدیث انجام دهیم؛ این حدیث یک کار اخلاقی دارد و یک کار فقهی که مثلا آیا اقرار دوم حرام است؟ بحث فقهی جنسش این طور است که انسان وقتی به دنبالش می رود گاه از بحث اخلاقی باز می ماند و ما الآن به دنبال پیام اخلاقی این حدیث هستیم. نکته ی دیگر این که این اقرار که باعث تنزل ثواب می شود و یا ممکن است ثواب عمل نیک را از بین ببرد مسلم اقرار برای خودنمایی است یعنی انسان اقرار کند برای این که خودش را نشان دهد و الا برخی اوقات انسان اقرار می کند که در طرف مقابل اثر بگذارد و خوب است که گاهی مواقع اساتید بگویند که شاگردان هم متوجه شوند.

این حدیث شریف در واقع ما را دعوت می کند به اخلاص هم در شروع عمل و هم در نگهداری عمل. این را متوجه باشیم که گاهی انسان در شروع عمل اهل اخلاص است اما در ادامه نه، هنر این است که انسان کار را هم با اخلاص شروع کند و هم با اخلاص این عمل را نگه دارد و نگهداری آن به مراتب سخت تر از انجام آن با اخلاص است.

یک بحث بحث ریشه ی اخلاص است. ریشه ی اخلاص خیلی از امور می تواند باشد. تفکر و اعتقاد دو تا از این ریشه ها هستند. انسان باید توحید قوی داشته باشد. ما گاهی باید دعوت بشویم به فرار از شرک. یعنی هر چه توحید و اتکای به خدا بالاتر می رود انسان اخلاصش بیشتر می شود و هر چه توحید کم می شود ضد اخلاص، ریا، خود نمایی زیاد می شود. انسان باورش بیاید که اگر همه ی عالم دست به دست هم بدهند و بخواهند شخصی را بالا ببرند تا زمانی که خداوند نخواهد نمی توانند مگر از این بالا بردن های خیالی و اگر همه جمع بشوند و بخواهند شخصی را زمین بزنند تا خدا نخواهد زمین نمی خورد اگر چه ممکن است چند روزی گرد و غباری بشود ولی در نهایت این طور نیست. یکی هم اعتقاد به آخرت است و انسان در پشت اخلاص های قوی اعتقاد به آخرت را می بیند چنان که در پشت ریا اعتقاد نداشتن به آخرت را می بیند منظور از اعتقاد هم باور روح است نه عقل و استدلال. نکته ی دیگر این است که وقتی از اخلاص بحث می کنیم نمی توانیم از افرادی مثل حاج شیخ عباس قمی عبور کنیم و از ایشان یاد نکنیم. ایشان یک عالم ایستاده بر قله، نظریه پرداز نبوده و بیشتر یک متتبع است البته بسیار خوش سلیقه اما می توان گفت ایستاده بر قله در اخلاص است. کربلایی محمد رضا (پدرش) می گوید دوست داشتم مثل شیخ عبدالرزاق می شدی ولی نشدی امروز پای منبرش بودم و از کتاب منازل الآخره بیان کرد و چقدر لذت بردم، ای کاش تو هم مثل او می شدی. شیخ عباس گفت بابا دعا کن من هم مثل او شوم که دعای پدر در حق فرزندش مستجاب می شود ولی نگفت آن کتابی که شیخ عبدالرزاق از رویش خوانده است را من نوشته ام. احساس کرد شاید خودنمایی باشد البته ممکن است انسان گاهی اگر بگوید و پدر را خوشحال کند هم یک نگاه دیگر است و شاید اشکالی هم نداشته باشد ولی این طرفش نفس کشی دارد و خیلی مرد می خواهد. اویس در جمعی خلیفه ی دوم معرفی اش کرد، ریختند اطراف او و گفت شهرتنی هلکتنی من را معرفی کردی و من را هلاک کردی یعنی معلوم نیست بتوانم خودم را جمع کنم و خداوند هم عجیب مزد می دهد. یک انسان خوش سلیقه ای می گفت این که همه باید در صفا و مروه بروند و برگردند در واقع یادآور عمل هاجر است که این مسیر را چند مرتبه انجام داد و خداوند می خواهد این عمل را بزرگ داشت کند لذا آن را در دستور شریعت می برد یا این که در فقه شیعه حجر اسماعیل (خانه ی هاجر) جزء کعبه است بر خلاف سنی ها که حجر اسماعیل را خارج از طواف می دانند و جزء کعبه نمی دانند یعنی ما می گوییم خانه ای که اسماعیل در آن بزرگ شده است می آید داخل در بیت و گویا می شود جزئی از خانه ی خدا البته این ها ذوق است ولی ذوقی است که بی حساب و کتاب نیست. ما باید به دنبال فرایند باشیم و برایند را به خدا بسپارد. این که انسان خودش را مخفی کند یا کتابش را در دریا بریزد و امثال این ها را ما درست نمی دانیم و به نظرمان زهد منفی است ولی به شرط شیء هم نباید باشد و اصرار داشته باشد که مشهور شود و دیده شود هم درست نیست.

این بحث را ذیل آیه ی آخر سوره ی کهف ﴿قل انما انا بشر مثلکم یوحی الی ...﴾ ببینید. ذیل این آیه روایاتی آمده است، البته آن ها موارد حد اکثری است و نباید ما ناامید شویم. آن عالم بزرگ خواب دید که من دوست داشتم ببینم روزه هایی که گرفتم چه جایگاهی دارد (به مرحوم آقا مرتضی حائری گفته بود) شب لیستی نشان من دادند که یک صفحه و نیم بود آخرین اسم اسم من و خانمم بود، اولین اسم اسم یک پینه دوز بود این مطلب را آقا شیخ مرتضی حائری از شیخ فرید اراکی نقل می کند. البته هر خوابی را نمی توان نقل کرد و به آن اعتماد کرد ولی به هر حال برخی از خواب ها هم بی بنیان نیست.

یک حدیثی داشتیم که «و لا تکونوا مضاییع عجلی» که قرار شد روی این متن کار کنید. اولا این کلمه به فتح میم است جمع مضیاع. مضیاع یعنی رازآشکارگر. روایت از خصال بود و خصال یک ترجمه ی خوب دارد که این کلمه را این طور معنا کرده است. مضیاع امروز شده اسم آلت به معنای رادیو ولی وصف شخص است. این که برخی گفته اند ضایع کننده به نظر ما وجهی ندارد. بلکه از ماده ی اضاع یضیع است. کلمه ی بعدی هم عجلی نیست بلکه احتمالا عجلی بوده است مثل قتلی، مرضی، عدلی جمع عاجل یعنی عجله کننده یا عجیل البته من در لغت ندیدم بلکه عَجالی، عُجالی ولی مشابه زیاد دارد. خصال هم همین را دارد شاید هم الفش افتاده باشد و در اصل عجالی بوده است.

گزارش از رفتار اصولی ها در پیوند با اخبار عرضه و طرح در وقت تعارض یا فارغ از تعارض.

خیلی بحث مهمی است که ببینیم علمای ما با این روایات چه کرده اند؟ این روایات خیلی به ما روش می دهند. برخی از علمای ما این ها را از هم جدا نکرده اند. دیدم که آقای نائینی جدا کرده است البته خیلی مختصر و در ربع صفحه. چنان که برخی مورد مورد تحلیل کرده اند وبرخی باهم تحلیل کرده اند. آقای صدر هم مثل کار ما را انجام داده است ولی خیلی ها مثل مرحوم آخوند همه را یک جا بررسی کرده اند.

موضع مرحوم آخوند

آقای آخوند فرموده است اولا این روایت عرضه بر قرآن و طرح زیاد است و دلالتش هم روشن است بر خلاف نظر برخی از اخباری ها که می گویند دلالت روایات مبهم است. اما آیا منظور از مخالفت تباین است یا مثل عام و خاص است. ایشان می فرماید مسلما مخالفت به نحو عام و خاص مراد نیست و مخالفت به نحو عام و خاص را مخالفت نمی گویند. قرآن به صورت مطلق و عام بیان می کند اما در روایات سیل مخصص ها مقیدها دیده می شود. و این که اهل بیت فرموده اند مخالف با قرآن این ها منظورشان نبوده است. این ها یا اصلا مخالف به حساب نمی آید چون جمع عرفی دارد یا اگر هم مخالفت صدق کند مراد امام نیست چون زیاد است پس غیر عام و خاص را باید بگوییم و حتما ایشان می خواهد بگوید مراد عام و خاص من وجه و تباین است. ایشان روایات را موردی بررسی نمی کند و دنبال این نیست که این حرفی که من زده ام با روایات می سازد یا نه، بعد می فرماید چه بسا امام که می فرمایند اگر مخالف با قرآن بود رد کنید منظور مخالفت واقعی با قرآن است نه مخالفت ظاهری با قرآن یعنی کتاب الله به معنای مجعولات واقعی الهی بگیریم نه آن چه که در کتاب مجید به حسب ظاهر آمده است و مخالفت هم مراد مخالفت با واقع است. پس نگوییم این حدیث مخالف با این آیه است چون مراد مخالفت با مجعولات واقعی است نه این ظاهر. حال جا دارد از ایشان سؤال بپرسد که جناب آقای آخوند رسیدن به مجعولات واقعی الهی مگر راهی غیر از همین ظواهر دارد؟ لذا خود ایشان هم فافهم دارد.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo