< فهرست دروس

درس خارج اصول ابوالقاسم علیدوست

98/10/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تعارض ادله /اصل ثانوی در متعارضین/ بررسی روایات

از امروز وارد روایاتی می شویم که می شوند گروه چهارم که اسمش را هم روایات عرضه و طرح گذاشتیم. چون مفاد این است که بر قرآن و سنت مسلم عرضه کنید و اگر موافقتی نداشت طرح و ردش کنید لذا می گوییم روایات عرضه و طرح.

همانطور که دیروز هم اشاره شد این روایات فقط در تعارض نیست، عام است، مطلق است و شامل تعارض هم می شود.

بحث بحث به غایت مهمی است و هیچ کس نمی تواند با متون و نصوص دینی سرو کار داشته باشد و با این روایات انس برقرار نکند. اگر کسی این بحث را تحت همین عنوان (روایات عرضه و طرح) تبدیل به یک پایان نامه یا مقاله ی خوب کند خیلی کار خوب و بایسته ای است و از آن جایی که شیخ و آخوند این ها را نیاورده اند بقیه هم نیاورده اند لذا این بحث ادبیات تولید شده کم دارد مرحوم آقای صدر هم که آورده است خیلی مختصر اشاره کرده است. مرحوم آقای معرفت در کتاب التفسیر الاثری مطالب خوبی دارد. به علاوه یکی از سنجه هایی که ما داریم موافقت با قرآن است و این بحث را ما در آن جا هم نیاز داریم پس به دو جهت این بحث را انجام می دهیم یکی این که خود این بحث بحث مهمی است فی نفسه و دوم هم برای آن سنجه.

ما در این جا سند نمی خواهیم ولی چون گاهی در یک روایت نکته ای است که در بقیه ی روایات نیست و برای استفاده از آن ها نیاز به بررسی سند است.

اولین روایت: از جناب کلینی با چهار واسطه به امام می رسد. عنه (علی بن ابراهیم) عن ابیه (ابراهیم بن هاشم) عن النوفلی عن السکونی. حسین بن یزید نوفلی شخصیت پر بحثی است و گفته اند که در آخر عمرش هم مبتلی به غلو شد ولی ما بارها گفته ایم که روایات ایشان با توجه به کثرت روایت از ایشان و امور دیگری که مرحوم مامقانی بیان می کند قابل قبول است. جناب سکونی (اسماعیل بن ابی زیاد) مشهور این است که سنی بوده و از قضات سنی بوده است البته من به سنی بودنش مشکوک هستم و بعدا دیدم برخی دیگر هم تردید کرده اند و احتمالا چون این ها در دستگاه بوده اند متهم به سنی بودن می شدند، ممکن است تقیه می کردند ولی حتی اگر ایشان سنی هم بوده است امثال شیخ طوسی تصریح می کنند که ثقه بوده اند و لذا سند روایت می شود معتبر.

امام می فرمایند: قال رسول الله: (ائمه تراث جدشان را زنده کردند و نگذاشتند روایات جدشان از بین برود) ان علی کل حق حقیقة و علی کل ثواب نورا فما وافق کتاب الله فخذوه و ما خالف کتاب الله فدعوه. هر حقی یک بنیانی دارد، پایگاهی دارد یک واقعیت حقی دارد (ممکن است یک چیزی واقعیت باشد اما حقیقت نباشد اما همیشه حقیقت واقعیت هست چون حقیقت یعنی واقع صحیح) خلاصه بی بنیان نیست، باید بنیانش را پیدا کرد، و بر هر ثوابی یک روشنایی است، یک روشنایی و نورانیتی دارد. بعد فرمودند آن چه موافق کتاب خدا است را بگیرید (آیا کتاب خدا یعنی قرآن یا کتاب به معنای مکتوب الله که قرآن را شامل شود سنت مسلم را هم شامل شود و ممکن است بگوییم به معنای مکتوب الله است که در این صورت با روایاتی که کتاب الله دارد سنت هم دارد یکی می شود، حداقل علما این احتمال را داده اند که منظور سنت هم باشد، حتی اگر کتاب الله فقط قرآن باشد مناطا سنت قطعی را هم شامل می شود پس این روایت سنت قطعی را یا لفظا و یا مناطا شامل می شود) و آنچه مخالف است کنار بگذارید، ترک کنید. این روایت گویا گزینه ی سوم که اگر شک کردیم را ندارد، یک دستور به اخذ دارد و یک دستور به ترک، آیا صورت شک وجود ندارد؟ این حدیث واسطه ندارد. این جمله ها چه ارتباطی با هم دارند؟ چرا پیامبر این جملات را بعد از آن جملات قرار داده اند؟ آیا این باعث نمی شود که ما موافقت با قرآن و مخالفت با قرآن را موافقت و مخالفت با روح قرآن بدانیم؟ بر روی این مطلب فکر کنید، ما بعدا این مطلب را توضیح می دهیم.

روایت دوم: از شیخ صدوق است. و عنه عن ابیه عن سعدبن عبدالله عن یعقوب بن یزید عن محمد بن ابی عمیر عن جمیل بن دراج.

ضمیر عنه به شیخ صدوق برمی گردد. پدرش هم معتبر است. سعدبن عبدالله از رجال شناخته شده ی شیعه است. یعقوب بن یزید هم همینطور و محمدبن ابی عمیر و جمیل بن دراج هم که نیاز به توضیح ندارند. سند خیلی خوب است اما نکته اش این است که این روایت در رساله ی راوندی است و این که ایشان چطور به آقای صدوق راه پیدا کرده است محل بحث است و لذا در کافی هم نیامده است و مرحوم شیخ حر هم از آقای سعید بن هبة الله راوندی نقل می کند. ایشان کتابی دارد به نام احوال احادیث اصحاب و اثبات صحتش. علی ای حال روایت با سند معتبر به دست ما نرسیده است اگر چه ممکن است به دست آقای راوندی رسیده باشد.

الوقوف عندالشبهة خیر من الاقتحام فی الهلکة ان علی کل حق حقیقة و علی کل ثواب نورا فما وافق کتاب الله فخذوه و ما خالف کتاب الله فدعوه. قسمت اول این روایت از مسلمات سنت نبوی است و در چندین روایت آمده است قسمت بعد هم در روایت قبلی بود و لذا نیاز به سند ندارد. البته بار اضافه ای هم ندارد که بخواهیم از آن استفاده کنیم.

روایت سوم در کافی شریف است. محمد بن یحیی، عبدالله بن محمد، علی بن حکم، ابان بن عثمان، عبدالله بن ابی یعفور: سند معتبر و متعدد است

اذا ورد علیکم حدیث فوجدتم له شاهدا من کتاب الله او من قول رسول الله صلی الله علیه و آله و الا فالذی جاءکم به اولی به. اگر روایتی بر شما وارد شد و برایش شاهدی داشتید (لحن روایت عوض شد و از عبارت ما وافق کتاب الله آمد به این که باید شاهدی از قرآن پیدا کنید یعنی صرف سکوت و عدم مخالفت کافی نیست بلکه باید شاهدی پیدا کنید از قرآن یا قول رسول خدا و معلوم است که قول منظور قول قطعی که می تواند شاهد باشد است) بعد هم فرمودند و الا به خودش برگردانید یعنی رها کنید.

این روایت نیاز به سند دارد چون می خواهیم از عبارتش استفاده کنیم. قبل از این روایت آمده است که راوی می گوید: سألت اباعبدالله عن اختلاف الحدیث سؤال کردم از آقا راجع به اختلاف الحدیث (اختلاف احادیث، دو حدیث مختلف یا یک حدیث با دو نقل) یرویهم من نثق به و من لا نثق به، برخی رواتش مورد وثوق است و برخی نیست. گویا امام فارغ از این سؤال پاسخ می دهند، کلی پاسخ می دهند و می فرمایند: هر چه که به شما رسید حتی آنی که تثق به حتی روایتی که مورد اطمینان است را باید ببینی شاهدی از قرآن دارد یا نه. البته یک احتمال هم این است که یک روایت را چند نفر در طول هم نقل می کنند که برخی ثقه هستند و برخی غیر ثقه هستند اما این احتمال درست نیست چون اگر در طول هم یکی یا چند تا غیر ثقه باشند که مشخص است. مهم جواب امام است که می فرمایند اذا ورد علیکم حدیث ندارند که حدیث مختلف یا حدیث معارض از ما رسید عرضه کنید بر قرآن، بر سنت رسول خدا. این ها بیشتر برای فضای اهل تسنن هم بوده که افرادی مانند ابوهریره کارخانه ی ساخت حدیث داشته اند.

حدیث چهارم از وسائل است.

و عنه (محمد بن یحیای عطار) عن احمد بن محمد بن عیسی عن ابن فضال عن علی بن عقبه عن ایوب بن راشد عن ابی عبدالله علیه السلام.

ابن فضال فطحی بوده ولی برگشتند حتی حسن بن فضال از اصحاب اجماع است. روایت معتبر است.

ما لم یوافق من الحدیث القرآن (زخرف یعنی کلامی که زینتش داده اند اما تقلبی است و باطنش دروغ است) تا موافق قرآن نبود نگیرید. و موافق قرآن هم در بالا گفت یعنی باید شاهد از قرآن داشته باشد.

حدیث پنجم هم از کافی است و معتبر است.

عن عدة من اصحابنا، احمد بن محمد بن خالد از پدرش (محمد بن خالد) عن نضر بن سوید، یحیی بن عمر حلبی، ایوب بن حر جعفی: سمعت ابا عبدالله یقول: کل شیء مردود الی الکتاب و السنة و کل حدیث لا یوافق کتاب الله فهو زخرف.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo