< فهرست دروس

درس خارج اصول ابوالقاسم علیدوست

98/10/07

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: تعارض ادله/ اصل ثانوی در متعارضین/ بررسی روایات تخییر

 

بحث ما در ارتباط با روایات تخییر بود. هشت روایت ما پیدا کردیم، در درس چهارشنبه شش روایت خوانده شد البته نه بررسی سندی کردیم و نه تحلیل محتوایی.

روایت هفتم:

محمد بن الحسن باسناده عن احمد بن محمد عن العباس بن معروف عن علی بن مهزیار قال: قرئت فی کتاب لعبدلله بن محمد الی ابی الحسن اختلف اصحابنا فی روایاتهم عن ابی عبدالله فی رکعتی الفجر آقای عبدالله بن محمد نامه ای می نویسد به ابوالحسن (به قرینه ی علی بن مهزیار مراد امام کاظم نیست اما آیا منظور امام رضا است یا امام هادی؟ بعدا عرض خواهیم کرد) می گوید اصحاب ما اختلاف دارند در روایاتشان از امام صادق راجع به دو رکعت صبح در سفر (قاعدتا باید مراد خود نماز صبح باشد) فروی بعضهم صلها فی المحمل شاید به خاطر این که خیلی هوا سرد بوده است یا خطرناک بوده است یا می خواستند بروند و ... و روی بعضهم لاتصلها الا فی الارض البته مسلم در جایی مراد است که خطری انسان را تهدید نکند. جواب آمد که فموسع علیک بأیة عملت اگر دو نحوه آمده موسع است و اختیار دارید. در این جا ما بحث فقهی نمی خواهیم بکنیم. امام در این جا هم مصلحت ندانستند که جواب را بفرمایند شاید برای آماده کردن برای دوران غیبت و متد اجتهاد باشد.

روایت هشتم:

در فقه الرضا؛ جناب شیخ حر علی رغم توسعی که معتقد بوده است در روایات و بسیاری از روایاتی را که ما امروز ضعیف می دانیم را قطعی السند می داند ولی با این حال از کتاب فقه الرضا نقل نمی کند و این کتاب را کتاب روایی نمی دانسته ولی میرزای نوری صاحب مستدرک الوسائل از فقه الرضا نقل کرده است. ایشان معتقد بوده که شیخ حر برخی از روایات را جا گذاشته است (جا گذاشتن عامدانه نه از سر غفلت) لذا مستدرک را نوشته است. در آن جا امام رضا ع فرموده اند: النفساء تدع الصلاة نفسا نباید نماز بخواند و مانند حائض است اکثره مثل ایام حیضها اقل نفاس یک لحظه است اما اکثر نفاس از نظر زمان مانند عادت حیضش است البته روی ثمانیة عشر یوما اینکه اکثرش هیجده روز باشد هم روایت شده است بیست و سه روز هم روایت شده است. احتمالا وضعیت خانم ها متفاوت است و به اعتبار خانم هایی که سؤال می پرسیدند متفاوت شده است. بعد امام می فرمایند: «بأی هذه الاحادیث اخذ من جهة التسلیم جاز» حال آیا این اخذ مجتهد به جهت فتوا است یا منظور اخذ مکلف است؟ در این جا این برای ما مهم است که امام می فرمایند هر کدام را که بگیرید جائز است و اشکالی نیست. یک بحثی هم داریم که آیا تخییر بدوی است یا استمراری است؟ این هشت روایت که ممکن است شما زحمت بکشید و احیانا مواردی را پیدا کنید اما قرار نیست که سرنوشت بحث عوض شد. ما باید این روایات را بررسی سندی، محتوایی و دلالی و در آخر هم جمع بندی و نتیجه گیری کنیم.

من در این تعطیلی مراجعه کردم و دیدم که مطلبی که یکی از فضلا در روز چهارشنبه گفتند درست است و مرحوم صاحب حدائق با این که در جلد اول می گوید: احدث بودن در زمان ما کاربرد ندارد چون این برای زمان حضور بوده است که ائمه اوضاع را می سنجیدند و حکم تقیه ای صادر می کردند یا حکم تقیه ای را باطل می کردند ولی در زمان ما دیگر به کار نمی آید با این حال ایشان این سنجه را در جلد یازدهم پذیرفته است و من نتوانستم کار ایشان را جمع کنم. ایشان با فقر زندگی می کرده است و هم اهل کشاورزی بوده و هم اهل مسافرت و ممکن است بین جلد اول و جلد یازدهم فاصله ی زیادی شده باشد و این اتفاق رخ داده باشد.

بررسی سندی

روایت اول: علی بن ابراهیم عن ابیه عن عثمان بن عیسی و الحسن بن محبوب جمیعا عن سماعه عن ابی عبدالله. اگر دقت کنید می بینید که این روایت دو سند دارد چون حسن بن محبوب کنار عثمان بن عیسی است نه شیخ او پس سند روایت این می شود: علی بن ابراهیم از پدرش از عثمان از سماعه این یک سند و سند دیگر این است: علی بن ابراهیم از پدرش از حسن بن محبوب از سماعه هم سند دیگر است. پس از نظر فنی به دلیل واو نه عن دو سند داریم رجال روایت همه خوب است همه شیعه، امامی، ثقه فقط عثمان بن عیسی متهم به وقف است البته علی قول مانند سماعه ولی اگر هم متهم به وقف باشند باز هم جز واقفی های راستگو هستند و مشکلی ندارد این روایت که مشکلی ندارد چون در کنار سماعه حسن بن محبوب قرار دارد. پس این روایت دو سند دارد و هر دو خوب است.

روایت دوم: این روایت را جناب شیخ حر با این عبارت آورده است قال الکلینی و فی روایة اخری در کافی هم که من نگاه کردم جناب کلینی دارد: و فی روایة اخری: بأیهما اخذت من باب التسلیم وسعک. راجع به این روایت باید گفت مرحوم کلینی بیان نکرده است که از کدام امام است و سندش بیان نشده است و اصطلاحا می گویند موقوفه است. وقف یعنی بریده شده. خیلی احتمال داده اند این همان روایت قبلی باشد. یعنی همان روایت سماعه نقل دیگری دارد و فی روایة اخری یعنی فی نقل اخری نه این که یک حدیث مستقلی باشد البته من مطمئن به این مطلب نیستم ولی احتمالش خیلی زیاد است؛ اگر این طور باشد باید شماره ی روایاتمان را از هشت تا به هفت تا تقلیل دهیم. البته شیخ حر شماره زده است ولی به نظر ما مستقل نیست.

 

روایت سوم: این حدیث یک حدیث طولانی است جناب صدوق در عیون الاخبار نقل می کند از پدرش علی بن حسین بن بابویه قمی و محمدبن حسن بن احمد بن ولید، سعدبن عبدالله، محمد بن عبدالله مسمعی، احمد بن حسن میثمی هم در آخر است. مشکل این روایت محمد بن عبدالله مسمعی است و این روایت ضعیف است چون ایشان را تضعیف کرده اند.

مرحوم مامقانی آقای مسمعی را خواسته بگوید اگر نگوییم ثقه است حداقل شیعه ی ممدوح است و راجع به اعتبار روایت حسن بین آقایان اختلاف است، مبنای خود ما هم این است که بستگی به مدح دارد برخی از مدح ها مانند شیخ القمیین است که می تواند باعث وثاقت شود و حتی مطلب را هم باید دید چه مطلبی است.

روایت چهارم، پنجم و ششم: همه از طبرسی در احتجاج است ایشان در کتاب احتجاج این روایات را می آورد و ایشان قرن ششم و هفتم (متوفای 620) است و ایشان نمی تواند از حضرات رواتی که نام می برد نقل کند و واسطه های ایشان مشخص نیست. یکی از مشکلات روایاتی که ایشان نقل می کند همین است که از قرن ششم منتقل می شود به قرن چهارم یا اواخر قرن سوم لذا این سه روایت ضعیف است البته روایت چهارم از سند دیگری بر خوردار است و آن نقل شیخ طوسی در کتاب الغیبه است ایشان می فرماید: عن جماعة عن ابی الحسن محمد بن احمد بن داود قمی ایشان می گوید وجدت بخط احمد بن ابراهیم نوبختی و املای ابوالقاسم حسین بن روح. شیخ طوسی حجت است و این جماعت هم مشکلی ندارند ابی الحسن محمد بن احمد هم مشکلی ندارد، مشکل این احمد بن ابراهیم نوبختی است، ایشان باید ثقه باشد ولی ایشان ثقه نیست پس روایت می شود ضعیف.

روایت هفتم: روایت محمد بن الحسن باسناده ... انشاء الله فردا.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo