< فهرست دروس

درس خارج اصول ابوالقاسم علیدوست

98/09/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:

قرار شد روایاتی را امروز داشته باشیم که دلالت می کند بر این که احدث بودن یکی از مرجحات باشد. آن چه که جمع آوری شده پنج روایت است. روایت اول را صدرش را خواندیم. آقای ابو عمرو کنانی خدمت امام صادق آمد و حضرت از او پرسیدند یا ابا عمرو اگر مطلبی را من امروز بگویم یا فتوا بدهم بعد بیایی مثلا سال بعد، یک ماه بعد چه کاری انجام می دهی؟ ابا عمرو گفت من مطلب دوم را می گیرم و حرف اول را رها می کنم (این حرف هم از کسی صادر می شود که امام را حجت بداند) امام هم او را تأیید کردند و فرمودند اصبت یا ابا عمرو یعنی به واقع اصابت کردی و نظرت درست است بعد امام چند جمله اضافه کردند که قرار شد این چند جمله را معنا کنیم و ربطش را با مقام بیان کنیم. امام فرمودند: أبا الله الا أن یقبل سرا یعنی خدا ابا دارد مگر این که با پوشش عبادت شود و این که من بهت می گویم سرا عبادت شود و تو گوش هم گوش کنی برای تو، برای همه خیر و خوبی است (دیگر خطاب به اباعمرو تنها هم نیست و امام فرمودند لان فعلتم (اگر شما انجام دهید) این «تم» نشان می دهد که نظر حضرت به ابا عمرو تنها نبوده است.) بعد دومرتبه امام فرمودند: ابا الله عز وجل لنا فی دینه الا التقیه یعنی خدا ابا دارد نسبت به ما در ارتباط با دین مگر این که تقیه کنیم. زمان امام صادق ع زمان فشاری بود بر امام مخصوصا در اوائل روی کار آمدن بنی عباس که شما نباید تقیه کنید؛ از چند نقطه مثل مدینه، بصره، خراسان، عراق، کوفه جریاناتی بود که قائل به مبارزه و شمشیر بودند و می گفتند باید تقیه را کنار بگذارند مخصوصا عراق و کوفه ولی ائمه می دانستند که اگر تقیه را کنار بگذارند و شروع به مبارزه کنند و ... ممکن است چند روزی سر و صدایی بلند شود ولی اساس مذهب و نه تنها اساس مذهب بلکه اسلام و دین نابود خواهد شد. تشکیل مدرسه و دانشگاه با وجود این فشارها یک کرامت بود. فشار زیاد بود ولی ائمه تقیه را مقدم کردند و توانستند اسلام را نجات دهند. کسانی که نزد امام می آمدند فقط شیعیان نبودند بلکه از ابن ابی العوجاء ماتریالیست بود تا اشخاصی که بعدا شدند از بزرگان اهل سنت و دیگران و اگر این مدرسه نبود و امام این دانشگاه را تشکیل نداده بودند از اسلام چیزی باقی نمی گذاشتند. تعبیر مؤسس فقه جعفری تعبیر خوبی نیست و این مطلب را القاء می کند که امام فقط به شیعه خدمت کردند در حالی که ائمه معرفت رساندند به انسان نه فقط به مسلمان و همه ی این ها همه با تاکتیک تقیه بود.

ابی الله عز و جل لنا ... چه ارتباطی دارد این مطلب با سؤال و جواب امام و اباعمرو؟ امام می خواهند با این سؤال و جواب بگویند که ما خیلی تقیة صحبت می کنیم و ممکن است یک مطلبی را تقیة بیان می کنیم بعدا رفع تقیه می شود، آن حکم را بر می داریم یا یک مطلبی را واقعی می گوییم بعدا ظرفیت تقیه پیش می آید و ما به صورت تقیه می گوییم؟ آیا تسلیم هستید یا نه؟ قاعدتا انسان باید تسلیم دستور آخر هم باشد مثل وصیت. پس بحث تقیه است و این هم که امام فرمودند ابی الله الا ان یعبد سرا نمی خواستند دعوت به این کنند که اخلاص داشته باشید، ریا نکنید بلکه بحث تقیه است گویا امام گفتند ما ممکن است ناچار شویم مطلبی را بگوییم و فردا مطلب دیگری بگوییم پس این ابی الله ... همه یک مضمون دارد و امام می گویند گاهی ما ناچار می شویم در یک پوشش، مخفیانه کارهایمان را انجام دهیم. اجزاء حدیث همه به هم می چسبد و لصیق می شود. با این توضیحات آیا این حدیث یه کار ما می آید یا نه؟ این سؤال را فردا پاسخ خواهیم داد.

نکته ی دیگر سؤالی بود که دیروز پرسیدیم که آیا ائمه فتوا داشتند؟ فتوا استفراغ الوسع است و برخی می گویند فتوا را باید بگذاریم برای غیر اهل بیت؟ به نظر ما لازم نیست به حدیث سوبسیت داد؛ بله ائمه هم فتوا می دادند. ائمه مطالبی که بیان می کردند برخی از آن ها حدیث بود، خیلی از آن ها را می گفتند جدمان این طور گفتند یا به قرآن تمسک می کردند اما بعضی اوقات ممکن است برای این که به ما یاد دهند فتوا می دادند مثلا امام در آن روایت فرمودند قسمتی از سر مسح شود (بعض الرأس) امام نفرمودند قال الله عز و جل یا از پیامبر نقل نکردند بلکه فرمودند این را از باء «برؤوسکم» می فهمیم. منتهی یک افتایی ما می کنیم که خیل سخت است اما ائمه خیلی راحت با آن علمی که داشتند افتا می کردند یا آن حدیثی که امیرالمؤمنین فرمودند اقل حمل شش ماه است و جلو یک سنگسار جائرانه ای را گرفتند و از قول پیامبر یا خودشان هم نفرمودند بلکه از کنار هم گذاشتن دو آیه این حکم را استخراج کردند یکی آیه ی ﴿وحمله و فصاله ثلاثون شهرا﴾ و دیگری ﴿و الوالدات یرضعن اولادهن حولین کاملین﴾ بیست و چهار را که از سی کم کنیم می شود شش ماه لذا یکی از جاه هایی که خلیفه ی دومین گفت «لولا علی لهلک عمر» همین جا بود. این افتاء بود؛ حضرت دخالت کردند و فتوا دادند. بله فتوا به این معنا که لازم باشد شخص کتاب های متعددی را ببیند بعد هم بگوید چنانچه منقول است (من از شیخ استادمان نقل می کنم) که شیخ انصاری وقتی می خواست کنار رساله اش بنویسد عمل به این رساله مجزی است می گفت این اکل میته است و اکل میته در اضطرار جائز است و ما الآن در اضطرار غیبت امام زمان هستیم. نحن مضطرون و چون دستمان از حجت کوتاه است از باب اضطرار ما فتوا می دهیم و هر وقت هم اضطرار برداشته شد جواز هم برداشته می شود. شیخ انصاری رساله ی فارسی دارد؛ حاشیه بر توضیح المسائل صاحب جواهر دارد. اما اجتهاد امیر المؤمنین اکل میته نیست.

حدیث دوم

و عنه عن ابیه عن عثمان بن عیسی عن الحسین بن مختار عن بعض اصحابنا عن ابی عبدالله قال: ما همیشه وقتی سند را می خواندیم توضیح می دادیم ولی در این جا صحبت نمی کنیم چون سندها را من در یک صفحه ی مستقل بحث کرده ام.

امام صادق ع می فرمایند: أرأیتک (اسم فعل است یعنی اخبرنی به من خبر بده) لو حدثتک بحدیث العام (ظرف است) ثم جئتنی من قابل فحدثتک بخلافه بأیهما تأخذ؟ راوی گفت: کنت آخذ بالاخیر. این سؤال یک سؤال تعبدی نیست و در همه ی دنیا همین است که آخری را می گیرند. فقال امام: رحمک الله. اولا از این جهت که تعبد به حرف ما داری و مناقشه نمی کنی که آقا این که می شود تناقض و ... و خلاصه تأیید کردند. حالا ما هم اگر حدیثی از امام صادق داریم و یک روایت از امام رضا باید بگوییم روایت امام رضا مقدم است؛ آیا واقعا این روایات دلالت بر این مطلب می کند؟ در بررسی تحلیل محتوایی به این مطلب می رسیم.

حدیث سوم

و عنه (علی ابن ابراهیم) عن ابیه (ابراهیم بن هاشم) عن اسماعیل بن مرار عن یونس (بن عبد الرحمن) عن داود بن فرقد عن معلی بن خنیس: معلی می گوید از امام پرسیدم یک حدیثی از امام قبلی و حدیثی از امام بعدی یا یک حدیثی از اوائل امامتتان و یک حدیثی از اواخر امامتتان می آید (علی ای حال حدیث روشن است و منظور این است که دو حدیث از دو زمان به ما می رسد و حتما هم منظورش این است که با هم تعارض دارند چون بعد می گوید بأیهما نأخذ؟) امام فرمودند خذوا به حتی یبلغکم عن الحی بگیرید (خطاب به معلی نیست بلکه خطاب به همه است) خذوا به مسلم ضمیر به اول نمی خورد، امام م خواهند بگویند آخری را بگیرید چون اولا ضمیر به اقرب مرجع ها برمی گردد به علاوه چون مسأله عقلی و روشن است مشخص است و این که این شخص هم پرسیده می خواسته ببیند که یک رسم خاصی وجود نداشته باشد. البته اگر ضمیر به «ایهما» برگردد دیگر به هم می ریزد و دیگر به درد بحث ما نمی خورد بلکه حدیث می شود برای تخییر یعنی خذوا بأیهما و فقط زمانی به درد ما می خورد که به آخری بخورد و شاید رد این احتمال راحت نباشد.

بگیرید آخری را تا از حجت زنده چیزی برسد (این تا از حجت زنده چیزی برسد قرینه بر تخییر است و اگر اینطور باشد دیگر به درد کار ما نمی خورد) بعد امام فرمودند: فان بلغکم شیء من الحی فخذو بقوله. این قسمت شاید به کار ما بیاید چون امام می فرمایند: اگر بعد از آن اولی و دومی از حی چیزی آمد آن را بگیرید. ثم قال ابوعبدالله ع: معلی به خدا قسم ما شما را داخل نمی کنیم مگر در آن چه که قدرت شما است (ظرفیت دارد برای شما) این هم از نشانه هایی است که امام می خواهند بفرمایند ای معلی ما حواسمان به شما است و اگر جایی ظرفیت تقیه باشد حتما حکم تقیه ای صادر می کنیم. یعنی اگر تقیه نباشد واقع را برای شما بیان می کنیم و اگر ظرفیت تقیه باشد حکم تقیه ای را بیان می کنیم که شما هم به دردسر نیفتید و ما شما را داخل نمی کنیم مگر در جایی که بتوانید و هم جانتان حفظ شود و هم دینتان. حال ممکن است دومی تقیه باشد یا بالعکس. تحلیل محتوایی بیشتر انشاءالله در درس بعد.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo