< فهرست دروس

درس خارج اصول ابوالقاسم علیدوست

98/09/11

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:

اولین روایت روایت ابن حنظله بود که دیروز متنش را بیان کردیم. مطالبی راجع به این روایت در چند جلسه عرض کنیم چون این روایت روایت پایه است. اولین کار سند روایت است. شاید به ذهنتان بیاید وقتی روایات متعدد است بررسی سند دیگر لازم است؟ مجموعه ی روایات اگر متواتر نباشد کالمتواتر است. در پاسخ عرض می کنیم درست است که یقینا می دانیم این مجموعه از امام صادر شده است و تواتر اجمالی (اجمالا می دانیم صادر شده است) اما چون می خواهیم به یک فقره ی خاص تمسک کنیم و بعضا یک روایت بیشتر نیست پس بررسی سندی لازم است منتهی ما در اوائل کتاب القضا سال گذشته مفصل این روایت را بررسی کردیم و در این جا به عنوان یک اصل موضوعی از کنارش می گذریم.

سه نفر در این روایت هستند که مورد بحث قرار گرفته اند: محمد بن عیسی، داود بن الحصین و ابن حنظله برخی از علما سند این روایت را مخدوش می دانند مانند آقای خویی ایشان بر روی محمد بن عیسی و داود بن الحصین حرفی ندارد ولی قهرمان این حدیث که حدیث به اسم او ثبت شده حرف دارد و می گوید توثیقش ثابت نشده است و ایشان محکم بودن متن و ... را قبول ندارد و به دنبال خبر ثقه است و در ثقه شناسی هم بیشتر ایشان به دنبال این است که کسی از رجالیون گفته باشد که این شخص ثقه است ودر مورد ابن حنظله کسی نگفته است. از نظر ایشان که بگذریم مشهور قریب به اتفاق علما روایت را قبول کرده اند البته بدون دغدغه نیست و نگفته اند صحیحه ولی به مقبوله ی عمربن حنظله معروف شده است. عمربن حنظله اگر توثیق خاصی ندارد ولی پنج شش تا نکته کنار هم می گذارند و به ثقه بودن او می رسند. همان روشی که ما در فقه داریم (مدرسه ای و تجمیع ظنون) در رجال هم هست. جالب آن است که کسانی که در فقه مدرسه ای هستند در رجال هم همینطور هستند مانند آقای خویی و کسانی که در فقه قائل به تجمیع ظنونی هستند در رجال هم همینطور هستند مانند مرحوم مامقانی حتی فکر می کنم ایشان با عبارت خیلی تندی با کسانی که در مورد عمربن حنظله شک کنند برخورد می کند. به نظر ما روایت از نظر سند معتبر است.

اما از نظر محتوایی:

امام ع در این روایت (از آن جایی که وارد بیان مرجحات می شوند) پنج مرجح را بیان می کنند. اولا روی مرجحات حساب می کنند، نمی گویند مخیر هستی، بعد پنج سنجه می شمارند، کلی نمی گویند سنجه و سکوت کنند و سنجه ها راهم مترتب می کنند. یعنی امام در این حدیث پنج سنجه را به ترتیب بیان می کنند و در آخر هم که هیچ کدام از این سنجه ها وجود ندارد یا وجود دارد ولی راوی می گوید من به آن ها نرسیده ام امام می فرمایند توقف کن، کار را به تأخیر بینداز تا به خدمت امام برسی؛ امام اسم احتیاط نیاوردند ولی عملا می خواهند بفرمایند احتیاط کن، دست نگه دار و هیچ کدام را به شارع نسبت نده.

مطلب سوم که مطلب طولانی ای است این است که در این روایت تا بخواهید نقد وارد کرده اند و این روایت ابهام هایی دارد. اول چند مورد از ابهامات را بیان می کنم.

ابهام اول: شهرتی که امام در روایت بیان کردند است. روایتی که بین اصحاب مشهور است را بگیر و شاذ را کنار بگذار. از قدیم این بحث بوده است که این شهرتی که امام می فرمایند شهرت در روایت (شهرت روایی) است یا شهرت در عمل (شهرت فتوایی)؟ ممکن است بگویید چه تفاوتی دارد؟ پاسخ این است که بین شهرت روایی و فتوایی از نظر مصداق عام و خاص من وجه وجود دارد رب روایت مشهور در نقل اما غیر مشهور در فتوا مثل روایات دال بر طهارت اهل کتاب. این روایات اگر بیشتر از روایات دال بر نجاست نباشد کمتر نیست ولی فتوایش مخصوصا امروزه البته تا قبل از سی چهل سال اخیر این طور نبوده است. و مشهور فتوا به نجاست می دادند تا جایی که برخی که به طهارت رسیده بودند ولی می گفتند به خاطر شهرت فتوا به طهارت نمی دهیم. یا روایات غروب و این که مغرب شرعی به استتار قرص ماه باشد شهرت روایی دارد ولی شهرت فتوایی بر آن نیست بلکه بر این است که چند دقیقه از غروب بگذرد تا بشود مغرب شرعی.

و بالعکس برخی از روایت فتوی به آن داده شده است ولی در متون حدیثی از شهرت رقیبش برخوردار نیست. حالا که رابطه شد عام و خاص این سؤال بیشتر جای خودش را پیدا می کند که مراد امام از این شهرت کدام است؟ ممکن است به ذهن بیاید که مگر در آن زمان فتوا بوده است، هر چه بوده نقل حدیث بوده است؟ اگر اصطلاح فتوا هم رائج نبوده (گرچه این کلمه بوده و در برخی روایات هم آمده) اما عمل اصحاب که بوده است. مثلا کسی که می رفت قم، کوفه و ... مشخص بود که این ها به کدام روایت عمل می کنند و به کدام عمل نمی کنند. پس در همان زمان هم شهرت عملی بوده است. آیا مراد امام شهرت عملی است یا نقل یا هر دو؟ برخی می گویند مراد شهرت روایی است و برخی می گویند شهرت فتوایی و برای این که معطل نشویم دیگر در این جا به تتبع نمی پردازیم. اگر ما باشیم و انصافمان ظاهر روایت، الفاظ روایت شهرت روایی را اقتضا می کند چون راوی می گوید: قد رواهما الثقات عنکم دو روایتی که راویان روایت کرده اند از شما پس بحث بر سر روایت حدیث است و امام فرمودند اگر این طور است آن که مشهور است یعنی راویان بیشتری نقلش کرده اند. واگر تنزل کنیم باید بگوییم میل بیشتر روایت به شهرت روایی است ولی برخی گفته اند این حرف را نزنید اگر روایتی شهرت روایی دارد ولی شهرت عملی ندارد این نباید ترجیح داشته باشد بلکه باید نقص باشد و انسان باید بیشتر نسبت به آن شک کند. عبارتی که من نوشتم: الفاظ روایت مقتضی تعین گزینه ی اول است اما اعتبار و محاسبه مقتضی تعین گزینه ی دوم است. اعتبار یعنی اقتضای درک عقل، محاسبات عقلی.

ولی انشاءالله وقتی به شماره ی سنجه ها نظر نهاییمان را بیان می کنیم.

اگر فتوا ندادن اصحاب یا عمل نکردن آنها از روی اعراض باشد در این صورت معرض عنه ساقط از اعتبار و حجیت است و از بحث تعارض خارج است چون در تعارض متعارضین نباید از جحیت ساقط شوند ولی اگر از روی اعراض نباشد بلکه به خاطر مشاهده ی حجت اقوی باشد و دلیل دیگر هم شرائط حجیت را دارد در این جا تعارض صحیح است و این بحثی که گفتیم جا پیدا می کند.

ابهام دوم: این روایت برای عصر ظهور است یا به درد هر دو عصر می خورد؟ نباید بگوییم برای عصر حضور است یا عصر غیبت چون مسلم برای عصر حضور که هست پس باید بگوییم برای عصر حضور است یا هردو عصر؟ نمی توانیم بگوییم حتما به درد می خورد چون این حتمیت دلیل می خواهد. ممکن است بگوییم راه کارهایی که امام داده اند، بیان کرده اند برای عصر حضور ولی برای عصر غیبت باید فکر دیگری کرد و از جایی دیگر به دست آورد. ممکن است آن راه کارهایی که برای عصر غیبت هم پیدا می کنیم همین ها باشد ولی باید آن ها را از جای دیگر به دست آورد نه از این روایت. مثلا بیاییم مناط از روایت بگیریم و بعد توسعه اش بدهیم. این هم بستگی به کلمه ی «امام» دارد. باید این را روشن کنیم که در کلمات معصومین وقتی امام می گفتند مراد امام معصوم بوده است یا به معنای رهبر، مرجِع، حاکم شرع یا در برخی موارد به دست حاکم ناشرع مثل منصور دوانیقی و امثال او. مثلا در روایت داریم که الامر بید الامام در مورد رؤیت هلال. علمای ما از این عبارت چه فهمیده اند در طول تاریخ؟ خیلی از موارد حواله داده شده به امام، اگر مراد امام معصوم باشد این روایت اختصاص به زمان حضور پیدا می کند و اگر شما خواستید زمان غیبت را هم استفاده کنید باید از یکی از سه راهی که ما در فقه قرار دادها بیان کرده ایم استفاده کنید ولی اگر امام یعنی مرجِع، من یرجع الیه شامل عصر غیبت هم می شود.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo