< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد ابوالفضل عادلی‌نیا

99/09/18

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المقدمة/المشتق /نظریه اصولیین در رابطه با وضع مشتق

 

بحث در مشتق بود. که وضع مشتق چگونه است که آیا مشتق وضع شده است برای من تلبس فی الحال یا برای اعم از من تلبس و منقضی وضع شده است؟ گفتیم در این رایطه نظریاتی است که نظریه مرحوم آخوند ره این بود که مشتق وضع شده است برای من تلبس فی الحال و حقیقت در من تلبس فی الحال است.

امروز بحث درباره نظریه دوم در رابطه با وضع مشتق است. جمعی از اصولیین معتقدند که هیئت مشتق برای اعم از متلبس و منقضی وضع شده است که من جمله از قائلین به وضع برای اعم معتزله و متقدمین از اصحاب می باشند. برای بررسی این مطلب با زوایای آن به کفایه ج 1 ص 68 مراجعه کنید.

اعمی ها قبل از آن که بخواهند به مقام اثبات وارد شده و برای مدعای خود دلیلی اقامه کنند بحثی با آنان برای بحثی با آنان رد رابطه با مقام ثبوت مطرح است و آن این است که مدعای این افراد مسأله اشتراک معنوی است. یعنی اینها می خواهند بگویند مشتق به وضع واحد برای قدر جامع بین متلبس و منقضی وضع شده است و ادعای اشتراک لفظی ندارد.

(ما در مباحث گذشته گفتیم اشتراک لفظی دو قسمت است. یک اشتراک لفظی که در آن تعدد وضع مطرح است یعنی با وضع های متعدد لفظ برای معانی متعدد وضع شده است مثل لفظ عین که یک بار بررای چشم و بار دیگر برای چشمه وضع شده است و متعارف در مشترک لفظی همین است.

قسم دوم این است که اشتراک لفظی که در آن تعدد وضع مطرح نیست. و آن در جایی است که وضع عام و موضوع له خاص باشد یعنی واضع یک معنای کلی را در نظر گرفته ولی لفظ را برای آن معنای کلی وضع نکرده است بلکه آن لفظ را برای مصادیق آن معنا وضع کرده است به طوری که هر مصداقی یک موضوع له مستقل می باشد هر فردی یک معنای مستقلی می باشد. اینجا با وجود اینکه وضع واحد است ولی چون موضوع له متعدد و متکثر است نوعی اشتراک لفظی تحقق دارد. و بر این اساس ممکن است مشترک لفظی دارای میلیاردها معنا باشد ولی در ما نحن فیه قائل به اعم این حرفها را ندارد. بلکه رسما ادعای اشتراک معنوی می کند.

البته ما در رابطه با اصل وضع عام و موضوع له خاص مناقشه کردیم. )

برگردیم به اصل مطلب . گفتیم جمعی از اصولیین قائل به مشترک معنوی شده اند معنای اشتراک معنوی این است که هم وضع واحد است و هم موضوع له واحد است. موضوع له عبارت از قدر جامع مشترک بین متلبس و منقضی است. وقتی چنین شد ما در مقام ثبوت از قائل به اعم سؤال می کنیم که چهقدر جامعی بین متلبس و منقضی وجود دارد؟ آن نکته مشترک کدام است؟ آیا بین این دو یک قدر جامع ذاتی و ماهوی وجو دارد؟ همان قدر جامعی که بین زید و عمرو وجود دارد که در ذات و ماهیت و نوع انسان مشترک هستند آیا در اینجا هم این قدر مشترکی وجود دارد؟

ما می بینیم متلبس به معنای چیزی است که الان متلبس به مبدأ دارد و الان واجد مبدأ است ولی منقضی به معنای چیزی است که الان فاقد مبدأ است و هیچ گونه ارتباطی با مبدأ ندارد. در ارتباط با مبدأ ، متلبس عنوان واجدیت فعلیه دارد و منقضی عنوان فاقدیت فعلیه را داراست. و بین واجدیت فعلیه و فاقدیت فعلیه اشتراک ماهوی حقیقی و ذاتی تحقق ندارد.

اگر شما توانستید بین موجود و معدوم یک چنین اشتراکی را درست کنید بین فاقد و واجد هم یک چنین اشتراک و قدر جامعی وجود خواهد داشت. اگر بگوئید در مشترک معنوی لازم نیست قدر جامعی درست کنیم بلکه یک قدر جامع انتزاعی درست می کنیم هر چند آن قدر جامع دخالت در ذات و ماهیت نداشته باشد می گوئیم آن امر جامع انتزاعی عبارت از چیست؟

برای مطرح کردن یک چنین قدر جامعی باید خصوصیات ذیل را در نظر بگیریم.

اولا در معنای مشتق پای زمان را نباید به میان بیاوریم زیرا ما زمان را از مفاد افعال هم کنار زدیم تا برسد به اسم. و شما نمی توانید در مشتقات که اسمند پای زمان را به میان آورید.

و ثانیا معنای مشتق را یک معنای سطحی برای ما درست نکنید زیرا مشتق دارای معنای بسیطی است و ما در تنبیهات مسأله مشتق این مسأله را مطرح خواهیم کرد که مفهوم مشتق بنابر تحقیق محققین یک مفهوم بسیطی است.

ثالثة: معنایی را در مشتق ذکر کنید که ما با شنیدن هیئت مشتق به آن معنا منتقل شویم نه اینکه شما نزد خودتان چبزی درست کنید مثلا بعضی گفته اند مشتق برای چیزی وضع شده که از عدم به وجود خارج شده است. در مقابل متلبس به مبدأ در استقبال؛ که مبدأ هنوز از عدم به وجود خارج نشده است. در مشتق خروج از عدم به وجود تحقق دارد به لحاظ اینکه ضرب تحقق پیدا کرده است. یا الان بالفعل تحقق دارد و یا اینکه دیروز تحقق پیدا کرده است. و خرج من العدم إلی الوجود حاصل شده است. ادامه بحث سیأتی.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo