< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد ابوالفضل عادلی‌نیا

99/09/17

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المقدمة/المشتق /اقوال در مشتق/ دلیل سوم مرحوم آخوند

 

کلام در دلیل سوم مرحوم آخوند ره بود. و آن این بود که ما وقتی می خواهیم برای استحاله اجتماع ضدین مثال بزنیم می گوئیم سواد با بیاض تضاد دارد و این حرف در مشتقات آن دو یعنی اسود و ابیض هم تضاد وجود دارد و مسأله عوض نمی شود. نه تنها در اسود و ابیض بلکه در اوصاف دیگر نیز همین طور است.

ما بین قیام و قعود تضاد می بینیم و این تضاد در مخدوده قیام و قعود نیست. و وقتی هیئت مشتق عارض بر آنها شد و به صورت قائم و قاعد در آمد هم بین آن دو تضاد مطرح است. و کسی نمی تواند بگوید در مشتق آنها به لحاظ اینکه هر دو برای اعم از متلبس و منقضی وضع شده اند تضاد مطرح نیست. و ممکن است انسان در آن واحد هم حقیتا قائم باشد و هم حقیقتا قاعد باشد.

مسأله اینطور نیست لذا خود این تضاد بین صفات مثل تضاد بین مبادی آنها دلیل بر این است که مشتق برای خصوص متلبس به مبدأ فی الحال وضع شده است. [1]

ولی آیا این را دلیل مستقلی به حساب می آورید در مقابل تبادر و عدم صحت سلب؟ اگر عدم صحت سلب نقشی داشته باشد که ندارد یا ان که این دلیل هم به تبارد برگشت می کند؟ شما از کجا می گوئید بین این صفات تضاد وجود دارد؟ حتما این معنا متبادر است. و اگر مسأله تبادر را کنار بگذاریم و آن را بر فرض مورد مناقشه قرار دهیم تضاد هم مورد مناقشه قرار می گیرد.

و ممکن است کسی بگوید بین سواد و بیاض با اسود و ابیض فرق وجود دارد. اجتماع سواد و بیاض اجتماع ضدین و محال است. ولی بین اسود و ابیض تضادی وجود ندارد تا اجتماعشان غیر ممکن باشد.

بنابراین آنچه هست و نیست به تبادر بر میگردد. و حرفهای دیگر یا اساسی ندارند و یا به تبادر برگشت می کند. مثلا یکی از بحث هایی که در آینده مطرح می شود این است که آیا مشتق داری یک مفهوم بسیط است یا دارای مفهوم مرکب؟ ولی بحث بساطت و ترکیب ربطی به تبادر ندارد. تازه خود آن هم باید از راه تبادر درست شود و الا آن هم یک بحث فلسفی نیست که ما بخواهیم مثل مرحوم نائیتی از راه شیئیت الشیئ بصورته لا بمادته مسأله را حل کنیم.

مسأله به تمام شئونش مسأله لغوی و وضعی است. و مسأله لغوی و وضعی سر و کارش با تبادر است. و تبادر هم چیزی است که انسان به ذهن خودش مراجعه می کند. الان اگر کسی بگوبد زید قائم و قاعد فی آن واحد انسان به او می خندد. هیچ فرقی نمی کند که بگوید زید له القیام و له القعود فی آنٍ واحد. که حالت مبدئی در آن مطرح است. یا بگوید زید قائم و قاعد فی آن واحد که احساس می کنیم روی همان چیزی که از معنای مشتق به ذهن ما تبادر می کند و ان خصوص متلبس به مبدأ در حال است.

در نتیجه تنها دلیل مسأله مشتق برای این قول که مطابق با نظریه محققین است همین مسأله تبادر است. و این مثالها به عنوان تأیید مسأله تبادر است نه اینکه به عنوان دلیل مستقل و در مقابل تبادر باشد.

 


[1] کفایة الاصول ج1 ص68.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo